ختنه زنان چیست؟
ختنه در واقع قطع ناحیهای از آلت تناسلی زن به نام کلیتوریس است
که با قطع آن حس زنانگى در آنها از بین رفته و زن تا پایان عمر از
دریافت لذت جنسی محروم خواهد ماند. ختنه زنان در سهشکل متفاوت
صورت میگیرد:
حالت اول منحصر به بریدن کلیتوریس میشود. در نوع دیگر آن علاوه بر
کلیتوریس، کلبان یا لبهای کوچک اندام جنسی (Labia Minor) نیز
بریده میشوند.
بدترین شکل ختنه زنان نوع سوم آن است. در این مدل کلیتوریس و کلبان
یا لبهای کوچک هردو بریده شده و با بههمآوردن ملبان یا لبهای
بزرگ (Labia Major) آنها را میدوزند. سپس بر روی آن سوراخهای
کوچکی در نزدیکی مجرای ادرار و دهانهی رحم ایجاد میکنند. این روش
که دردآمیزترین و خطرناکترین شکل ختنه به حساب میآید، در آفریقا
بهشدت رواج دارد و معروف به "ختنه فرعونی" است. در این حالت
محلدوخته شده هنگام وضعحمل باز میشود و پس از زایمان آنرا
مجدداً میدوزند. با توجه به رقم بالای زاد و ولد در آفریقا، این
"عمل فرعونی" برای زنان در حقیقت یک "شکنجه" است. همچنین شب ازدواج
، که برای این زنان اولین تماس جنسی محسوب میشود، خشونتآمیز و
توام با رنج و شکنج است.
از هر ده مورد "ختنه فرعونی" زنان و دختران، یک مورد یا بلافاصله
میمیرد و یا بعدها بر اثر عفونت ناشی از آن جان خود را از دست
میدهد.
دلایل ختنه کردن دختران
بر اساس تحقیقات سازمان بهداشت جهانی، از دلایل موجه جلوهدادن
ختنه دختران،" مفید بودن آن از نظر بهداشتی، كمك به سلامتی، پیدا
کردن روح پاک، زیبایی بدن دختر، کنترل تمایلات جنسی او تا قبل از
ازدواج، نگهداری باكرگى دختران جوان تا زمان ازدواج، تامین لذت
جنسی بیشتر برای مردان و نگهداشتن رسم و رسوم نسلهای گذشته"
عنوان شده است.
عوارضهای ناشی از ختنه زنان
این سازمان همچنین در تحقیقی از عوارض ختنه دختران و زنان سخن
میگوید و آنها را اینگونه بر میشمارد: آسیبرسانی به مجرای
ادرار، عفونتهای خونی، ایدز، یرقان، تشكیل کیست و دمل در ناحیهی
مجرای ادرار و یا دهانه مجرای تناسلی، خونریزی، ایجاد شوك و حتى
تلف شدن فرد به دلیل استفاده از وسایل غیر بهداشتی و استفاده نکردن
از داروهای موضعی، عفونتهای مزمن یا متناوب مجرای ادرار و لگن،
خطر عقیم شدن زنان ، افسردگی ، سردمزاجی، کاهش میل جنسی، تجربه
نکردن ارضاء جنسی، قطع قائدگى، جمع شدن خون قائدگى در شكم و یا به
تأخیر افتادن و سختی دوران قائدگى و حتى مرگ دختران.
در نواحی جنوبی و کردنشین ایران نیز ختنه زنان بهنوعی رواج دارد
ختنه زنان در این نواحی، جنبه دینی به خود گرفته است و زنان به حکم
سنت و آئین، از لذت جنسی محروماند. نه فقط در شهرهای کوچک، که
گاه در شهرهای بزرگتر، دختران را در کودکی ختنه میکنند.
در گزارشی که کانون زنان ایران منتشر کردهاست، نمونههای مشخصی از
شهرهای استان هرمزگان آمده است. به عنوان مثال در بندر کنگ از
شهرهای کوچک استان هرمزگان، دختران را ۴۰ روز پس از تولد ختنه
میکنند. در این گزارش به نقل از یک زن بومی آمده است: «برخی دختران
شهر دیرتر و دردناکتر، در سنین ۴ یا ۵ سالگی ختنه میشوند. آنها
تمام مراحل ختنه را با چشمان باز میبینند. لبههای کلیتوریس تیغ
ریشتراشی مردان میبرند
کارزار زنان
کارزار زنان با متمرکز کردن بخشی از نیرویش در این راستا و با توجه
به رواج این عمل غیرانسانی در جهان توانسته است، در کشورهایی چون
سنگال، سومالی و هند موفقیتهایی بهدست آورد. مبارزه با ختنه زنان
در واقع مبارزه با جهل و باورهای غلط است. مبارزهای که چندان آسان
نیست.
تصویب قانون ممنوعیت ختنه دختران و زنان در مصر دستاورد هِرمان
زنان قربانی و تلاشهای پیگیرندگان حقوق زنان است. هر چند برای
بودوآر کوچک دیر شده است، .قوانینی از این دست میتوانند دختران
بیگناهی چون او را حمایت کند
در بین یهودیان و مسیحیان این عمل نادر است، به طورى كه در دو
قبیله در كشور اتیوپى و دو قبیله در كشور نیجریه به سازمان جهانى
بهداشت گزارش شده است كه در یك قبیله نیجریه اى ختنه زنان قبل از
ازدواج انجام مى شود و در قبیله دیگر در همین كشور ختنه به پس از
زایمان اول موكول مى شود .
.
ختنه زنان چه عوارض و خطراتى را به دنبال دارد؟
۱- این عمل در بیش از ۳۰ كشور جهان انجام مى شود و در ۷۰ تا ۸۰
درصد موارد با وسایل آلوده و غیربهداشتى بدون استفاده از هیچ داروى
موضعى انجام مى شود در نتیجه خطر مرگ و شوك وجود دارد .
۲- خونریزى هاى شدید و گاهى غیر قابل كنترل كه منجر به مرگ مى شود
۳- عفونت هاى موضعى و عمومى بدن كه اغلب به درمان هاى پزشكى احتیاج
دارند
۴- درگیرى ها و بیمارى هاى روانى حاصل از این امر
۵- ایجاد جوش گاه (اسكار) در قسمت بریدگى ها با طول و گستردگى زیاد
۶- عفونت هاى حاد و مزمن دستگاه تناسلى و ادرارى
۷- احساس درد هاى غیرقابل تحمل در صورت قادر بودن به رابطه جنسى
۸- مشكلات نازایى، خطرات و مشكلات ناشى از حاملگى و به خصوص زمان
زایمان
این عمل از طریق روش هاى مختلفى انجام مى شود. با توجه به نوع
انجام این عمل شدت عوارض متفاوت است. وحشیانه ترین روش در كشور هاى
سومالى، سودان و همچنین اتیوپى به كار مى رود .
۵/۷۸ درصد زنان در كشور هاى مذكور به علت برش هاى طولانى و عمیق و
جوش گاه هاى (اسكار هاى) زخمى حتى قادر به رابطه جنسى با شوهران
خود نیستند و تا پایان عمر رابطه جنسى ندارند و یا در صورت انجام
این امر و حامله شدن قادر به زایمان طبیعى نخواهند بود .
در این صورت زایمان آنها با جراحى انجام شده و یا در نقاط
دورافتاده به علت خطرات ناشى از زایمان طبیعى خود و نوزادانشان فوت
مى كنند .
به گزارش ایونا ، آمار مرگ ومیر این زنان و نوزادان آنها نزدیك به
یك میلیون در سال تخمین زده شده است .
در مقام مقایسه ختنه پسران با ختنه دختران چه ارجحیت هایى دارد؟
ختنه پسران در تمام ملل مسلمان و نیز بین یهودیان رایج است .
به گزارش ایونا ، براساس آمار هاى اخیر در ده سال گذشته مسیحیان
نیز با ختنه پسران خود موافقت كرده و اقدام به انجام این عمل مى
كنند .
از جمله مزایاى ختنه پسران بنابر تحقیقات علمى مى توان به این ها
اشاره كرد:
۱- پسران ختنه شده از بهداشت بالاترى برخوردارند .
۲- از عفونت هاى ادرارى و كلیوى پیشگیرى مى كند .
۳- از بیمار هاى مقاربتى و احتمالاً سرایت فورى HIV جلوگیرى مى كند
.
۴- سرطان دستگاه تناسلى در مردان ختنه شده كمتر از سرطان در مردان
بدون ختنه است .
۵- زنانى كه شوهرانشان ختنه شده اند كمتر در معرض ابتلا به سرطان
دهانه رحم هستند .
۶- لذت بردن بیشتر از رابطه جنسى .
در كشور آمریكا كه یك كشور مسیحى است در هر بیست و شش ثانیه یك
نوزاد پسر اعم از مسیحى، یهودى و مسلمان ختنه مى شوند .
آخرین آمار سالیانه نشان داده است در سال گذشته در آمریكا تعداد یك
میلیون و دویست و پنجاه هزار نوزاد پسر ختنه شده اند كه ۷۴ درصد
توسط متخصصین زنان و زایمان انجام شده است .
طبق آمار ها در كانادا حداقل بیست درصد و در استرالیا پانزده درصد
از نوزادان پسر ختنه مى شوند .
ختنه زنان از طرف سازمان ملل و سازمان جهانى بهداشت و طبق قوانین
تمام كشور هاى اروپایى، آمریكایى و اغلب كشور هاى آسیایى غیرقانونى
است.
در این كشور ها افرادى كه به این كار مبادرت مى ورزند توسط دولت
مورد تعقیب قرار مى گیرند .
به گزارش ایونا ، تجربه نشان داده است هرگز شخصى یا اشخاصى كه در
این كشور ها به این كار دست مى زنند مورد تعقیب قانونى قرار نگرفته
اند .
محققان سازمان جهانى بهداشت در معنى لغاتى نظیر ختنه دختران یا قطع
عضو در دختران فرقى نمى گذارند و آن را یك عمل با دو معنى مشابه
تلقى مى كنند و این عمل را از جمله سنت هاى بسیار عقب ا فتاده و
خطرناك مى دانند .
محققان از هر زن یا مردى در هر كجاى دنیا خواسته اند كه:
۱- به غیرقانونى بودن این عمل حتى در كشور هایى كه این عمل انجام
مى شود توجه كنند .
۲- صد درصد آن را با حق و حقوق در سلامتى اطفال، دختران و زنان
مغایر بدانند .
۳- انجام این عمل مغایرت كامل با حقوق بشر، در هر نقطه از دنیا
دارد .
توصیه سازمان جهانى بهداشت این است كه افراد با هر وسیله ممكن
ابراز تنفر خود را در انجام این عمل به گوش مسئولان و سیاستمداران
و هر انسان دیگر در هر كشورى كه زندگى مى كنند برسانند و براى عدم
انجام آن از هر راهى مبارزه كنند .
به گزارش ایونا ، هر سال دو میلیون دختر در جهان ختنه میشوند .
این عمل به دلیل انجام آن در خانهها و با وسائل آلوده جان دختران
خردسال را تهدید میکند .
خاطرات «واریس دیری» او متولد افریقاست .
نماینده سازمان ملل
برای مقابله با ختنه دختران :
ختنه ام کردند
و من هرگز فراموش
نمی کنم
۶ هزار دختربچه هر روز ختنه میشوند
«واریس دیری» شاید زیباترین و درعین حال غمگین ترین دیپلمات مستقر
در سازمان ملل در نیویورک باشد .
از صحراهای سومالی آمده است. کتاب خاطراتی دارد به نام «گل صحرا» .
دراین کتاب فاجعهای را شرح میدهد که قربانیان آن دختران کم سن و
سال اند. آنها که در این سن و سال ختنه میشوند، چند سال بعد به
خانه بختی که برای آنها جز شوربختی نیست فرستاده میشوند .
۵ ساله بود که ختنه اش کردند و ۱۳ ساله بود که مرد ۶۰ سالهای
خواستگارش شد. تن به این ازدواج نداد و از خانه گریخت. نمی خواست
هم سرنوشت خواهرش شود. ختنه او را به چشم دیده بود و خود قربانی
این توحش و سلاخی بود .
«واریس دیری» بعدها خود را به لندن رساند و مدل شد. دراین حرفه
موفق بود، اما شهرت امروزی او نه به دلیل مدل بودن، بلکه به دلیل
سمتی است که در سازمان ملل متحد دارد. او سفیر سازمان ملل برای
مبارزه با ختنه زنان در سراسر جهان است. جنایتی که طبق آمار منتشره
سازمان ملل، هر روزه روی ۶۰۰۰ دختر بچه عرب و افریقایی و برخی
کشورهای آسیائی دیگر انجام میشود .
کتاب خاطرات او را با نام «گل صحرا» شهلا فیلسوفی و خورشید نجفی
ترجمه کرده اند و نشر چشمه در تهران، درپاییز ۱۳۸۳ آن را منتشر
ساخته است .
بخشی از خاطرات «واریس دیری» :
«…آن شب، هیجان زده بیدار ماندم. ناگهان مادرم را دیدم که بالای
سرم ایستاده است.هوا هنوز تاریک بود، قبل از سحر، زمانیکه تاریکی
کم کم جای خود را به روشنایی می داد و سیاهی آسمان به خاکستری
میگرایید. او با اشاره به من فهماند که ساکت باشم و دستش را
بگیرم. من پتوی کوچکم را پس زدم و خواب آلود، تلو خوران، به دنبال
او راه افتادم. حالا میدانم چرا دختران را صبح زود با خود میبرند
.
میخواستند قبل از آنکه کسی بیدار شود، آنها را ببرند تا صدای
فریادشان شنیده نشود. در آن لحظه، هر چند گیج بودم و به سادگی آنچه
میگفتند انجام می دادم.
ما از محلی که زندگی میکردیم دور شدیم و به سمت دشت رفتیم. مادرم
گفت: «اینجا منتظر میمانیم»، و ما بر روی زمین سرد به انتظار
نشستیم. آسمان کم کم روشن میشد؛ به سختی اشیاء را می شد تشخیص
داد. خیلی زود صدای لخ و لخ صندلهای زن کولی را شنیدم. مادرم نامش
را صدا کرد و گفت:«خودت هستی؟»
« بله اینجایم»
هنوز هیچ چیز نمی دیدم، فقط صدایش را شنیدم. بدون اینکه نزدیک شدنش
را بینم، ناگهان او را در کنار خود حس کردم. او به سنگ صاف و بزرگی
اشاره کرد و گفت:«آنجا بنشین».
نگفت چه اتفاقی میخواهد بیفتد. نگفت بسیار دردناک است، فقط گفت:
تو باید دختر شجاعی باشی. کارش را مثل یک جلاد شروع کرد.
مادرم پشت سرم نشست و سرم را به سینه اش چسباند. پاهایش را دور
بدن من احاطه کرد. ریشه درختی را که در دست داشت بین دندانهای من
گذاشت .
گفت:«گازبزن».
از ترس خشک شده بودم…
من به میان پاهایم خیره شدم و دیدم زن کولی -شبیه بقیه پیرزنان
سومالیایی بود- با یک روسری رنگی که دور سرش پیچیده بود، همراه با
یک پیراهن سبک پنبه ای- با این تفاوت که هیچ لبخندی بر لب نداشت.
نگاهش ماننده نگاه مردهای بود که هنوز چشمهایش را نبسته باشند .
دستهایش داخل کیف دستی اش که از جنس گلیمهائی بود که روی آن
میخوابیدیم در جستجو بود. چشمانم روی کیف دستی میخکوب شده بود.
میخواستم بدانم با چه چیزی میخواهد مرا ببُرد. یک چاقوی بزرگ را
تجسم میکردم، ولی او از داخل آن کیف، یک کیف کوچک نخی بیرون آورد.
با انگشتان بلندش داخل آن را گشت و بالاخره یک تیغ ریش تراشی شکسته
بیرون کشید. به سرعت تیغ را از این رو به آن رو چرخاند و امتحان
کرد. خورشید به سختی بالا آمده بود. نور به اندازهای بود که رنگها
را ببینم ولی نه با جزئیات. خون خشک شدهای را روی لبه دندانه دار
تیغ دیدم. روی تیغ تف کرد و با لباسش آن را پاک کرد. همچنان که آن
را به لباسش میسابید، دنیای من ناگهان تاریک شد. مادرم دستمالی را
روی چشمانم انداخت .
چیزی که بعد از آن حس کردم بریده شدن گوشتم، آلت تناسلیم، بود.
صدای گنگ جلو و عقب رفتن اره وار را بر روی پوستم میشنیدم .
وقتی به گذشته فکر می کنم، نمی توانم باور کنم که چنین اتفاقی
برایم افتاده است. همیشه فکر میکنم درباره کس دیگری سخن میگویم.
نمی دانم چگونه احساسم را بیان کنم تا بتوانید آن را روی بدن خود
حس کنید. مثل این بود که کسی گوشت ران شما را برش بدهد یا بازویتان
را قطع کند. با این تفاوت که این قسمت حساس ترین بخش بدن است .
من حتی کوچکتری حرکتی نکردم، زیرا «امان» [ خواهرم] را به یاد
داشتم و میدانستم هیچ راه فراری وجود ندارد. فکر میکردم اگرتکان
بخورم درد بیشتر میشود. فقط پاهایم بدون اراده شروع به لرزیدن
کرد. از حال رفتم…
وقتی بیدار شدم گمان میکردم تمام شده است، ولی بدتر از زمان شروع
بود. چشم بندم کنار رفته بود و من زن جلاد را دیدم که یک مقداری
خار درخت اقاقیا را کپه کرده بود. او از آنها برای ایجاد سوراخهایی
در پوستم استفاده کرد. سپس نخ سفید محکمی از سوراخها رد کرد تا مرا
بدوزد. پاهایم کاملا بیحس شده بود، ولی درد بین آنها آنچنان شدید
بود که آرزو میکردم بمیرم. مادرم مرا در بازوانش گرفته بود- برای
آنکه آرام بگیرم به او تماشا میکردم…
چشمانم را باز کردم. آن زن رفته بود. مرا حرکت داده بودند و بر روی
زمین نزدیک صخره خوابانده بودند. پاهایم از مچ تا ران با نوارهایی
از پارچه به هم بسته شده بود، به طوریکه نمی توانستم حرکت کنم. من
اطراف را به دنبال مادرم نگاه کردم، ولی او رفته بود. سنگی را نگاه
کردم که مرا روی آن خوابانده بودند. از خون من خیس بود. مثل اینکه
مرغی را در آنجا سر بریده باشند. تکههایی از گوشت تنم، آلت
تناسلیم، آنجا افتاده بود، دست نخورده، زیر آفتاب در حال خشک شدن
بود .
دراز کشیدم، به خورشید که حالا دیگر بالای سرم ایستاده بود نگاه
کردم. هیچ سایهای اطراف من نبود و موجی از گرما به صورتم سیلی
میزد. تا اینکه مادرم همراه با خواهرم برگشت. مرا به سایه یک بوته
کشاندند. این یک سنت بود. یک سر پناه کوچک زیر یک درخت آماده کرده
بودند، جایی که من تا زمان بهبودی استراحت کنم. چند هفته، تنهای
تنها، تا کاملا خوب شوم.
فکر کردم عذاب
تمام شده، اما هر بار که خواستم ادرار کنم درد شروع میشد. حالا
میفهمیدم چرا مادرم میگفت زیاد آب و شیر ننوش. مادرم اخطار کرده
بود که راه نروم. بنابراین نمی توانستم طنابهایم را باز کنم. چون
اگر زخمها از هم باز میشد، کار دوخت و دوز باید دوباره انجام
میگرفت .
اولین قطره ادراری که از من خارج شد، انگار اسید پوستم را میخورد.
وقتی زن کولی مرا دوخت، فقط سوراخی به اندازه سر چوب کبریت برای
ادرار و خون- در زمان پریدی- باز گذاشته بود. این استراتژی
خردمندانه، تضمینی بود برای اینکه تا قبل از ازدواج هیچ رابطه جنسی
نداشته باشم و شوهرم مطمئن باشد یک باکره تحویل گرفته است .
هر هفته مادرم معاینه ام میکرد تا ببیند کاملا بهبود یافته ام.
وقتی بندهایم را از پاهایم گشودم، توانستم برای اولین بار به خود
نگاهی بیندازم. یک تکه پوست کاملا هموار کشف کردم که فقط یک جای
زخم در وسط آن بود. مانند یک زیپ، که آن زیپ کاملا بسته شده بود.
آلت تناسلیم مثل یک دیوار آجری مهر و موم شده بود تا هیچ مردی
توانایی دخول تا شب عروسیم را نداشته باشد…زمانی که شوهرم با یک
چاقو یا فشار، آن را از هم میدرید
.
نفرین برمذهب وجهل وخرافات والله و...همه جاکشهای زمینی و هوائی
|