تاریخ انتشار :09.10.2025
تبعات پذیرش
مهرنوش موسوی

چرایی پذیرش طرح صلح توسط حماس و تاثیرات آن !
۱. بیانیه حماس و پذیرش طرح صلح ترامپ، یک واقعه ساده در متن یک
جنجال نظامی نیست. یکی از مهمترین مومنتوم های تاریخ خاورمیانه
است. قدمی است در سطح توافق گورباچف برای تسلیم شدن شوروی سابق در
جنگ سرد.چیزی در حد شکست موسولینی در ایتالیا و چیزی در حد روزی که
هونکر از آلمان شرقی رفت. چرا راه دور برویم، در حد فرار اسد به
مسکو و فتح دمشق میباشد.
حماس به عنوان بخش مهمی از جمهوری اسلامی، ستون محور مقاومت و به
عنوان قلب جنبش تروریسم اسلامی در خاورمیانه مدتها بود که بویژه از
لحاظ نظامی و لجستیکی شکست خورده، کادر رهبری خود را باخته بود.
اما بیانیه پذیرش صلح آنهم بعد از اولتیماتوم و ددلاین ۴۸ ساعته
ترامپ، دیگر زانو زدن علنی و پذیرش نظری و ایدئولوژیکی شکست بود.
حماس با این بیانیه اعلام کرد که در قامت یک تشکیلات سیاسی اسلامی
و ایدئولوژیکی و به عنوان یک پایه دکترین محور مقاومت خامنه ای،
شکستش را میپذیرد و چشم به دادگاه نورنبرگ خاورمیانه ای دارد که
شاید با این بیانیه، بقیه کادرها و سران وی مصونیت پیدا کنند.
۲. حماس تشکیلاتی است که بارها در تاریخ خود در فلسطین به لحاظ
نظامی شکست های بزرگی خورده، نشسته و به ترمیم خود پرداخته و
دوباره به صحنه برگشته بود. این بار اما، این شکست از جنس شکست های
ماقبل خود نیست و نخواهد بود. حماس به تاریخ پیوست. همانگونه که
تشکیلات هونکر در آلمان شرقی منهدم شد. اس اس های هیتلر فروپاشیده
و منهدم شدند و دیگر امکان بقاء نیافتند. چونکه شکست های سیاسی و
فکری و نظری، مانند شکست های دوره ای نظامی نیست. از پس شکست های
ایدئولوژیکی هیچ جریانی امکان بازگشت مجدد ندارد. در هیچ قامتی.نه
در قامت یک حزب سیاسی جدید، نه در قامت تشکیلات ورشکسته کنونی با
رهبران تروریست فراری اش. روی تجربه حماس، حتی خود دولت های
ارتجاعی هم سرمایه گذاری نخواهند کرد، چونکه به گذشته تعلق دارد.
۳. اگر دقت کنید در برداشتن این قدم آخر به سوی تابوت، دیگر هیچ
نشانی از تاثیرات فکری خامنه ای روی حماس وجود ندارد. اصلن به ضرس
قاطع، شاید حتی یک دلیل پذیرش شکست از سوی حماس، فروپاشی سیاسی و
نظری خود جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی تا الان یکی از پر قدرت
ترین مدافعین حماس بود. اکنون پشتیبان، خودش لخت و عور، بدون محور
مقاومت، با کشته شدن بیش از صد تن از کادر اصلی نظامی و دانشمندان
هسته ای اش، با آسمان بی حفاظ در انتهایی ترین نقطه کوچه بن بست
ایستاده به نحویی که حتی برای یک شکست آبرومندانه هم جایی ندارد،
حتی برای شکست مفتضحانه اش هم آمریکا شرط و دلیل گذاشته است. تو
گویی باید امضا کنند که شکست خوردند. باید امضا کنند که جنازه شان
را چه جوری باید جمع کرد و خودشان امضا کنند که بوی تعفنشان عالم
را گرفته بود. چنان شروطی جلویشان گذاشته اند که صدها ایستگاه
جلوجلو مردن مفتضحانه شان را به جهان اعلام کنند. شکست حماس، یکی
از ایستگاههای جمع کردن جمهوری اسلامی از بالا و توسط غرب است.
ایستگاه آخر! ایستگاه پایانی! مذاکره بی مذاکره. بیایند امضا کنند
و بروند. هم حماس این را فهمیده، هم حزب الله لبنان و حتی ته مانده
های دمپایی پوش های یمن! دزدان سرگردنه اسلامی حوثی که بزودی
جمعشان خواهند کرد.
۴. بعد از حماس نوبت خامنه ای است.اما نه آن نوبتی که حتی یکسال
پیش انتظارش میرفت. چرا که یکی دو سال پیش هم هنوز این افق، این
وهم اسلامی وجود داشت که خامنه ای در جنگ و جدال با غرب به عنوان
قهرمان شهید اسلام در خاورمیانه برود. خودش را نگذاشته بود که شکست
بخورد، گذاشته بود که شهید اسلام در قرن حاضر باشد.به نحویی که
مانند پیامبرانش در یک قصه دروغین عاشورایی، قرنها پس از خود هنوز
دستمایه روی پا بلند کردن یک جنبش سیاه دیگر باشد. با شکست حماس،
خامنه ای تاوان هفت اکتبر و تاوان محور مقاومت را پس داد.شکست
حماس، شکست شخص خامنه ای و پایان رویای قهرمانسازی از اوست. الان
دیگر حتی ارزش دستگیر کردن و نفله شدن هم ندارد. الان یک تصویر
صدامی از او در درون خود جنبش اسلامی دست به دست میشود. پذیرش شکست
از سوی حماس، پذیرش فقدان رهبری فکری و ایدئولوژیکی روی جنبش اسلام
سیاسی و لذا تغییر جغرافیای ایمیج خامنه ای و جمهوری اسلامی در این
جنبش است.
۵. حماس را تا الان به عنوان نماینده مردم فلسطین میشناختند. در هر
جای دنیا که بختک اسلامی را از روی یک جامعه جمع کنند، حتی اگر آن
جامعه مثل فلسطین عقب نگه داشته شده باشد، یک فرجه ای است برای
عروج نیروهای غیر اسلامی برای پر کردن جا روی صندلی خالی! این
امکان هست. حال جامعه درهم پاشیده، زخم خورده و قربانی داده فلسطین
با این شانس چه خواهد کرد، خود سوال بزرگی است. اما دنیا زیاد
منتظر نخواهد ماند، به احتمال قوی یک جریان ناسیونال سکولار غیر
اسلامی که موجودیت اسرائیل را نیز به رسمیت بشناسد به صلح ابراهیم
بپیوندد عروج داده خواهد شد.بعید است مانند سوریه آنجا را روی
استراتژیه یک کم اسلامی نگه دارند چون همسایه اسرائیل حتی اگر یک
کم اسلامی باشد، معلوم نیست عاقبت صلحش چه خواهد شد.
۶.یکی از تبعات پذیرش صلح توسط حماس، فقط رفتن خوده حماس نیست. بل
نتانیاهو هم با صلح خواهد رفت. وقتی جنگ به پایان برسد، ژنرالها به
خانه برمیگردند. جنگ را ولی نتانیاهو به پایان نمیرساند. حتی معمار
آن هم نیست. در جنگ هم مهم نیست چه کسی شروع کرد. چه کسی دستاورد
نظامی داشت. جنگ را کسی میبرد که آن را به پایان میرساند. برنده
پایان بیش از اینکه نتانیاهو باشد ترامپ است. به دو دلیل نتانیاهو
خالی از این صحنه بیرون خواهد رفت. اول اینکه پایان دادن به جنگ با
اسلام سیاسی در قد و قواره اسرائیل نیست. اسرائیل رهبری فکری
دولتهای غربی را ندارد. آمریکا هم در زمینه هژمون افول کرده ، در
آن حرفی نیست. ولی اسرائیل به هیچ عنوان این جایگاه را ندارد. به
رسمیت شناختن کشور فلسطین از سوی صد و چهل کشور که دولتهای غربی هم
جزو آن بودند، خودش مسج قوی « بشین سرجات» به این فرزند ناخلف
آمریکا در خاورمیانه بود. که سالهاست از حمایت یک جانبه غرب بهره
میبرد. فرش حمایت یک جانبه اکنون از زیر پایش کشیده شد. دوم اینکه
اسرائیل دیگر حتی از نابودی محور مقاومت و آن میزان الحراره غربی
که پایان دادن به حیات جنبش اسلام سیاسی بود، عبور کرد. دست را عوض
کرد. افق بی افق اینکه غزه را هم پشت قباله اسرائیل بیندازند و کسی
حرفی از کشور فلسطین نزند، تیره تر و ابلهانه تر از آن بود که
امریکا دنبال آن برود. آمریکا دستاوردهای نظامی اسرائیل را گرفت و
نقش راهبردی خود را به آن افزود. دولت نتانیاهو در اسرائیل در این
پروسه یک قدم مهم سر جایش نشانده شد. نتیجه این پروسه تشکیل کشور
فلسطین خواهد بود. به موازات صلح ابراهیم و تثبیت موقعیت اسراییل.
نتانیاهو خواهد رفت!
۷. شکست حماس و حزب الله لبنان و فروپاشی جمهوری اسلامی، اسلام
سیاسی را در منطقه فرسنگها به عقب پرتاب خواهد کرد. افغانستان
طالبان در لیست فوری بعدی است. نه فقط طالبان که به اعتقاد من
سامانه های سیاسی بنیادگرایان اسلامی در عربستان سعودی و قطر و حتی
در ماجراجویی های اردوغان زیر ضرب قرار خواهد گرفت. از تلاشهای هم
الان جامعه ترکیه در تدارک انتخابات بعدی پیداست. این فقط شکست این
یا آن جریان نخواهد بود. یک پارادایم ایدئولوژیکی و سیاسی جدید در
خاورمیانه است.
۸. برای مردم ایران که پرچم رنسانس ضد اسلامی را با انقلاب زن،
زندگی، آزادی بلند کردند، این تغییرات فرصت های خوب استراتژیکی
محسوب میشود. آیا میتوانند ان را دریابند، مالخود کنند، کار را
تمام کنند؟ باید دید !
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|