اصلاح طلبی دینی ؛ خطری در کمین و ..... ( بخش پنجم )
محمود خادمی
اصلاح طلبی حکومتی ( دینی )
و ولایت فقیهی خامنه ای

بلافاصله بعد از مرگ خمینی برای مقابله با شرایط پر
مخاطره و بحرانی پیش آمده و در حالیکه وحشت و سراسیمگی سراپای مقامات و
سردمداران رژیم را فراگرفته بود . آخوندها به سردمداری رفسنجانی و همدستی
فرزند بزرگِ بجا مانده از خمینی ــ احمد خمینی ــ با نیرنگ و صحنه سازی ؛
سید علی خامنه ای ( سید علی روضه خوان معروف به علی گدا ) را به جانشینی
خمینی ؛ یعنی به مقام " ولی فقیهِ " جانشین ؛ منصوب نمودند . تا شاید بحران
سهمگین پیش آمده ــ در اثر فقدان خمینی ــ را پرده پوشی و کتمان نمایند .
غافل از اینکه بگفته " ماکس وبر " جامعه شناس معروف آلمانی : رهبری
فرهمندانه و کاریسمات ؛ جانشین پذیر و واگذار کردنی نیست و جانشینی چنین
رهبرانی مشکل آفرین است . مشکلی که بعد از مرگ خمینی پیوسته و تاکنون در
قالب بحرانهای مرگزا یک لحظه گریبان رژیم را رها نکرده است .
از همان روز اول جانشینی خامنه ای و ارتقاء دروغین وی به مقام " ولی فقیه "
ی سیل اعتراضات و نق زدنها ــ به خصوص در میان آخوندها و مراجع که با
سوابقِ تحصیلاتِ نازلِ حوزوی و مدارج آخوندی وی آشنا بودند ــ نسبت به این
گزینش جعلی و تقلبی بالا گرفت و از آن به بعد نیز پیوسته این اعتراضات ــ
به خصوص در لحظات بحرانی عمر رژیم و بویژه در شرایط بعد از قیام اعتراضی
مردم در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ ــ ادامه داشته و پیوسته افزایش
یافته است .
اما مخالفت جدی با ولایت فقیهی خامنه ای در میان مخالفین داخلی رژیم ؛
اولین بار بوسیله مرحوم منتظری صورت گرفت و علنی شد . وی در آبان ۱۳۷۶ در
جریان مراسم سخنرانی ۱۳ رجب ــ سالروز ولادت امام اول شیعیان ــ مرجع بودن
خامنه ای را که شرط ضروری برای ولی فقیه شدن بود را ؛ قویا" بزیر سئوال برد
و از وی خواست : که پای خود را از گلیمش دراز تر نکند و وارد حوزه مرجعیت
که صلاحیت آن را ندارد نشود و به همان رهبری بسنده کند .
این اعتراض اگر چه باعث خشم ولی فقیه و حمله و هجوم اوباش لباس شخصی به
منتظری و تعطیلی کلاس های درس او و حصر خانگی ۵ ساله ی منتظری شد ولی
بازتاب گسترده ای در میان مردم و مخالفین رژیم داشت ( قابل توجه اینکه :
اصلاح طلبان کنونی ــ منتقدین فعلی رژیم ــ نه تنها در مخالفتِ منتظری با
ولی فقیه وی را حمایت نکردند ؛ بلکه در فشار و تضیق به وی هم ؛ با ولی فقیه
همراهی و همکاری نمودند ) .
همینجا خوب است به اقدام بسیار نیکو و پسندیده آقای منتظری اشاره بکنم : وی
که نقش منحصر بفردی ؛ در تئوریزه ؛ تدوین و گنجاندن اصول مربوط به ولی فقیه
در قانون اساسی جمهوری اسلامی را بعهده داشت در روزهای پایانی زندگی
رنجبارش ؛ در پیامی روشنگرانه به این اشتباه تاریخی خود اعتراف کرد و
بدینترتیب دامان خود را از نجاسات و آلودگیهای سی و چند ساله این رژیم ضد
ملی و ضد میهنی مبرا نمود .
منتظری در پیام خود می گوید : آنچه که تحت عنوان " ولایت فقیه " گفته است
در امور فقهی اعتبار دارد و نه در مسائل سیاسی . امور سیاسی باید بوسیله
کارشناسان متخصص حل و فصل شود .
بدلیل مخالفتهای بیشمار و بی اعتنائی به نظرات و فتاوی خامنه ای ؛ از همان
روز اول تاکنون ؛ هیچوقت وی نتوانسته است به قدرتی بلامنازع در میان سایر
کارگزاران و سر دمداران رژیم تبدیل شود ؛ و علیرغم تمام زد و بند های پشت
پردهِ آخوندی ؛ نتوانست مانع سر بر آوردن جناح ها در درون نظام تحت امر خود
گردد. وی در تمام دوران رهبری خود با چالش های گوناگون و مداوم ــ از طرف
جناح های درون رژیم در زمینه های مختلف ـــ مواجه بوده است .
در حال حاضر و بدنبال بی آبروئی و مشروعیت زدائی از ولی فقیه ــ به خاطر
جنایات و پلیدیهای صورت گرفته در جریان اعتراضات ریاست جمهوری ــ ستارهِ
بختِ ولی فقیه رو به افول و نزول نهاده و دیگر ــ بطور خاص بعد از طغیانهای
احمدی نژاد علیه او ــ در درون نظام و حتی در میان ولایت مداران هم هیبت
پوشالی خود را از دست داده و حتی در جنگ و دعوا های درونی باندهای رژیم هم
؛ دیگر مثل گذشته فصل الخطاب نمی باشد .
آخوند سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران نسبت به وضعیت فلاکت بار
ولی فقیه به باندهای رژیم هشدار میدهد و میگوید : ولی فقیه که اختیاراتی
باندازه امام زمان دارد ؛ بوسیله احمدی نژاد سکه یک پول شده است .
خلاصه اینکه سید علی خامنه ای ؛ که هیچ وقت در چشم مخالفین رژیم دشمنی با
اقتدار و پر هیبت نبوده است ؛ اکنون دیگر در چشم دوستان و خودیهای رژیم هم
از موضع قدسی و جنت مکانی خارج شده و هم شأن دیگر مقامات اجرائی رژیم
بعنوان طرف اصلی دعوا با مردم و ملت ایران ؛ با دستانی آلوده به خون و
جنایت و به عنوان تبهکار اصلی و مقصر ردیف اولِ ویرانی کشور شناخته میشود و
این یعنی پایان رهبری قدسی خامنه ای
دعوای ولی فقیه و احمدی نژاد :
این دعوا از سال دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد ــ با چراغ خاموش ــ شروع شده
و بدنبال بحرانهای پیش آمده در جریان انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و آشکار و
بارز شدن عدم مشروعیت و بی اعتباری ولی فقیه ؛ شدت و حدت بیشتری گرفته است
. بدنبال شکست و ناکامی نظام از حل بحرانهای پیش آمده در جریان اعتراضات
ریاست جمهوری ؛ باند احمدی نژاد مطمئن شد که ؛ ادامه موجودیت نظام حاکم با
ساختار کنونی دیگر امکانپذیر نیست و باید با ایجاد تغییرات اساسی در ساختار
قدرت از جمله حذف ولی فقیه و با پی ریزی ساختاری متمرکز و غیر دینی ؛ چهره
مقبول تری از نظام بلحاظ داخلی و بین المللی ارائه دهد تا شاید ؛ بتواند از
بحرانهایِ مرگزایِ گریبانگیر رژیم بکاهد .
یعنی دعوای اصلی این بار باندها ــ باند احمدی نژاد و باند خامنه ای ــ بر
خلاف جنگ و دعواهای سابق میان اصولگرایان و اصلاح طلبان بر سر قرائت های
مختلف از اسلام نیست ( اسلام رحمانیِ اصلاح طلبان و اسلام خشن و اقتدار
گرایِ اصولگرایان ) بلکه این بار دعوا بر سر اسلام سیاسی ( که اصولگرایان
طرفدار ولی فقیه و اتفاقا" اصلاح طلبان حکومتی جانبدار آن می باشند ــ یعنی
در این جنگ اصلاح طلبان بطور خاص در کنار ولی فقیه قرار دارند ــ ) با
اسلام غیر سیاسی است ( که باند احمدی نژاد طرفدار آن است ) ؛ به عیارتی جنگ
و دعوای این بار بر سر قدرت است .
جنگ و دعوای این بار میان باند ولی فقیه و باند احمدی نژاد در واقع یک جنگ
تمام عیار قدرت است و احمدی نژاد ــ و باند طرفدار وی ــ که ریاست جمهوری
خود را به خونین ترین وجهی به قیمت صدها کشته و هزاران مجروح و اسیر در
جریان اعتراضات بعد از انتخابات ؛ تثبیت کرده است خوب می دانند ؛ بعد از
حوادث خرداد ۸۸ و مشروعیت زدائی از خامنه ای ؛ وی بشدت تنها و بی قدرت شده
است ــ و حرفها و تهدیدهایش پوچ و تو خالی است و هیچ حمایت اجتماعی را بر
نمی انگیزد ــ بنابراین بهیچوجه نباید در این نبرد عقب نشینی کند .
یعنی احمدی نژاد رو به آینده و برای بقاء نظام ــ و ادامه ریاست جمهوری در
میان باند خودش ــ بدنبال حاکمیتی بطور نسبی پذیرفتنی تر از نظر اجتماعی
است . بهمین خاطر چاره کار را در قیچی کردن دم آخوندها و کاستن از نفوذ
روحانیون و حذف ولی فقیه در ساختار قدرت می داند . این مهمترین حوزه تنش و
دعوا ؛ میان دو باند است .
احمدی نژاد ؛ برای این منظور " پروژه ظهور " را به جریان انداخته است . وی
در سال دوم ریاست جمهوری اش ؛ این پروژه را تحت عنوان " مهدویت " کلید زده
است . او میخواهد با سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم ؛ از این پروژه
بعنوان راهبرد اصلی برای رویاروئی با چالشها ؛ کنار زدن رقیبان ــ باند
خامنه ای ــ و تثبیت قدرت استفاده کند .
برای این منظور ؛ احمدی نژاد با پیروی و تبلیغ نظریه سنتی شیعه ــ که تشکیل
حکومت دینی را تنها در قلمرو " امام معصوم " و جزء اختیارات او میداند و
معتقد است که ولایت فقیه مطلقه ؛ امام معصوم می باشد ــ در پی آن است تا
دکان ولایت فقیهیِ خامنه ای را از رونق انداخته و تخته نماید .
احمدی نژاد میخواهد ؛ با پیش بردن این پروژه دسترسی به " مهدی موعود " را
از انحصار روحانیون ؛ مراجع و ولی فقیه بیرون آورد ؛ بطوریکه برای ارتباط
با " امام زمان " نیاز بواسطه گی " ولی فقیه " نباشد و فرد مستقیما" و بدون
واسطه بتواند با وی تماس بگیرد . در اینصورت ؛ با جا افتادن تئوری بی نیازی
به ولی فقیه برای تماس با امام غایب ؛ دکان دینفروشی آخوندها و ولی فقیه بی
رونق و کساد خواهد شد .
اسفندیار رحیم مشائی مشاور اصلی احمدی نژاد و تئوریسین باند : ما باین
نتیجه رسیده ایم که برای آماده کردن جهان برای ظهور امام زمان ؛ نمی توانیم
از ادبیات دینی استفاده کنیم .
بدین ترتیب احمدی نژاد اکنون به شاخص اسلامی که فقاهتی نیست ؛ مراجع تقلید
و آیات عظام را برسمیت نمی شناسد و به اسلام رساله ای باور ندارد تبدیل شده
است . در واقع ایدئولوژی " امام زمانی " احمدی نژاد به پاد زهر اسلام سیاسی
( از موضع ارتجاعی و فاشیستی ) و حکومت ولایت فقیهی تبدیل شده است .
پرویز سروری از فرماندهان سپاه پاسداران و نماینده فعلی مجلس : تیم احمدی
نژاد قبل از اینکه قصد شکست دادن جریان اصولگرائی را داشته باشند ؛ در حال
برنامه ریزی برای مقابله با ولایت فقیه و شکست او می باشند .
مجتبی ذوالنور جانشین ولی فقیه در سپاه : این آدمها (باند احمدی نژاد ) در
عمق وجودشان سر سوزنی به ولایت فقیه و روحانیت اعتقاد ندارند . آنها اسلام
بدون آخوند را القاء می کنند .
ضمنا" باند احمدی نژاد با اطلاع از دافعه گسترده دینی در جامعه و متقابلا"
گسترش شور و شوق ملی گرائی در میان مردم و بخصوص جوانان ــ با نفی حکومت
دینی ( با نفی سمبلهای حکومت دینی یعنی روحانیون و ولی فقیه ) و با تبلیغ و
تکیه دروغین بر ارزش های ملی ــ میخواهد خود را از حمایت مردم ؛ بخصوص
جوانان برخوردار نماید .
به خصوص ؛ بعد از حوادث ۲۲ خرداد احمدی نژاد سعی کرده است در فرصت های
مناسب به گونه های مختلف اشعه مخالفت با خامنه ای و قید و بند های دست و پا
گیر حاکمیت فقه ( علنی کردن مخالفت با سختگیریها در رابطه با حجاب ؛ چشمک و
چراغ به موسیقی و هنرمندان ؛ تبلیغ ارزش های ملی و باستانی و .... ) را از
خود ساطع کند .
همچنین احمدی نژاد با رو یا روئی با باند خامنه ای سعی میکند ؛ بشکلی دامان
خود را از آلودگیهای جنایات و خونریزی های پس از ۲۲ خرداد ۸۸ ــ که خود وی
هم نقش اساسی در وقوع آنها داشته است ــ را پاک و مبرا کند و خود را به
عنوان نیروئی که با اقتدار گرائی رهبری مخالف است جا بزند و به نوعی نقش
مخالف باقیمانده در قدرت را بازی کند .
فرجام این جدال :
اگر چه ساختار قدرت در نظام جمهوری اسلامی بگونه ای است که ؛ امکان حذف
احمدی نژاد؛ از راه قانون را به ولی فقیه میدهد ــ وی می تواند با حکمی به
مجلسِ تحت امر ؛ استیضاح احمدی نژاد را به جریان بیاندازد ــ ولی خامنه ای
خوب میداند چنین حذفی ؛ بسیار پر هزینه و برای موجودیت نظام بسیار درد سر
ساز خواهد بود .
با حذف شدن و پاکسازی اصلاح طلبان خط امامی ( که در واقع معتقدین و مروجین
اصلی اسلام سیاسی و اسلام ولایت فقیهی بودند ) از نهادهای مختلف قدرت و به
خصوص حذف آنان از ارگانهای نظامی ــ امنیتی ؛ در حال حاضر تعادل قوا برای
جدال نهائی باند احمدی نژاد با باند ذوب شدگان در ولایت خامنه ای ؛ به نفع
احمدی نژاد تغییر کرده است .
ایستادگی جسورانه احمدی نژاد در برابر ولی فقیه نشان میدهد که وی از تکیه
گاههای مطمئن و مهمی در ساختار قدرت و باندازه کافی در میان نیروهای نظامی
برخوردار است . و همین کار مقابلهِ ولی فقیه با احمدی نژاد را دشوار کرده
است . و اتفاقا" خامنه ای با کوتاه آمدن های مکرر ــ در جریان استعفای
مصلحی وزیر اطلاعات ــ نشان داده است برگ چندانی برای رام و مطیع کردن
احمدی نژاد در اختیار ندارد .
بعلاوه :
۱ ــ احمدی نژاد در موقعیت بهتری قرار دارد ؛ زیرا وی محصول سامانه سیاسی
است که خامنه ای رهبر آنست و بارها این رهبر از احمدی نژاد حمایت کرده .
بنابراین براحتی نمی تواند او را حذف کند . خامنه ای با حذف احمدی نژاد ؛
که تنها رأی خود را پس نمی گیرد ؛ با اعتماد از دست رفته خود چه خواهد کرد
؟ همچنین احمدی نژاد در درون این ساختار با چکِ سفید های ولی فقیه بیش از
حد قدرت یافته ( کسی که اجازه منکوب کردن مجلس ؛ قوه قضائیه و حتی ورود به
حیطه های رهبری را هم داشته است ) این امر رویاروئی ولی فقیه با احمدی نژاد
را بسیار مشکلتر میکند .
۲ ــ احمدی نژاد از تکیه گاههای مطمئن و پر قدرتی در میان نیروهای نظامی ــ
امنیتی بر خور دار است ؛ بنابراین خامنه ای می داند حریف پر قدرتی در
برابرش قد بر افراشته است که قدرت نظامی دارد . در گذشته ولی فقیه ؛ بکمک
سپاه و نیروهای امنیتی براحتی می توانست ؛ رقیبان خود را حذف نماید . ولی
این بار خود نیروهای امنیتی ــ نظامی در مقابل او قرار گرفته اند .
خلاصه اینکه ؛ این بار ولی فقیه با رئیس جمهوری مواجه است که نه تنها زیر
بار وی نمیرود و نمی خواهد مانند خاتمی ؛ تدارکاتچی بماند ( یعنی هیچ
مصالحه ای امکان ندارد ) بلکه ؛ نظم و قاعده جاری را هم نمی پذیرد و
میخواهد نظم و قاعده های جاری را بهم بریزد .
و ولی فقیه متزلزل و مردد که آیا به صرفه نظام دینی هست ؛ ریسکِ حذف یا
مهار خود سریها و لجام گسیختگی های احمدی نژاد به کمک نیروهای نظامی ــ
امنیتی را باجرا بگذارد ؟!
و این وضعیت در حالیست که بحران موجود میان ولی فقیه و رئیس جمهور ؛ بحرانی
ساختاری است و بدون تغییر ساختار نظام و سرنگونی این رژیم بر طرف نمی شود .
در این باره در بخش های دیگر بیشتر خواهم نوشت ......
ادامه دارد
۰۷.۰۵.۲۰۱۲
arezo۱۹۵۳@yahoo.de
http://www.tipf.info/eslahe,dini,sad,ast,4.htm
http://www.tipf.info/eslahe,dini,sad,ast,3.htm
http://www.tipf.info/eslahe,dini,sad,ast,2.htm
http://www.tipf.info/eslahe,dini,sad,ast.htm
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود..
|