مقاله

 

 

تاریخ انتشار : 22.11.2015

آیا "نقد بهائیت" به نفع رژیم اسلامیست؟
بخش 7 از سری نقد بهائیت

سعید صالحی نیا


salehinia@aol.com
21 نوامبر 2015
مقدمه:


من سالهاست بطور سیستماتیک به نقد گرایشهائی از به اصطلاح اپوزسیون ایرانی همت گارده ام.طیفی که هم در چپ هست و هم در راست و از دید من اساسا مخالف نظام کنونی نیست همان سنتها را به شکل دیگر نمایندگی می کند.


نقدهایم به فرقه مجاهد به انارشیزم به گرایش "مارکسیزم انقلابی" به فرقه حزب کمونیست کارگری به اوجالانیزم از جمله نقدهای من به بخشهائی از سیاست است که مدعی اپوزسیون بودن است اما در بسیاری مواضع عین پوزسیون بوده و خواهد بود.


سری نقدها به لنینیزم بخش دیگری از فعالیتهای من بود(1) در این سری نقدها به مرکز فکری کمونیزم ایرانی انتقاد کردم و توضیح دادم که بخشی از ناتوانی چاره ناپذیر کمونیزم ایرانی ، ماندنش در باتلاق لنینیزم و برنامه سیاسی لنینیستی است که نتیجه اش سازماندهی دیکتاتوری حزبی بنام حکومت سوسیالیستی است که البته در قرن ما رویائی بیش نیست که به همت آزادیخواهان ، رویای نسلی پوسیده و رو به مرگ است.


در تداوم تلاشهایم برای گشایش فکری چپ و بیرون بردن چپ از باتلاق عقب ماندگی جهان سومی، آرشیو نقدها به بهائیت را آغاز کردم (2) . هدف من در این دوره بررسی درک ضد منطق بهائیت بعنوان تلاشی شکست خورده برای نو کردن مذهب در دوران معاصر است. برای اینست که روشن کنم بهائیت هیچ قدمی جلوتر از سایر مذاهب نیست.بهائیت از جهت نظریه یک نظریه پیش مدرن و ضد علم و منطق است.نظریه خدامحور است.به جهت سیاسی هم یک نظریه محافظه کار که بجز فراخوان به سکوت و درگیر نشدن در عمل انقلابی پیامی ندارد و ابزاری دیگر است برای حاکمان موجود جهان.

در طول دورانی طولانی که من گرایشات مختلف سیاسی بالا یا بهائیت را نقد می کردم ، عکس العملهای بامزه ای از سوی "اپوزسیون" مشاهده کردم. حتی آنها که مخالف گرایشات بالا بودند. "استدلالاتی" ارائه می دادند که "الان وقتش نیست"، "رژیم سود می برد" ، دنبال فحاشی ها و اتهام زنیهای قابل انتظار حامیان این گرایشات! در بسیاری مواقع هم در ادامه مقالاتم به این نوع عکس العملها اشاره داشتم و توضیح می دادم که وجود این عکس العملها بواقع تایید کننده درد بزرگیست که گریبانگیر فرهنگ جامعه ایرانست و این درد ، پوزسیون و اپوزسیون نمی شناسد. فرهنگی که در فضای پیش مدرن مانده، کالیبر پذیرش مخالف و مخالفت را ندارد کالیبر استفاده از مخالفت برای تصحیح خود را ندارد، فرهنگی که بخاطر ساختن و بازتولید اسطوره ها و مقدسات، ناتوانست در زیر سوال بردن باورها و فرهنگی که برای بقا ، به بازسازی اسطوره ها و قدیسها محتاج است.


از آنجا که در دوره اغاز نقدها به بهائیت هم همین نوع سوالات از من شده در اینجا سعی می کنم مجدد روی این سوال که علامت معضل فکری فرهنگی ایرانیهاست متمرکز شوم:

(1)منتقدان به نقد بهائیت چه می گویند؟

بهائیان که مشخص است! برخیشان همانطور که دیدید (2) منتقد را به "نقهمیدن عرفان" به "روانی بودن" به ندانستن علم و دانش! مفتخر کردند و فرمودند که منتقد به بهائیت "خجالت سرش نمی شود"! همینطور فرمودند که هر کس به بهائین نقد کند "انجمن حجتیه ای است"! البته بخشی از بهائیان به سیاق اعضای فرقه ها مهر سکوت به لب می زنند و "تحریم و بایکوت" پیشه می کنند! این هم در میان فرقه ها سنتی شناخته شده است.


اما غیر بهائیان چگونه به نقد بهائیت برخورد می کنند؟


غیر بهائیان، می گویند که بهائیان الان زیر فشار رژیم اسلامی "مظلوم" هستند و سرکوب می شوند الان اگر بهائیت نقد شود به نفع رژیم اسلامی می شود! البته اینها گرایشات واحدی نیستند!


برخی از این گروه می گویند "الان موقعش نیست". درست مثل برخی منتقدین به فرقه رجوی! اینها می گویند "بعدها نقد کنید"! وقتی رژیم اسلامی سرنگون شد! الان هر کس به بهائیت نقد کند در کنار رژیم اسلامی ایستاده!
برخی دیگر البته اصولا مخالف نقد مذاهب هستند.اینها بیشتر در میان گرایشات راست یافت می شوند که با پرچم "احترام به مذاهب" می آیند و می دانند تا مذهب باشد تحمیق مردم راحت تر است!

(2) چه نوع نقدی به بهائیت الان موقعش هست؟

از دید درک مدرن و علمی ، همیشه موفع همه گونه نقد هست! نقد زمان و مکان نمی شناسد.به مجرد اینکه درکی یا نظریه ای برای فردی (هر که باشد) زیر سوال رفت، اون فرد محق است و وظیفه دارد که نقدش را برای آگاهی عموم منتشر کند. نقد پایه و اساس رشد و تکامل انسان در جامعه مدرن، انسانگرا و علم گراست.
آیا همه نقدها درست هستند؟ اصلا مهم نیست کدام درست است کدام نادرست! نقد باید ارائه شود و فضا برای بررسی نقد آماده گردد. هزاران موضوع مورد نقد قرار می گیرند هزاران نقد نادرست هستند و تعدادی هم درست.ضرب همه این فعالیتها زمینه می سازد برای تعمیق فکر و پراتیک اجتماعی.
لذا یک فعال آزادیخواه، نقد را بطور مطلق امری مورد نیاز جامعه انسانی می داند و نبود نقد را علامت بیماری فکری جامعه.چامعه ازاد یعنی جامعه نقدها و مناظره ها.

(3)آیا نقد به بهائیت به نفع رژیم اسلامیست؟

از زمانی که حسینعلی نزدیک به 150 سال پیش ادعای پیامبری کرد، آخوندهای شیعه به دشمنان او تبدیل شدند چرا که ادعای پیامبری در اسلام و سایر مذاهب ابراهیمی که هر کدام پیامبر خودشان را بهترین می دانند، امری کفر محسوب شدو پیگرد بهائیان چه در دوران قاجار چه پهلوی و بطور شدیدتر در دوران اسلامی انجام شده. آیا این دلیل اینست که نقد به بهائیت انجام نشود؟
این درست است که حوزه علمیه در ایران تلاش مداوم داشته به جنگ نظری بهائیت برود.از چه موضعی؟ از موضع اینکه ثابت کند حسینعلی پیامبر دروغین است و پیامبر واقعی محمد است! این خلاصه "جنگ نظری" با بهائیت از سوی آخوندهای شیعه است.
رژیم اسلامی بعنوان نماینده جنبش شیعه اسلامی از هر نوع نقد بهائیت از این زاویه معین حمایت می کند.این نوع نقد را ابزار مبارزه فکری بر علیه بهائیت می داند.
اما نقد از موضع مدرنیته ، علم گرائی و چپ چطور؟

(4) نقد به بهائیت از موضع چپ ، سوسیالیزم خواهی ، علم گرائی ، منطق گرائی و انسانگرائی:

وقتی بهائیت را از سر خدامحوری و درک ضد منطق از سر ساختن انگاره های مقدس از سر ستیزش با علم از سر ساختن مهملهای عرفانی نقد کنیم تلاش در پیشبرد مدرنیته و رنسانس فرهنگی کردیم.
وقتی بهائیت را از سر ضدیتش با نظریه انقلاب اجتماعی از سر ضدیتش با مبارزه مثبت بر علیه حکومتها و طبقات حاکم از سر ضدیتش با مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی و سایر حکومتهای جانی طبقات حاکم نقد کردیم ، تلاش ما برای جلو بردن خط رادیکال و انقلابی انجام شده.

وقتی بهائیت را بعنوان مذهب طبقهات حاکم برای ساختن پلاتفرم تسلیم و سازش با وضع موجود مثل سایر مذاهب نقد کردیم ، در مسبر پیشبرد نظری و پراتیک انقلاب اجتماعی و سوسیالیزم خواهی پیش رفته ایم.
نقد بهائیت از این دیدگاهها یعنی تلاش برای رنسانس فرهنگی برای پائین کشیدن درک خدامحور معجزه باور عرفان باور ضد منطق و علم برای به کرسی نشاندن درک مدرن و رنسانس برای پیشبرد جنبش سوسیالیستی و الترناتیو وضع موجود.

(5)بهائیت و شعارهای "برابری و پایان دادن به مرزهای ملی"

عده ای می گویند که بهائیت مثل کمونیزم به پایان دادن مرزهای ملی و جهان وطنی به برابری انسانها معتقد است! پس متحد کمونیستهاست!
من می گویم این خیال خام شبیه خیال خام خسرو گلسرخی در مورد "اسلام انقلابی و علی سوسیالیست" است!مذاهب ابراهیمی بطور عموم بر پایه جهان وطنی شدن انسان زیر سایه خدا استوار هستند.بهائیت هم خواب و رویای دنیای بهائی و جهانی شدن بهائیت را می پرود همانطور که خمینی خواب جهانی شدن اسلام را می دید!
فرق بهائیت اینست که مستقیم دنبال قدرت سیاسی نیست و زیر سایه حکومتهای موجود می خزد! بهائیت مثل اسلام دارای احکامی است که اگر بقدرت برسد انسانها مجبورند اون احکام را دنبال کنند.بهائیت گربه است که دستش به موش نمی رسد!
از دید من تکرار شعارهای برابری توسط بهائیت یک دروغ بزرگ است.بهائیت مذهبی است که در تضاد با نظام سرمایه داری نیست و الترناتیو مدرن سوسیالیستی برایش بیگانه است.بهائیت خوهان کاسبی خوب است! از درون فرهنگ سرمایه تجاری قرن 17 و 18 بیرون آمده! شعارهای برابری خوهانه بهائیت شبیه شعارهای برابری خوهانه بورژوازی در استانه انقلابهای سرمایه داری اروپاست.شعارهائی توخالی و فاقد امکان عملی شدن چرا که اصل مالکیت بر ابزار تولید و کار مزدی را بهائیت زیر سوال نمی برد.

خلاصه کنم:

نه تنها نقد بهائیت خصوصا از موضع مدرنیته و چپ ، کار درستی است بلکه من مدعی هستم این وظیفه جنبش چپ و آزادیخواه است که تاخیر هم شده.نه تنها نقد بهائیت بلکه تملامیت مذهب و همه شاخه هایش.مسیحیت زرتشتی گری کنار اسلام شیعه و سنی همه اشکال مذهب همه اشکال تفکر سیاسی و جهان بینی ها همه ابعاد زندگی انسان باید بطور دائم موضوع نقد و مناظره های اجتماعی باشد.این یکی از علائم رنسانس فکری و فرهنگیست که بدون این رنسانس هیچ انقلابی موفق نخواهد بود.شکست انقلابهای سیاسی یک دلیلش ناتوانی فرهنگی انقلاب است در شکست درکهای پیش مدرن و عقب مانده.
رژیم اسلامی و تمامی آلترناتیوهای آینده عقب مانده از چنین نقدهائی نه تنها سود نمی برند بلکه ریشه شان زیر سوال قرار می گیرد!

منابع بیشتر:

(1)آرشیو نقدها به لنینیزم:
http://monazere-siasi.com/در-نقد-لنينيزم

(2)آرشیو نقدهای این نویسنده به بهائیت:

بهائیت، آویزان شدن به عرفان ، ضدیت با منطق گرائی و عقل گرائی مدرن (بخش 6)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56535
(بخش 5)“معجزه های بهائیت”، ّبهاء الله نوستروداموس ایرانی! تکرار بازی با توهم در اذهان مردم
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56445
(بخش4)“دفاعیات یک بهائی ” از منطق پیامبر شدن حسینعلی نوری
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56422
وقتی میرزا حسینعلی، “بهاء الله” می شود(بخش3)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56359
استدلال مضحک بهائیان در مقابله با همجنسگرائی نمونه دیگر درک پیش مدرن بهائیت (بخش 2 )
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56335
نقد بهائیت بعنوان بخشی از نقد مذهب وظیفه آزادیخواهان چپ و انسانگرا ( بخش1)
 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد