تاریخ انتشار: 22.04.2014
و باقی
بقایتان!
مینا اسدی
نه...من دیگر این زنان و مردان را نمی شناسم. این جوانان را هم نمی
شناسم....اصلن ایرانیان را نمی شناسم. در عاشورا سینه می زنند ...در
تاسوعا فرق سرشان را می شکافند و خون و خون کشی می کنند... در خاک
خل می غلطنند و گل بر سر و روی می مالند...
عیدشان عید غدیر است و برای بوسیدن هفت سید سر و دست می
شکنند...سمنو می پزند و تا صبح کشیک می دهند تا یک ... حضرت را که
می آید و پای گرامی اش را در دیگ در حال جوش سمنو فرو می کند
ببینند که نذرشان ادا شود .
همه ی زندگی شان در دست عربهاست و با اینهمه از عربها بدشان می آید
و با غرور می گویند: ما ایرانی هستیم ، ما عرب نیستیم! و این هم از
روز زنشان که تولد فاطمه است ... و خانمها ی ترگل و ورگل هم پشت
سرهم به مادران عزیزشان این روز بزرگ را تبریک می گویند . حیف از
فاطمه که در هژده سالگی مرد و خودش قدر خودش را نفهمید و اگر
میدانست باعث نانخوری این اراذل و اوباش می شود زود تر از این
خودکشی می کرد.
حالا اگر کسی مثل من ، جرات داشته باشد و بگوید که کجای این مردم
ایرانی ست بلا فاصله عده ای که همیشه از اسم مستعار استفاده می
کنند تا هم ترسشان بریزد و هم اظهار وجود کنند وارد معرکه می شوند
و مینویسند به عقاید مردم احترام بگذارید و یا می گویند مردم در
ایران هستند جانشان در خطر است!
گمان نمی کنم که رژیم با اینهمه گرفتاری و بدبختی مردم را بزور
وادار کند که تولد فاطمه را به همدیگر تبریک بگویند. من مثل این
آدمها عرق ملی ندارم و عرب بودن و نبودن را ننگ و نام نمیدانم .اما
می دانم که اینهمه که ایرانیان عزیز در احوال یک زن جوان عرب تحقیق
و تفحص می کنند هیچ عربی اینهمه در دم اینان نمی دمد .*ای* که از
ایران جدا شده است، امیدوارم *ران* ش هم برود ... تا شرق و غرب و
کورش و امام وامامزاده های هنوز به بازار نیامده آسوده بخوابند.
و باقی بقایتان!
بیست آوریل
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|