تاریخ انتشار:28.05.2015
چرا بحث در
بارهی «آب» و «خشکسالی» برای «روشنفکران» نان ندارد؟
نیک آهنگ کوثر
ممکن است بر اساس تعریف غربیها، کسانی که در ایران خود را «روشنفکر»
میدانند، پیروان دین یا آئین یا فرقهای باشند و بیان و نگاهشان
با اکثر مردم متفاوت باشد. اینجا نمیخواهم «روشنفکری دینی» را
زیر سوال ببرم، بلکه میخواهم بپرسم جایگاه مسائل مهم جامعه و آنچه
شهروندان با آن درگیر خواهند بود، در کجای مباحث روشنفکرانه قرار
دارد؟ آیا روشنفکران بر اساس نفوذ خود در طبقات درسخوانده و
دانشگاهی، توان تاثیرگذاری برای بهبود وضع جامعه را دارند یا نه؟
احساس من این است که فقدان مطالعه در مسائل مهمی که به شرایط زندگی
شهروندان ربط دارد، باعث شده «روشنفکران» تنها خود را درگیر
کلیشههایی کنند که به هیچ درد جامعه نخورد و فقط امکان فخرفروشی
در این وبسایت و آن تالار گفتگو برای اینگروه کمتعداد فراهم شود.
ایران، در آستانه دورانی پر از نابسامانی و سختی و تشنگی و گرسنگی
است. سالها با طوفان و بیآبی و از بین رفتن اراضی کشاورزی
روبهرو خواهیم بود. فقدان برنامه برای مناطقی که طرح «نکاشت» در
آنها اعمال میشود، میتواند به گسترش بیابانهای کشور منتهی شود و
بیتوجهی به جنگلهای البرز و زاگرس و فرسایش بیش از پیش خاک،
روزگاری وحشتناک برای شهروندان به دنبال خواهد داشت.
خشک شدن تالابها و دریاچهها، نشست زمین، نبود منابع آب زیرزمینی
و عدم احیای شبکههای قنات، موجی از مهاجران را از مناطق مرکزی،
روانهی شهرهای بزرگ خواهد کرد. کشاورزان و دامداران و دهقانان
بسیاری، در حاشیهی شهرهای بزرگ به دنبال زندگی جدیدی خواهند بود،
به دنبال کار و سعادت و شرایط بهتر، اما در شهر هم خبری نیست.
همین وضعیت، ۸ سال پیش در سوریه اتفاق افتاد و کرور کرور دهقان و
دامدار و کشاورز، راهی شهرها شدند، اما کاری برایشان نبود و نانی
برای تقسیم یافت نمیشد. وقتی نسیم بهار عربی در سوریه وزید،
بسیاری از همین قربانیان خشکسالی سلاح بهدست گرفتند به جناحهای
مختلف ضد بشار اسد پیوستند.
فرض کنید در ۲۰۰۶، دولت اسد به جای بیتوجهی به روزگار ساکنان
بینالنحرین، طرحهایی برای اسکان آنها مییافت و به دادشان
میرسید تا از بیآبی زجر نکشند و تلاش میکرد با سرمایهگذاری روی
احیای سفرههای آب زیرزمینی و تغذیه مصنوعی و ترویج روشهایی برای
مهار سیلابهای فصلی، ضرر را به حداقل برساند. مطمئنا اگر حکومت
بشار اسد اینقدر عاقل بود، امروز بخش بزرگی از کشورش در اختیار
داعش نبود.
اما آیا «روشنفکران» ایرانی ساکن آمریکا که یک چشمشان به
چامسکیاست و چشم دیگر به کلید روحانی، وقت گذاشتهاند تا مثلا
فیلم خبری-گزارشی توماس فریدمن از سوریه و یمن در همین باب را
ببینند و با دوستانشان در ایران حرف بزنند تا شاید با مشارکت
جامعهی مدنی، فضایی بهتر برای شهروندان بهوجود آید؟
آیا روشنفکران ایرانی ساکن اروپا حاضرند قدم رنجه کرده و از
کارشناسان توسعه پایدار و منابع آب، راههای ترویجی و آموزشی را
جویا شوند و به هموطنان منتقل کنند؟
باید در این باب بیشتر حرف بزنیم...
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|