مقاله

 

 

تاریخ انتشار: 22.08.2014

به نام شمشير

 لئون د وينتر

 برگردان الاهه بقراط

فيلم «آندری روبليوف» ساخته‌ی آندری تارکوفسکی فيلمساز روس از شاهکارهای سينماست. فيلم، داستان يک راهب را که نقاش زبردستِ تمثال‌های مذهبی است تعريف می‌کند. ماجرا در روسيه‌ی قرن پانزدهم روی می‌دهد. در يک صحنه، تاتارها به شهر «ولاديمير» حمله و هر آنچه بر سر راهشان هست تار و مار می‌کنند. کشتار می‌کنند، مردم را قطعه قطعه می‌کنند، تجاوز می‌کنند، غارت می‌کنند. تارکوفسکی در نشان دادن اينکه اين قوم و قبيله‌ی آسيايی چگونه همه اين اعمال را مرتکب می‌شوند، شاهکار می‌کند: او نشان می‌دهد که آنها با لذت فراوان دست کشتار می‌زنند.

هنگامی که چهره کشتارکنندگان در فيلم در نمای نزديک نشان داده می‌شود، ما با وحشت، اشتياق به جنايت را در صورت آنها می‌بينيم که می‌درخشد. اين مردان همه‌ی موانع متمدنانه برای ارتکاب جنايت را به کناری نهاده‌ و می‌توانند به نيازها و انگيزه‌های بدوی خويش تسليم شوند. آنها به غايت درجه رهايی رسيده‌اند و از آنجا که کاملا بدون احساس هستند و بقيه انسان‌ها در نظر آنان به وسيله لذت و تسليم کاهش يافته‌اند، پس به اوج توانايی جنسی خويش نيز دست يافته و می‌توانند آشکارا خود را به عنوان افراد شرور به نمايش بگذارند.

آنچه اين روزها از جهادگران در تلويزيون و يوتيوب پخش می‌شود، مرا به ياد اين صحنه از فيلم تارکوفسکی می‌اندازد. يکی از تأثيرگذارترين صحنه‌های تاريخ سينما. وقتی از خود می‌پرسيم چگونه اعراب بدوی شبه جزيره عربستان در قرن هفتم ميلادی يا مغول‌ها در قرن سيزدهم ميلادی جهان را فتح و غارت کردند، «دولت اسلامی» (ايس IS) پاسخ را به ما نشان می‌دهد. نيروی محرکّه‌ی آنها، نياز وحشيانه به تخريب و فتح هر آن چيزی بود که دلشان می‌خواست.

جهاد نجات‌بخش

ارتش‌های مدرن و منظم موظف‌اند انرژی تخريبی مردان جوان را به نظم در آورند و در مسير سازمان‌يافته هدايت کنند. قوانين جنگی بايد رعايت شوند. به کار بردن خشونتِ نالازم مجاز نيست. فرماندهان بايد بر متعارف بودن ابزاری که به کار می‌برند آگاه باشند و از زيان‌های ناخواسته اجتناب کنند. هيچ کدام از اين نکات اما برای جنگجويان «دولت اسلامی» محلی از اِعراب ندارد. آنها با اعلامِ پيوستن به جهاد، همه اين مناسباتِ متمدنانه را به دور می‌اندازند. ما شاهد چهره‌‌ی رضايت‌مندِ بربریّتِ عريان هستيم.

کسی که مسحور جهاد است، قدرت عجيبی می‌يابد. او می‌تواند در يک تب و تاب لگام‌گسيخته، تجاوز کند، کشتار کند، غارت کند. به برکت مغزشويی که از سر گذرانده است، می‌داند که اين رفتار از نظر دين وی مشروع است، و اگر بميرد، مستقيم به بهشت می‌رود، جايی که هفتاد و دو دختر باکره فقط منتظر نشسته‌اند تا ابد در خدمت او باشند.

جنگجويان «دولت اسلامی» تجسم آن چيزی هستند که در روند تکوينِ تمدن کاناليزه شد: انرژی جنسی و تخريبی مردان جوان.

جهاد، همان گونه که امروز می‌بينيم، می‌تواند مسير اين روند را تغيير دهد و انرژی و نياز مردان جوان را که در يک جامعه متمدن بايد آن را سرکوب کرد، از نو متمرکز کند.

امروز در جهانِ غرب از همان مهد کودک، بروز هرگونه خشونت بلافاصله تحت فشار قرار می‌گيرد. پسران ما بايد مانند دختران صلح‌دوست‌مان بزرگ شوند و انرژی (جنسی) خود را تنها در ورزش و بازی‌های کامپيوتری خشن بروز دهند که در آنها هر روز دهها دشمن خيالی را به قتل می‌رسانند. جهاد، اين مردان جوان را از اين قيد و بندها آزاد می‌سازد و درست از همين رو در غرب نيز جوانان را به خود جذب می‌کند.

حيثيت ديگران هيچ حرمتی ندارد

به جای نشستن در برابر مونيتور و افزودن بر قدرت بلامنازع خامی که به آنها اجازه فتح و کشتار و تجاوز و تخريب می‌دهد، آنان می‌توانند تخيل خود را در واقعيت، در زمان واقعی و در يک صحنه جنگ واقعی، و زير پرچم يک مأموريت الاهی زندگی کنند. جهاد به مؤمنان اين امکان را می‌دهد که خود را در خلسه‌ی آن ايثار کنند. آن کسی که به اصطلاح کافر است، فقط يک شيئی است که جهادگر هر کاری که دلش خواست می‌تواند با آن بکند.

با جهادگران نمی‌توان به گفتگو نشست، از همين رو آنها ما را به وحشت می‌اندازند. آنها از مأموريت الاهی خود صحبت می‌کنند، از يک خلافت جهانی، اما ابزاری که به کار می‌بندند، بسی فراتر از اين هدف می‌رود. عمل آنها هرگونه انسانيتی را در ديگران انکار می‌کند و بيانگر پيروزی نهايی جنايتکار بر قربانی، مؤمن بر کافر، مرد بر زن، و ارباب بر برده است. تنها می‌توان اميد به عفو داشت. عفو به مثابه حرکتی تحقيرآميز، از سوی پيروزمند متعال. چنين عفوی تنها در موارد معينی می‌تواند انجام شود، يعنی زمانی که قربانی به اسلام بگرود؛ چيزی که معادل يک تجاوز روحی است.

امروز اين قوم و قبيله نه بر اسب بلکه با نارنجک‌انداز بر خودروهای صحرايی سوار است. اما هنوز هم زمين زير پای آنها می‌لرزد. آنها پرچم سياه بر می‌افرازند و مرگ را بيش از زندگی دوست می‌دارند، البته پس از آنکه از جسم زنانِ اسير به اندازه کافی متمتع شدند. آنها مجسمه‌ها و کليساها و هر آن چيزی را که به دست‌شان می‌رسد تخريب می‌کنند: حيثيت ديگران برای آنها حرمتی ندارد.

رعايت اخلاق پسنديده نيست

انگيزه‌‌ی آنان برای عقل ما قابل درک نيست. مردان جوانی که می‌توانند آينده خوبی داشته باشند به آنها می‌پيوندند. آنها درس و خانواده را رها می‌کنند تا راهی جنگی شوند که در آن سر بريدن قربانيان، به مثابه حداعلای تحقير، به آيين مرگ تبديل می‌شود. مردان جوان شمشير بالای سر خود می‌گردانند و بدون هرگونه ترديد و همدردی و تعللی از اين طريق خود را از آخرين قيد و بندها رها می‌سازند. دهها ويدئو از جهادگران، برگزاری اين مراسم وحشيانه عصر حجر را ثابت می‌کند.

اطرافيانی که در اين لحظه‌ی تعيين کننده که در آن همه‌ی مرزها زير پا نهاده می‌شود، حضور دارند، عصبی هستند چرا که قاتل همواره مطمئن نيست و ممکن است دستش بلرزد. پس آنها فرياد «الله اکبر» سر می‌دهند تا با تشجيع، جهادگر بر آخرين ترديدهای احتمالی‌ خود فائق آيد. او خنجر را بيرون می‌کشد و زندانی‌اش را به يک حيوان سلاخی‌ تبديل می‌کند. از اين پس، وی ديگر با هيچ رشته‌ای به دنيای اخلاق بند نيست. او به آسانی می‌تواند بکُشد و از اين کار ارضاء شود و مورد احترام يارانش قرار گيرد. او بندهای تمدن را از هم گسسته است.

جرج اشتاينر فيلسوف، نويسنده و منتقد ادبی انگليسی زمانی گفته بود که يهوديان به اين دليل منفور هستند که برای نخستين بار وجدان و آرمانِ رسيدن به کمال و تعالی اخلاقی و معنوی را دريافتند [منظور افسانه «ده فرمان» است که گفته می‌شود از خدا بر موسی پيامبر يهوديان نازل شد]. بشريت از اين تعالی متنفر است، چرا که تلاش در راه کمال هر بار می‌خواهد به اخلاق و معنويت پاسخ گويد ولی همواره شکست می‌خورد. شکست می‌خورد زيرا هيچ کس نمی‌تواند اين احکام اخلاقی والا را رعايت کند. جهاد اسلامی خيلی راحت اين معضل حياتی را دور می‌زند!

جنگجويان نوظهور

جهاد به مؤمنان اجازه می‌دهد تا صدای خرد و وجدان را خاموش کنند. آنها حالا ديگر می‌توانند قدرت خام جنسی خويش را به منصه ظهور برسانند. صدای اين قوم و قبيله‌ی وحشی چيزی جز صدای لذت بی بند و بار نيست. اين وحشيان، مردان و جوانان را کشتار می‌کنند و زنان و دختران را به بردگان جنسی خويش تبديل می‌سازند. انسان‌ها دوباره چنان بی‌پناهند که ده هزار سال پيش بودند، پيش از آن زمانی که قربانی کردن انسان‌ها ملغی شود و پيش از آنکه روند آهسته و دردناکی برای مهار طبيعت بی‌رحم ما آغاز شود.

جهاد به اين دليل اين همه قدرت دارد زيرا می‌تواند محدوديت‌هايی را از ميان بردارد که ما با تلاش خستگی‌ناپذير در طول روند متمدن شدن به دست آورديم و آن را در خود نهادينه کرديم. جهاد، جنگجويان نوظهوری به جهان عرضه می‌کند که هيچ حد و مرزی نمی‌شناسند. اينها به هيچ برنامه سياسی يا مذهبی نيازی ندارند. قوه‌ی محرکه‌ی آنها تبعيض اجتماعی يا اقتصادی نيست. تصور مبتذل آنها از تشکيل خلافت جهانی به همان اندازه يک دستاويز است که بقيه‌ی عقايد بی‌معنايی که کشتار کافران را تجويز می‌کنند تا بتوانند بهشت پاک مؤمنان را بر روی زمين به وجود آورند.

نه، تمام مسئله بر سر ميل به تجاوز و تخريب است که فرهنگ ما برايش يک نام دارد: شرّ.

ـــــــــــــــــــــــ
*لئون د وينتر نويسنده هلندی در سال ۲۰۱۳ رمان «يک قلب پاک» را منتشر کرد که مدتها در ليست پرفروش‌ترين‌ها قرار داشت.
*صحنه کوتاهی در يوتيوب از حمله تاتارها در فيلم «آندری روبليوف» ساخته تارکوفسکی:
https://www.youtube.com/watch?v=n780Jwwhq-k&index=9&list=PL55E93BFC30B23A93
*منبع: روزنامه آلمانی فرانکفورتر آلگمانيه؛ ۲۰ اوت ۲۰۱۴؛
http://www.faz.net/aktuell/feuilleton/die-barbarei-der-dschihadisten-im-namen-des-schwertes-13106443.htm

 


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد