مقاله

 

 

تاریخ انتشار : 18.11.2015


جمهوری فرانسه در گروگان

تی یری میسان

ترجمه توسط حمید محوی



از پنج سال پیش فرانسوی ها چیزهائی در بارۀ جنگ هائی که در دوردست ها روی می دهد می شنوند بی آنکه واقعاً بدانند موضوع چیست. نشریات آنها را در مورد گسیل نیروهای نظامی شان به لیبی مطلع ساخت ولی هرگز در مورد حضور سربازان فرانسوی در مأموریت برای شامات چیزی به آنها گفته نشده است. مقالات من به شکل گسترده منتشر و خوانده شده است ولی همیشه به تحلیل های من به عنوان فرآورده ای از عجایب شرقی نگاه کرده اند. با وجود تاریخ شخصی ام، به شکل رایج من را «افراط گرا» یا « توطئه باور » می نامند و می گویند که مقالات من در سایت های وابسته در انترنت منتشر می شود، به انضمام سایت های افراط گرای اصیل و توطئه باور. با این وجود هیچ کس دربارۀ نوشته های من و مسائلی که مطرح می کنم چیزی برای گفتن ندارد. هیچ کس به اخطارهای من در مورد اتحادیه هائی که فرانسه وارد آنها شده توجهی نکرده است.


ولی ناگهان حقیقت نامکشوف و ندیده گرفته شده از اعماق به سطح می آید.


در شب 13 نوامبر 2015 فرانسه توسط چندین کوماندو مورد حمله قرار گرفت و دست کم 130 نفر در پنج نقطۀ مختلف در پاریس کشته شدند. برای 12 روز در تمام فرانسه وضعیت اضطراری اعلان شد و این وضعیت می تواند توسط پارلمان حفظ گردد.


رابطۀ مستقیمی با ماجرای شارلی هبدو وجود ندارد


نشریات فرانسه این حرکت جنگی را به سوء قصد شارلی هبدو مرتبط دانسته اند، گرچه نوع عملیات کاملاً متفاوت بوده است. در حملۀ تروریستی ژانویه افراد کاملاً مشخصی هدف گرفته شده بودند، در حالی که در این حملۀ همآهنگ افراد بسیاری بر حسب اتفاق کشته شده اند.
امروز می دانیم که مدیر شارلی هبدو هدیه ای معادل 200000 یورو از خاور نزدیک دریافت کرده بود تا اردوی ضد مسلمان خودش را ادامه دهد (1)، و می دانیم که قاتلان با سرویس های اطلاعاتی فرانسه در رابطه بوده اند (2) و برگ شناسائی سلاح هایشان نیز زیر پوشش اسرار وزارت دفاع فرانسه بوده است (3). من پیش از این نشان دادم که این حملۀ ترویستی عملیات اسلامگرا نبوده (4) ولی فوراً مورد بهره برداری دولتی قرار گرفت (5) و این بهره برداری بین محافلی که با جمهوری مخالف هستند موجب واکنش هائی شد (6)، یعنی نظریه ای که چند ماه بعد توسط جمعیت شناس فرانسوی امانوئل تود Emmanuel Todd به شکل برجسته ای مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت (7).


اگر به جنگی که در سطح پاریس گسترش یافته بازگردیم، می بینیم که اروپای غربی را غافلگیر کرده است. ولی نمی توانیم آن را با حملات تروریستی مادرید در سال 2004 مقایسه کنیم. در اسپانیا، نه تیراندازی در کار بود و نه کامیکاز، ولی 10 بمب در چهار نقطۀ مختلف کار گذاشته شده بود (8). نوع صحنه ای که در فرانسه به وقوع پیوست، از سال 2001 در روزمرۀ چندین ملت «خاورمیانۀ بزرگ» جاری و ساری می باشد. و رویدادهای مشابهی را در دورترها می بینیم، مانند سه روز حمله در 6 نقطۀ مختلف در بمبئی در سال 2008 (9).


حتی اگر تروریست ها مسلمان بوده باشند و برخی از آنها با فریاد « الله اکبر » (خدا بزرگ است) عابرین و مردم را به گلوله بسته و کشته باشند، هیچ رابطه ای بین این حملات، اسلام و احتمالاً «جنگ تمدن ها» وجود ندارد. چرا که، این کوماندوها بی آن که از مذهب قربانیانشان اطلاعی داشته باشند و یا کسب اطلاع کرده باشند به شکل اتفاقی دست به کشتار زده اند.


به همین گونه، بی هوده است که ما برای انگیزۀ مطرح شده توسط داعش علیه فرانسه اهمیت درجه اول قائل شویم — حتی اگر در دخالت آن در این حمله تردیدی وجود نداشته باشد — در واقع اگر بنابر این بود که این سازمان تروریستی «دست به عمل انتقام جویانه بزند» ارتکاب به این عمل را می بایستی علیه مسکو سزاوار بداند.


فرانسه دست کم از سال 2011 یک دولت تروریست است


تعبیر و تعریف و درک این رویدادها مخدوش است زیرا پشت گروه های غیر دولتی همیشه دولت هائی پنهان می مانند که از آنها پشتیبانی می کنند.


در سال های 70، ایلیچ رامیز سانچز Ilich Ramírez Sánchez ونزوئلائی مشهور به «کارلوس» Carlos یا شغال به خدمت اهداف فلسطینی و انقلاب درآمده بود و از پشتیبانی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی برخوردار بود. در سال های 80، کارلوس سرمشق مزدوران مسلحی قرار گرفت که برای کسانی که بیشتر پول می پرداختند کار می کردند، از جمله صبری البنا مشهور به «ابو نضال» که حملات تروریستی متعددی را به حساب لیبی و سوریه و اسرائیل به ثبت رساند. امروز تروریسم ابهام آمیز و ابر آلودی وجود دارد و عملیات مخفی شامل تعدادی بسیاری را از دولت ها می گردد.


اصولاً، دولت ها همیشه مشارکت خودشان را در گروه های تروریستی نفی می کنند. با این وجود، وزیر امور خارجۀ فرانسه، لوران فبیوس Laurent Fabius در دسامبر 2012، در گردهمآئی «دوستان سوریه» « Amis de la Syrie » در مراکش، در مورد گروه النصره شاخۀ سوری از القاعده اظهار داشت که «کار مفیدی انجام می دهند» « fait du bon boulot » (10).


با در نظر گرفتن مقامات آقای فبیوس می دانست که بخاطر پشتیبانی اش از یک سازمانی که از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد به عنوان سازمان تروریستی شناسائی شده هیچ گاه به دادگاه فراخوانده نخواهد شد، ولی بی گمان او با بیان چنین نظریه ای، این خطر را خریدار شده بود که کشورش را در معرض آتش تروریسم قرار دهد.


در واقع، از آغاز سال 2011 فرانسه در کنار القاعده قرار گرفت. در آن دوران، بریتانیا و فرانسه به طرح ایالات متحده برای «بهار عرب» پیوستند. طرح این بود که رژیم های لائیک عرب را سرنگون کنند و دیکتاتورهای اخوان المسلمین را بجای آنها به قدرت رسانند. در حالی که لندن و پاریس عملیاتی را که در تونس و مصر در شرف تکوین بود کشف می کردند، از پیش برای لیبی و سوریه فراخوانده شده بودند (11).

 در لیبی، به کمک نیروهای ویژۀ ایتالیائی کشتار بنغازی را سازماندهی کردند، سپس به کمک القاعده تسخیر انبارهای اسلحه را به اجرا گذاشتند. می توانم گواهی بدهم که در ماه اوت 2011 وقتی که تجت حفاظت خمیس قذافی بودم در حملۀ ناتو به پایتخت من و روزنامه نگاران دیگر در هتل ریکسوس Rixos به محاصرۀ یک گروه نظامی القاعده، بریگاد طرابلس، در آمدیم که مهدی هراتی فرماندهی آن را به عهده داشت و در حالی که افسران فرانسوی در مأموریت اطراف او بودند، فریاد الله اکبر می کشید. همین مهدی هراتی بعداً به اتفاق فرمانده اش عبدالحکیم بلحاج ارتش آزاد سوریۀ مشهور خاص و عام را بنیانگذاری کردند که در واقع یک گروه از شبکۀ القاعده بود و پرچم دوران استعمار فرانسه را در دست داشتند.


در سوریه، حضور افسران فرانسوی به عنوان سازمان دهندگان گروه های مسلح در اقداماتی که نامی بجز جنایت علیه بشریت نمی تواند داشته باشد به شکل گسترده شناخته شده و تأیید شده است.


فرانسه بعداً نقش بسیار پیچیده و خطرناکی را بازی کرد. به این معنا که در ژانویۀ 2013، یعنی یک ماه پس از اعلام پشتیبانی رسمی لوران فبیوس از القاعده در سوریه، این بار در مالی علیه همین القاعده عملیات نظامی انجام داد، و با بازگشت سیاست باتون علیه مأموران نفوذی در سوریه به تحریکاتی چند دامن زد.


با این وجود، شما از این رویدادها هیچ گاه چیزی نشنیده اید. علت این است که گرچه فرانسه دارای نهادهای دموکراتیک است، ولی سیاست کنونی آن در جهان عرب هرگز به شکل رسمی به بحث و جدل گذاشته نشده است. حد اکثر — با نقض مادۀ 35 قانون اساسی — پس از چند ساعت گفتگوی سطحی در پالمان و بی آن که رأی گیری انجام گرفته باشد، علیه لیبی و علیه سوریه اعلان جنگ کردند. پارلمانی های فرانسه از اجرای وظیفۀ خودشان در کنترل قوۀ اجرائی در زمینۀ سیاست خارجی با این نظریه صرف نظر کرده اند که چنین مواردی به اقتدار رئیس جمهور بستگی دارد، بی آن که پیامدی برای زندگی روزمره داشته باشد. امروز هر فردی می تواند ببیند که صلح و امنیت، به یکی از چهار رکن « حقوق بشر و شهروندی » در انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 مستقیماً بستگی دارد. بدترین هنوز در آینده انتظارمان را می کشد.


در آغاز سال 2014، وقتی شاهین های لیبرال ایالات متحده طرح تغییر و تبدیل امارات اسلامی در عراق و در شام را تنظیم می کردند، یعنی طرحی که باید به تشکل داعش می انجامید، فرانسه و ترکیه برای القاعده مهمات می فرستادند که علیه امارات اسلامی بجنگد — این نکته توسط پرونده ای به شورای امنیت در 14 ژوئیه 2014 تأیید شده است (12)

با این وجود، فرانسه بعداً به این عملیات سرّی پیوست و در اتحادیۀ بین المللی ضد داعش شرکت کرد، البته همه می دانیم که خلاف معنای نام این اتحادیه بجای بمباران داعش طی یک سال برای آن با چتر اسلحه و مهمات پیاده کردند(13).


پس از امضای توافقات 1+5 با ایران مسائل باز هم تحول یافتند. ایالات متحده ایالات متحده در منطقه ناگهان تغییر مسیر داد و سازمان تروریستی را در حسکه (سوریه) (14) وادار به عقب نشینی کرد. ولی تنها در اواسط اکتبر 2015، حدود یک ماه پیش که فرانسه علیه داعش دست به عملیات تهاجمی زد، نه برای جلوگیری از کشتارهائی که این سازمان راه اندازی می کند، بلکه برای تسخیر بخشی از سرزمین سوریه و عراق و ایجاد یک دولت استعماری که نامش «کردستان» خواهد بود، حتی اگر مردمی که در آنجا زندگی می کنند کرد نباشند و جمعیت کرد در اقلیت باشد (15).


در این چشم انداز، فرانسه ناو هواپیمابرش را فرستاد — که هنوز در منطقه حضور نداشت — تا از مارکسیست لنینیست های حزب کرد YPG یگان های مدافع خلق پشتیبانی کند، ولی این رجوع و پیوند سیاسی وقتی می خواهند دولت استعماری ایجاد کنند چه معنائی دارد ؟ — علیه هم پیمان قدیمی اش داعش.


از این پس ما شاهد دومین بازگشت باتون هستیم، نه از سوی القاعده در سوریه، بلکه از سوی داعش در فرانسه در مورد اقدامات هم پیمانانی که فرانسه از بازشناسی آنان شرمسار خواهد بود.


چه کسی د اعش را هدایت می کند


داعش حاصل یک ساخت و ساز مصنوعی، و تنها ابزاری برای سیاست های چند دولت و شرکت های چند ملیتی است.
منابع مالی اصلی عبارتند از نفت، مواد مخدر افغان، که فرانسوی ها از چگونگی آن در خاک فرانسه بی اطلاع هستند، و اشیاء باستانی شامات. همه روی این نکته توافق دارند که نفت به سرقت رفته آزادانه به ترکیه منتقل می شود و سپس در اروپای غربی به فروش می رسد. با توجه به حجم آن، تردیدی در مورد پشتیبانی ترکیه از داعش وجود ندارد (16).


سه هفتۀ پیش سخن گوی ارتش عرب سوریه از سه هواپیمائی گزارش داد که توسط ترکیه، عربستان سعودی و امارات متحدۀ عربی اجاره شده بود و تعدادی از مبارزان داعش را از سوریه به یمن منتقل کرد. در این مورد نیز روابط این سه دولت با داعش هیچ تردیدی وجود ندارد و نقض آشکار منشور شورای امنیت است.


از دوران نخستین گردهمآئی ژنو در ژوئن 2012 به تفصیل توضیح داده ام که یک گروه در بطن دستگاه دولتی ایالات متحده سیاست خاص خودش را علیه کاخ سفید به پیش می برد. در آغاز این توطئه توسط رئیس سازمان سیا و یکی از بنیانگذاران داعش در سال 2007 (« The Surge ») (17) ژنرال دیوید پترائوس هدایت می شد، تا وقتی که در فردای گزینش مجدد بارک اوباما به ریاست جمهوری آمریکا، او را دست به دست بازداشت کردند.سپس نوبت به وزیر امور خارجه هیلاری کلینتون رسید که در اثر یک «حادثۀ» ناگوار در دوران انتقال ریاست جمهوری، پیش از موعد اتمام دورۀ وزارتش برکنارشد.


سرانجام، این مبارزه توسط سفیر آمریکا جفری فیلتمن از دفاتر سازمان ملل متحد و توسط ژنرال جان آلن در رأس به اصطلاح اتحادیۀ ضد داعش ادامه یافت. این گروه، بخشی از « دولت اعماق » در ایالات متحده که بی وقفه علیه توافق 1+5 با ایران مخالفت کرده و علیه جمهوری عرب سوریه جنگیده، اعضای خود را در بطن دولت اوباما حفظ کرده است. این گروه به ویژه می تواند روی کمک شرکت های چند ملیتی حساب کند که بودجه های آن فراتر از دولت ها بوده و می تواند عملیات سرّی را تأمین مالی کند. به عنوان مثال شرکت نفتی اکسون موبیل Exxon-Mobil (مالک اصلی قطر)، شرکت خدمات مالی کوهلبرگ کراویس رابرتس، و ارتش خصوصی آکادامی (بلاک واتر سابق).
به حساب این دولت ها و شرکت های چند ملیتی است که فرانسه به کشور مزدور مسلح تبدیل شده است.


فرانسه در معرض باج خواهی


11 نوامبر 2015، نخست وزیر، مانوئل والس Manuel Valls اطمینان داد که فرانسه علیه تروریسم بسیج شده است (18).
در 12 نوامبر، سازمان دیدبان ملی بزهکاری و پاسخ جزائی وابسته به وزارت کشور گزارشی منتشر کرد که مبنی بر آن پس از بیکاری، تروریسم به عنوان دومین مشکل فرانسوی ها مطرح شده است (19).
صبح همان روز 13 نوامبر، وزیر کشور، برنارد کزنو Bernard Cazeneuve طرحی با 20 اقدام مختلف برای مبارزه علیه قاچاق اسلحه معرفی کرد (20).
روشن است که دولت منتظر رویدادهای ناگوار بوده است، و نشان می دهد که با آنهائی که حمله کرده اند در حال گفتگو بوده. فرانسه به تعهداتی که قول داده بود نتوانسته پایبند بماند و به آن عمل کند و مطمئناً قربانی یک باج خواهی از سوی آنهائی است که از خیانت فرانسه رنجیده اند.
در صبح همان روزی که حملۀ تروریستی به وقوع پیوست، سرویس های اورژانس بیمارستان ها تمرین و شبیه سازی یک سناریوی تروریستی را به اجرا گذاشته بودند (21). اتفاق مشابهی که در مورد حملۀ تروریستی 11 سپتامبر 2001 در نیویورک و واشنگتن نیز شاهد آن بودیم، و به همین گونه در مورد 11 مارس 2004 در مادرید یا 7 ژوئیه 2005 در لندن.
نتیجه گیری موقتی
دولت های فرانسه یکی پس از دیگری با دولت هائی هم پیمان شده اند که ارزش های آنها در قطب مخالف جمهوری است. این دولت ها به تدریج برای آنها دست به جنگ های مخفی زده اند، و سرانجام دچار تنش شدند. رئیس جمهور هولاند، فرماندۀ ستاد مشترک ژنرال بنوآ پوگا Benoit Puga، وزیر امور خارجه لوران فبیوس و وزیر امور خارجۀ سابق الن ژوپه مورد باج خواهی قرار گرفته اند و خروج از این برای آنها ممکن نیست مگر این که به بیراهه ای که کشور را هدایت کرده اند اعتراف کنند، حتی اگر این افشاگری موجب محاکمۀ آنها در دیوان عالی شود.
در 28 سپتامبر، در تریبون سازمان ملل متحد، رئیس جمهور پوتین خطاب به آمریکا و فرانسه با صدای قاطع و بلند گفت : « من می خواهم از مسئولان این وضعیت بپرسم : آیا شما حداقل آگاهی نسبت به کاری که انجام داده اید دارید ؟ ولی بیم دارم که پرسش بی پاسخ بماند، زیرا این مسئولان از سیاست هایشان دست نکشیده اند که مبتنی بر اعتماد به نفس اغراق آمیز و اعتقاد به استثنائی بودن خودشان بوده و می پندارند که بی مجازات خواهند ماند» (22).
نه آمریکائی ها و نه فرانسوی ها به او گوش نداند. امروز دیگر خیلی دیر شده است.
به یاد داشته باشیم :
1) دولت فرانسه به تدریج از رعایت قانون بین الملل دور شده است. دست کم از سال 2011 پیوسته قتل های سیاسی انجام داد و عملیات تروریستی را سازماندهی کرده است.
2) دولت فرانسه با دیکتاتورهای خلیج (فارس) خلاف طبیعت و آرمان های فرانسه هم پیمان شده است، و با گروهی از شخصیت های آمریکائی و شرکت های چند ملیتی کار می کند تا سیاست های اوباما و پوتین را در راستای تشنج زدائی حرکت می کند را مورد تخریب قرار دهد.
3) دولت فرانسه با یکی از هم پیمانانی که چندان قابل معاشرت نیست دچار مشکل و اختلاف شده است. یکی از آنها حملۀ تروریستی را پشتیبانی و تحریک کرده است.

Thierry Meyssan

 


«هرزگوینیزاسیون سوریه»


صراط نیوز: طی دو اجلاس اخیری که در وین برای بررسی مسئله سوریه برگزار شده و مقامات دولت یازدهم نیز در آنها شرکت داشته‌اند، مفادّی از مصوبات این دو نشست به رسانه‌ها اعلام شده است، که در ادامه، تعدادی از آنها را می‌خوانید: (در بندهای زیر اجلاس‌هایی که دولت ایران در آنها حضور داشته است، به ترتیب، وین 1 و وین 2 اطلاق شده‌اند)

1_ داعش و دیگر گروههای تروریستی طبق نظر شورای امنیت سازمان ملل متحد و توافق شرکت کنندگان نشست وین باید منکوب شوند. (وین 1)

2_ شرکت کنندگان نشست وین به اتفاق سازمان ملل متحد راهکارهایی برای برقراری آتش بسی سراسری در سوریه در تاریخی معین و همسو با این روند سیاسی خواهند یافت. (وین 1)

3_ شرکت کنندگان نشست وین‌ مطابق با اعلامیه 2012 ژنو و قطعنامه شماره 2118 شورای امنیت سازمان ملل متحد از سازمان ملل متحد دعوت کردند نمایندگان دولت سوریه و مخالفان آن را به منظور تشکیل روندی سیاسی منتهی به تشکیل دولتی غیر فرقه ای، فراگیر و معتبر و متعاقب آن تدوین قانون اساسی جدید و برگزاری انتخابات گرد هم جمع کند. این انتخابات باید تحت نظارت سازمان ملل متحد و منطبق با بالاترین استانداردهای شفافیت و مسئولیت پذیری و آزادانه و بیطرفانه باشد و همه سوری ها -از جمله آوارگان سوری مقیم خارج واجد شرایط- در آن شرکت کنند.(وین 1)

4_ تمامی اعضای «گروه بین‌المللی حمایت از سوریه» هر کدام به عنوان یک کشور و حامیان طرف‌های درگیر، متعهد شدند که کلیۀ اقدامات ممکن جهت ملزم ساختن گروه‌ها یا اشخاصی که از آن‌ها حمایت می‌کنند یا تحت نفوذ آن‌ها بوده و یا آن‌ها را تأمین (مالی تجهیزاتی) می‌کنند، به آتش بس به کار گیرند. (وین 2)

درباره بندهای فوق سؤال‌هایی به ذهن خطور می‌کند که به نظر می‌رسد مقامات دولتی شرکت کننده در این دو اجلاس، بایستی درباره آنها توضیح دهند.

آن سؤال‌ها به ترتیب شماره بندهای ذکر شده، از این قرارند:

یکم: در بند یک از داعش و «دیگر گروه‌های تروریستی» که باید منکوب شوند، نام برده شده است. این در حالی است که همه می‌دانیم حزب‌الله لبنان، برخی گروه‌های مجاهد عراقی حاضر در سوریه و شخص سردار قاسم سلیمانی نیز در لیست تروریستی آمریکا قرار دارند. چرا بند مذکور شفاف نیست و یا اگر هست چرا هیچ احصائی درباره نام دقیق گروه‌های تروریستی که باید منکوب شوند در آن وجود ندارد؟

دوم: آتش بس سراسری در سوریه به چه معناست؟! آیا به این معنی است که عملیات‌های حزب‌الله و استشاره‌های سپاه پاسداران و بسیج مستضعفین به ارتش و نیروهای مردمی سوریه نیز متوقف شود؟! همچنین آیا این آتش بس به معنی پذیرفتن حضور معارضه دولت بشّار اسد در بخش‌هایی از ارض سوریه است؟!

سوم: چرا در بند 3 اشاره شده، گروه ایرانی شرکت کننده، مفاد بیانیه‌ای را (عطف به اعلامیه ژنو 2012) پذیرفته است که هرگز به آن دعوت نشده است؟!

از سوی دیگر آیا در چیزی به اسم «روند سیاسی منتهی به تشکیل دولت جدید در سوریه» صراحتاً جایی برای بشّار اسد، رئیس جمهور فعلی سوریه هست یا خیر؟!

چهارم: آیا بند 4 اشاره شده به این معناست که دولت یازدهم ایران نیز در کنار سایر حامیان گروه‌های معارض، ملزم شده است که به نمایندگی از نظام جمهوری اسلامی به عنوان حامی شماره یک ارتش سوریه؛ دفاع‌الوطنی سوریه، حزب‌الله لبنان، گروه‌های مجاهد عراقی و سپاه قدس را ملزم به آتش‌بس و قطع طرح‌های عملیاتی خود در دفاع از مقدسات، مردم و دولت سوریه کند؟!

اینها سؤالاتی است که از ظاهر و باطن بندهای اشاره شده در دو اجلاس اخیر وین پیرامون سوریه مستفاد می‌شود و به نظر می‌رسد توضیح پیرامون آنها از جانب مقامات دولتی شرکت کننده یک ضرورت است. (اگرچه درباره سایر مفاد دو نشست اخیر وین پیرامون سوریه نیز سؤالات فراوان دیگری هم وجود دارد که باید از جانب دولت رئیس‌جمهور روحانی به آنها پاسخ‌های صریحی داده شود)

مسئله «هرزگوینیزاسیون سوریه» و خارج کردن جمهوری اسلامی ایران از معادلات آینده کشور سوریه، خطری جدی است که در صورت عدم عملکرد مطلوب دولت در حوزه دیپلماسی حادث می‌شود و نظیر آنچه که در اجلاس صلح دیتون و قضایای مربوط به فرجام جنگ بوسنی و هرزگوین پیش‌ آمد، تکرار خواهد شد.

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد