مقاله

 

 

تاریخ انتشار: 12.04.2014

یک نکته توضیحی در رابطه با کلمه جنده . من شخصا کلمه یا واژه بدی در هیچ ادبیاتی نمیبینم . ولی دررابطه با کابرد کلمات توسط فرهنگهای مختلف و دراین نوشته با اسلام انقلابی مسعود رجوی، فقط یک نکته به ذهنم زد . جنده جسم با جندگی سیاسی تفاوت فاحشی دارد. جنده سیاسی یعنی کسی که با هر تفکری همراه میشود ، کارمیکند ، سیاست خط موازی خلق میکند ، سرویسهای مختلف میدهد و خلاصه معنی جندگی را باید فهمید ! پیشنهاد میکنم که رهبری مجاهدین برای نفراتش کلاس توجیهی بگذارد وآنها را متنبع کند که ما درقرن 21 هستیم واینجا اروپاست و موضوع حاکمییت سابید به الک....و خلاصه خفه خون بگیرید و مدنی شوید ! برای عبور از دوران توحش به دوران مدنییت مگه هرآدم چقدروقت داره.....!؟

اسماعیل هوشیار

12.04.2014

...............................................

 

چماقداران رجوی دراروپا با کدام فرهنگ جنده تولید میکنند ؟

مادر ج...؟ْ!

م-ت اخلاقی



روز ۴ شنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۳ برابر با ۹ آوریل ۲۰۱۴ جهت انجام کاری به مرکز شهرژنو رفته بودم،پس از اتمام کار در مسیر برگشت از راه دور یک میز کتاب همراه با چند نفر که شکل وشمایل پاسداران ریش تراشیده رژیم منحوس خمینی را داشتند نظرم را به خود جلب کرد.(رژیم امروزه جهت رد گم کردن به ماموران خود سالهاست که ریش تراشیدن را در خارج امر می کند) .

جهت کنجکاوی خود را به آن میز کتاب نزدیک کرده واز دور سرکی به آن کشیدم،مشاهده کردم که نه، رژیمی نیستند،بلکه هواداران مسعود رجوی هستند که میز کتاب پهن کرده اند،بدون هیچ صحبتی با آنها ،مشغول نگاه کردن وخواندن تیتر کتابها وجزواتی شدم که بر روی میزپهن شده بود.یکی از آنها خطاب به اینجانب گفت :

ما را می شناسید ؟

من بنا به تجربه چند ساله که از نزدیک با آنها در قرارگاه ها وپایگاه های مختلف زندگی کرده وبا رفتار واندیشه هایشان آشنا بودم وبویژه طی موضعگیریهای اخیر چند سالشان،اعتقاد تجربی خویش را به نفر مقابل بدون هیچ غزض ومرضی به شکل زیر بیان کردم :

آری شما را خوب می شناسم،همان سیستم ولی فقیه هستید ،منتها به شکل نوین ودیگری.۲یا ۳نفر آنها که صدای مرا می شنیدند ،عین پاسداران وبسیجیان بی دنده وترمز رژیم به سمت من آمده وخطاب به اینجانب که در قلب اروپا فقط نظر وبرداشت شخصی خود را با صداقت به آنها گفته بودم،با فریاد احاطه کرده وخطاب به اینجانب با دهانهای کف کرده فریاد می زدند :

"مزدور" .

نفر دیگری از آنها درست عین فالانژهای رژیم که سگ وار به رهگذر حمله کرده،داد زد که :

اگه جرئت داری بیا بریم این پشت(اشاره به خیابان کناری بود که عابر در آن کمتر بود.وادامه داد،" اگه مسلسل دستم بود الآن سوراخ سوراخت می کردم").

من خطاب به آن باند فاالانژ خمینی صفت فریاد زدم که مزدور جدّ وآباداتان است، شرمتان باد هنوز آثار شکنجه های چند ساله خمینی طی سالها زندان، بر دست وپایم از بین نرفته است، چگونه با بیشرمی این واژه ها را هزینه می کنید ؟

همین اعمال و رفتار شماها هست که به مزدوران رژیم چنان فضائی داده که راحت و راست راست مثل طاووس در خیابانها رژه می روند و کسی نیست آنها را افشاء کند. شرمتان باد .

یک خانمی که همراه آنها در پشت میز ایستاده بود، گفت :

آخر شما فحش میدهید!

خطاب به ایشان گفتم :

خانم چه فحشی داده ام ؟ نظرم و برداشتم را از اعمال و اندیشه شما اعلام کرده ام.

"این در حالی بود که چند نفر آنها عین پاسداران وبسیجیان خمینی فقط نعره می کشیدند."

گفتم شما به چه حقّی به خودتان اجازه میدهید که به هر منتقدی واصلا مخالف اندیشه تان سریع مارک "مزدور" را می زنید؟

بنا به آموزشهای سازمان که جزواتش در سالهای اوّل انقلاب پخش ونشر می شد، هر واژه ای یک بار سیاسی، ایدئولوژیکی، انسانی و یا تاریخی دارد، نمی شود و نباید همینطوری واژه ها را خرج کرد عین خمینی و توله سگهایش که همه واژه ها را به لجن کشیدندو از محتوا خالی کردند.

این صحبتها را در حالی با آن خانم ویک آقای دیگر توضیح میدادم ،که چند نفر آنها مرتّب داد می ردند :

مزدور.

که منهم خطاب به آنها فریاد زدم :

شرمتان باد ،مرگ بر خامنه ای ،"ننگ بر هر چه ولایت فقیه" .

یکی از آنها فریاد زد :

مادر جنده ..........................

که خطاب به او گفتم :

بی شرف، مادرم در پشت درب زندانهای خمینی بر اثر فشار جان داد(بخوانیم کشته شد)، من مثل شماو پاسداران خمینی، بی شرم و حیا نیستم که در زندانها به ما فحش خواهر و مادر میدادند،اگر منطق دارید جوابم را بدهید وگرنه بی شرف چرا فحش خواهر و مادر میدهی ؟

در این حین به آن موجود خطاب کردم که چنانچه به این بی شرمی ادامه بدهی، پلیس را صدا خواهم زد.

در این حین آن خانم که به آن اشاره کردم گفت:

آقا ما سالهاست داریم مبارزه می کنیم،کلّی کشته داده ایم،حق با عقل جمعی است،

به او گفتم:

نه خانم عزیز، ملّتی سال ۱۳۵۷ به دنبال خمینی حرامزاده افتادند و سی و چند سال است که کشور وملّت به چنین فلاکت و نکبتی گرفتار شده اند،آیا حق با آن حرکت یا عقل جمعی بود ؟

تازه کشته دادن، دلیل بر حقّانیت نیست، طالبان هم زیاد کشته داده است و هوادران و اعضایش عملیاتهائی انجام میدهند که ، آقای رجوی خوابش را هم نمی تواند ببیند. اخوان المسلمین هم چند سال است که در اکثر کشورهای مسلمان فعّال است ، آیا دلیل بر حقاّنیت آنهاست ؟

آن خانم با ناراحتی گفت:

آقا خوب بروید همه شما ها که مخالف ماهستید، یک گروه یا سازمانی بزنید.

خطاب به ایشان گفتم:

خانم به حرمتت قسم ، دیگر اعتمادی در ما نمانده، آن ذرّه اعتمادی هم که در ماها مانده بود نثار آقای رجوی و همسرش کردیم، که سوزاندندش، به خاکستر کشیدندش، و به باد هوا دادند. همه چیزمان را به او دادیم،نتیجه اش این شد که می بینید(اشاره به آن ۳ یا ۴ نفر فالانژی که مرتّب خطاب به من می گفتند"مزدور") .

یک آقائی که در میان آنها آرامتر بود ، گفت :

ما جانمان را میدهیم تا مخالفمان حرفش را بزند!

در جواب به او گفتم :

بله، همینجا میشه دید! درست مثل اینکه " آخوند روحانی مدره" است، آمار اعدامهائی که هر روز در دولت این آخوند شیاد به اجرا در می آید، بیانگر همین منطق است.

سپس ادامه داد :

آقا من معذرت میخوام ،از اینجا برید! ،زمان همه چیز را نشان خواهد داد.

که خطاب به این آقا با آرامش گفتم :

ولی تا کنون زمان نشان داده که چه کسی در حال ذوب شدن است، بنا به گفته اطّلاعیه های رسمی خود سازمان، بیش یا کمتر از 1000 نفر از درون روابط مجاهدین، یعنی عنصر" ناب ایدئولوژیک تشکیلاتی" به دامن رژیم رفته و مامور اطّلاعات شده اند. آیا این نشان زاینده گی است یا وارفتگی و همریشگی با رژیم، یعنی همان اصل "ولایت فقیه" ؟

بله به قول شما ،زمان همه چیز را نشان خواهد داد،ولی تا الآن زمان اینرا ثابت کرده .

و خطاب به آن بیشرم، و مابقی هوچیها گرها گفتم، باشید تا الآن پلیس را صدا بزنم ،که در وسط اروپا این چنین توهین کرده و عربده می کشید. به پلیس زنگ زدم، امّا از آنجائی که نمی خواستم تصویر ایرانیها را بیشتر از آنچه که در دنیا خراب شده،خرابتر کنم،به پلیس گفتم که :

نیازی به آمدن نیست و مسئله حلّ شده است .

یکی از آنها به محلّی(به امکان زیاد،به پایگاهشان) در حال زنگ زدن بودکه یک مرتبه شروع به جمع آوری کتابها در ساکهائی کرده و آماده ترک محل شدند.

من دوستانه بر شانه همان آقائی که عذر خواهی کرده بود،زدم وگفتم:

به چه حقّی می گوئید"مزدور" ؟

وبا کدام منطق و اندیشه است که به یک مادر دردمند زندانی سیاسی که بر اثر فشارها ی جنایتکاران خمینی،جان داد و سالهاست که دستش از دنیا کوتاه است می گوئید :


مادر جنده ؟

بجز با همان اندیشه وتریبت ولایت فقیهی ؟



پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۳

10 آوریل ۲۰۱۴

 


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد