مقاله

 

 

تاریخ انتشار: 21.10.2013

 

دردهای ما !

hoshyar.esmaeil00@gmail.com

 

مطلب جدید حسین پویا درسایت همبستگی مجاهدین نکات جالبی دارد . با رسیدن به دردهایش که فریادش را به آسمان برد....ما را هم یاد دردهای خودمان انداخت . نوشته خیلی مثلا سیاسی یا حساب شده است . ظاهرا مخاطبش وزنه کیلویی یا سیاسی است ، ولی اصل حرف جوابی غیرمستقیم به نامه های یک تازه از راه رسیده است . سوالاتی که پرسیده شده و دلخوری های حقوقی ! روزی که ازتشکیلات مجاهدین جدا و به سلول انفرادی مجاهدین(B117) درقرارگاه اشرف منتقل شدم ، من هم ماهها درد داشتم دردی شبیه به زایمان !

 

 

 آقای قصیم این اتهام کوچکی نیست و حتما دوستان "حقوقدانتان"! به شما خواهند گفت که اینگونه اتهامات جرم است و قابل تعقیب است. آقای قصیم رژیم آخوندی و مزدوران عراقی اش با همین اتهامات مثل سگ هار به جان مجاهدین در عراق افتاده اند و آنها را لت و پار می کنند. کجای کارید....

امیدوارم نباشد، تا دیر نشده راهی را که انتخاب کرده اید بازنگری کنید.

 

 

کل مطلب را که میخوانی به سادگی متوجه میشوی که هنوز در جاده یک طرفه هستی . این همان جاده ای است که مریم رجوی هم ازآن خارج شود و سوال داشته باشد ماموروزارت میشود و حرفهایش ترهات وزارت . این ساخت و بافت بیمارفکری و تشکیلاتی تا همیشه نیاز به تشریح دارد . از 2 حال خارج نیست ،حسین پویا یا نبوده و نمیداند که تشکیلات وانقلاب ایدئولوژیک وپروژه رفع ابهام درسال 1373 یعنی چه....و تمام نکات تحت تاثیر وهژمونی مجاهد خلق نوشته شده ؛ که جاهل است . و یا میداند و به نام انقلاب مریم نعل وارونه میزند ، که انتظاری بیشتر ازش نیست .

 

 

مسئولان بالای مجاهد خلق میدانند که درسال 1373 برای رشد انقلاب ایدئولوژیک یا کوبیدن میخ هژمونی رهبرعقیدتی ، بیش از 400 عضو زاویه دار با انقلاب مریم را به زندان رسمی قرارگاه اشرف و زیرشکنجه بردند وتعدادی برای انقلاب مریم کشته شدند تا بقیه ازانقلاب زاده شوند و آخرش هم شخص مسعود رجوی همه انقلاب شده ها را درنشستی جمع میکند و به آنها خاطرنشان میکند که این یک دعوای خانوادگی است....تمام این داستان اگرازترهات وزارت است که یک اطلاعیه رسمی شورا باید موضوع را تعیین تکلیف کند و اگراتفاق افتاده و شاهدانش هنوز درهمان عراق وهمین اروپا هستند پس باید توضیح و تشریح شود ! کل پروژه رفع ابهام اگراتهام است پس جرم است ؛ و اگر جرمی اتفاق افتاده ؛ پس دیگراتهام نیست ! شما اقدام حقوقی و قانونی کنید ما هم هستیم . رهبرعقیدتی یا همان مسعود رجوی که درنشست اسفند گذشته ازهمان غییبت مثلا مسئولییت قبول کرد ، میداند که شرم یک احساس انسانی ست....و چنین احساسی برازنده هر موجودی نیست !

 

 

و اما نحوه جواب دادن به نامه های یک تازه وارد ؛ که مثلا خیلی سیاسی است ! حرفهای تازه وارد البته جدید نیست . ادبیاتش هم خیلی محترمانه است . ازهمان زندان تیف و تمام مسیرش را هم میدانیم و میشناسیم . دوران زندان تیف یادش به خیرمباد . دردوران زندان تیف روزی که سعید جمالی وارد زندان تیف شد شایع کردند که نفوذی مجاهدین است و آمده تا همه جدا شده های مجاهدین را بکشد !! یک جلد خالی سیانور هم دروسایلش پیدا کردند که خیلی زود تبدیل به یک ساک قرص سیانور شد !! مابقی وقایع درخاطراتم ثبت است و نوشته ام .

 

 

تنها انتقاد ازنظر من به این تازه وارد و بقیه ها این است که چرا با تاخیر !؟ اگر حقیقتی وجود دارد برای بیانش حسابگری چرا ؟ واقعیتهای تجربه شده را تابع قانون سود و سرمایه بازار کردن کار انسانِ معقول  نیست . مثل تمام وقایع زندانهای حکومت اسلامی . واقعیتهای زشتی که تجربه شد ، برنج باسماتیک نیست که برای دم کشیدنش نیاز به زمان داشته باشد . هر چند ذهن آدمها یکسان نیست وبرای درک یا هضم هرواقعیتی یا قبول آن درطول زمان سالها سرگردان میماند ! با این همه در گذرزمان واقعییت عوض نمیشود ، حتی اگرهمین فردا مجاهدین رجوی مواضعشان تغییرکند و انسان شوند بازهم آن گذشته زشت و تخریبی پاک و فراموش نمیشود .

 

 

وزن یا سابقه افراد البته مهم است ولی اگر با وزن بالا ، درزمینِ سیاست ، روی سُرسُره کودکان لیز بخوری قطعا یا حادثه سازمیشود و یا خنده دار! و اگرهم تازه واردِ کهنه کار ؛ نیاز به زمان 10 ساله داشته است تا به نقطه امروزش برسد ، که دیگر حرفی نیست . منظورم از ده سال هم 5 سال دوران زندان تیف و 5 سال هم بعد ازتیف تا الان ! برای سعید جمالی آرزوی سلامتی میکنم و جدای هراختلاف نظری برای شخص خودش و زندگی مبارزاتی اش و تجربیات زیادش شخصا همیشه احترام قائل بوده ام . به حسین پویا هم توصیه میکنم که اگر مجاهد خلق و تابع تبلیغات پوچ مجاهدین نیست ؛ یک بار و دوستانه ازیک مجاهد خلق که توان پاسخگویی داشته باشد حتما سوال کند : پروژه رفع ابهام درسال 1373 چه بود!؟ و درآن پروژه چند نفر زیر شکنجه کشته شدند ؟ با تعدادی از مجریانش هم شخصا و مستقیم سروکار داشتم . عادل و مختار و نریمان و دکترحمید و....

 

لینک دادخواست مجاهد خلق

 

خلاصه اینکه : من مدافع اشخاص نیستم ؛ آن هم کسانی که خودشان هم توان دفاع دارند وهم میدانند . صحنه سیاسی برای من تقریبا روشن است . انتخاب آدمها هم مربوط به خودشان است و به من ربطی ندارد . درزمین سیاستِ امروز یا بازیچه میشوی و یا بازیکن هستی. ولی وقتی واکنشهای مجاهد خلق درنوشته حسین پویا و بقیه نوشته ها معمولا به شکلی کودکانه مطرح میشود ، آدم را ناگزیر میکند .

 

 

 

 

اسماعیل هوشیار

21.10.2013

 

.........................................................

 

 

حسین پویا: آقای قصیم؛ به کجا چنین شتابان؟!

تاریخ ایجاد در 27 مهر 1392

inShare0باور کنید که قصد نداشتم دیگر در باره رفتن شما و ضربه ای که با نحوه رفتنتان به ما زدید، چیزی بنویسم. راستش زخمی که من شخصا از شما خوردم هنوز همچنان تازه است و هربار که دستی به آن میخورد فریادم به آسمان میرود. شاید خودتان هم نفهمیدید که چکار کردید. شاید هم فهمیدید و عمد داشتید. اما بهرحال مقاومت میکردم که دیگر در این باره ننویسم. تصميبم داشتم در فرصتي در مورد زمان و نحوه رفتن شما و ربط این مقولات به "شقاوت و ..." توضیح بدهم. توضیح بدهم که چرا "زمانی" را که شما برای رفتن انتخاب کردید، اگر حساب شده بود که بسیار خائنانه بود و اگر ناآگاهانه بود که به جد کودکانه و ابلهانه. اگر چه که شما هنوز هم ادعا می کنید که اصرار ما بر ناجوانمردانه و خیانت بار بودن انتخاب "زمان استعفاء"، پایه و اساسی ندارد. اما دوست نداشتم، یعنی درو اقع نمی توانستم بنویسم؛ چرا که هربار که به رفتن شما فکر میکردم اعصابم به هم میریخت و دردم تازه میشد. تا اینکه سریال نوشته های به قول شما " فرمانده افشار، از قدیمیترین کادرها / از فرماندهان عالی مقام نظامی و عضو سابق مرکزیت مجاهدین خلق" شروع شد و سفارش اکید شما در فیس بوک به دیگران که ". این نوشته ها را بخوانید و در پخش آنها یاری رسانید."این که این فرد کیست و چه وقت و تحت چه شرایطی از مجاهدین جدا شده و کجا رفته را اگر لازم باشد خود مجاهدین باید بگویند. پاسخ تهمتها و افترائات و بد و بیراه گویی ها و حتی انتقاداتش را هم خود مجاهدین اگر ضروری بدانند حتما خواهند داد. تصور نمی کنم که رهبری مجاهدین هم نیاز داشته باشند که من از آنها دفاع کنم. اما مسئله این است که در میان نوشته های این فرد چند "کد" به چشم می خورد که به این نوشته ها رنگ و بوی دیگری میدهد. او از جمله می نویسد:1- .....حال نگاه کنید که در واقعیت چه اتفاقی افتاده: علیرغم حمایتی که بسیاری از او (رجوی) بعمل آوردند، امروز ایشان و بانو در گوشه ای امن بسر برده و دیگران را به دم تیغ جلادان رژیم می سپارند. جالب آنکه در انقلاب کذایی ایضا قرار بود ...............و ایشان حرمسرا درست کردند.(مسئولیت تاریخی هواداران ............... سعید جمالی)2- ..... اما علیرغم همه واقعیتهای سر سخت که می توانستند به کرّات راهنمای عمل باشند، آقای رجوی بر سنگ بنای کجی که نهاده پای می فشارد و در پوش شعارهای غلیظ و البته بسیار رنگ باخته علیه رژیم، به خدمات رسانی های استراتژیک و تاکتیکی به همین رژیم ادامه میدهد.... و از نظر درونی نیز حتی شاهد سقوط اخلاقی این فرد هستیم که نشان از آخر و عاقبت چنین کجروی هایی است (در باره جریان حاکم........ سعید جمالی)3- .....اساسا کار کرد شورا برای آقای رجوی این بود که یک فرماسیون سیاسی کاملا بی اختیار بعنوان روکش سایر کارها منجمله رابطه و استقرار در عراق داشته باشد تا بعنوان "خوشبو" کننده هوای آزار دهنده اعمال ننگین، از آن استفاده کند به همین خاطر هر آنکس که ذرّه ای شرف داشت از این داستان جدا شد و تقریبا کسی باقی نمانده است. اما علت اینکه اینطور تیز از واژه "ذرّه ای شرف" صحبت میکنم این است که افراد شورا آزاد بودند، زندگی مستقل خود و امکان دسترسی به اطلاعات را داشتند، ایضا افراد جوان و خامی همچون ما نبودند، مانند ما در"غار" زندگی نمی کردند، 24 ساعت در معرض مغزشوئی نبودند، در فضای رعب آور تشکیلات و ترس و فحش و کتک و زندان و بعضا اعدام قرار نداشتند(در باره جریان حاکم........ سعید جمالی).4-...........رقص رهایی شروع یک داستان نیست، پایان یک داستان است، این داستان نتیجه غایی به "تملک" در آوردن این "کالا" ها و "برده" ها طی این سالها بود که با "انقلاب ایدئولوژیک" شروع شده بود. این روح و روحیه نیاز به "خوراک" دارد، داستان ضحاّک یادتان نرود. "برادران" به آسانی تن به این "بردگی" نمی دادند اما "خواهران" همچون همیشه تاریخ قربانی این روحیه می توانند باشند... مگر در ایران امروز "زنان" قربانی اصلی نیستند؟(در باره جریان حاکم........ سعید جمالی)آقای قصیم یکبار دیگر این جملات را بخوانید. منظورم آن قسمتش نیست که ما شورایی ها را "بی شرف" خوانده. چرا که از این لجنها هر روز از طرف ماموران وزارت به سر و روی ما پاشیده می شود و به آن عادت کرده ایم. اما دقت بفرمائید و پاسخ بدهید که استفاده از واژه ها و عباراتی مانند "حرمسرا" و "سقوط اخلاقی" و "به تملک در آوردن" (زنان) در مورد رهبر مجاهدین و رابطه ایشان با اعضای مجاهدین و بخصوص خانمهای عضو مجاهدین به نظرشما آشنا نمی آید؟ آیا این دهان دریدگی وقیحانه، قبل از هرچیز، هتاکی و توهین ناجوانمردانه ای نسبت به زنان قهرمان مجاهد خلق نیست؟ همان زنانی که شما بخوبی میدانید که از خانه و خانواده و همسر و فرزند گذشته اند تا آرمانشان را که نجات مردم ایران از چنگال آخوندهاست دنبال کنند؟ همان زنانی که خود شما وقتی از آنها نام می بردید و دفاع میکردید اشک در چشمانتان حلقه می زد. هنوز شما در فیس بوک و اینجا و آنجا مدعی میشوید که نگران جان - به تاکید خودتان - آن گنجینه ملی (مجاهدین) در لیبرتی و عراق هستید و علیرغم این، اینگونه دهان دریدگیها و هتک حرمت نسبت همان شیرزنان مجاهد را نشر میدهید و دیگران را نیز ترغیب به نشرشان می کنید؟ به قول معروف "نه سرم را بشکن و نه گردو در دامنم بنداز". شما نمیدانید که این لجن پراکنی ها و آن اتهام اعدامِ منتقدین و مخالفین در داخل تشکیلات، ساخته وزارت اطلاعات است ؟ آنهمه سال که در شورا بودید این را نفهمیدید؟ نکنه کاسه ای زیر نیم کاسه باشد؟ یعنی آن دفاعیات جانانه و همراه با اشک و آه شما از این زنان قهرمان همه اش ساختگی بود؟ پس چرا اینهمه سال ماندید؟ از این فردی که شما از او به عنوان "فرمانده افشار، از قدیمیترین کادرها / از فرماندهان عالی مقام نظامی و عضو سابق مرکزیت مجاهدین خلق" نام می برید بخواهید تا نام اعدام شده ها و اعدام کنندگان را به شما بگوید. مگر نه اینکه ایشان به قول سرکار "از فرماندهان عالی مقام نظامی و عضو سابق مرکزیت مجاهدین" بوده، پس لابد باید هم اعدام شده ها را بشناسد و هم اعدام کنندگان را. آقای قصیم این اتهام کوچکی نیست و حتما دوستان "حقوقدانتان"! به شما خواهند گفت که اینگونه اتهامات جرم است و قابل تعقیب است. آقای قصیم رژیم آخوندی و مزدوران عراقی اش با همین اتهامات مثل سگ هار به جان مجاهدین در عراق افتاده اند و آنها را لت و پار می کنند. کجای کارید؟ آقای قصیم این از وقیحانه ترین و بیشرمانه ترین اتهاماتی است که تا بحال وزارت اطلاعات علیه مجاهدین ساخته و پخش کرده و مزدورانش گاه و بیگاه اینطرف و آنطرف پخش می کنند. اگر بهانه شما برای پخش و تکثیر دروغها و تهمتهای دیگران علیه مجاهدین این است که مجاهدین به آنها گفته اند "مامور وزارت اطلاعات"، در مورد این فرد که مجاهدین تا بحال یک کلمه هم نگفته اند. آقای قصیم شنیدن این حرفها از دهان این فردِ بخصوص باید معنای خاصی داشته باشد. بوی گند وزارت اطلاعات به مشامتان نمی رسد؟ فکر نمی کنید که به قول معروف: "هار است، هار این بی شرف/ شمشیر هم دارد به کف". چرا قدری به این مسئله نمی اندیشید؟.در مورد این نوشته ها نوشته اید: "این نوشته و دیگر نوشته های سعیدجمالی (فرمانده افشار، از قدیمیترین کادرها / از فرماندهان عالی مقام نظامی و عضو سابق مرکزیت مجاهدین خلق) بسیار مهم و خواندنی ، بازخوانی تاریخ از سر درد و نیاز به حقیقت اند".چه تاسفبار است که حالا دیگر به نظر شما تکرار لجن پراکنی های وزارت اطلاعات شده است "بازخوانی تاریخ از سر درد و نیاز به حقیقت". چه تاسفبار است که در کتابخانه وزارت اطلاعات آخوندها دنبال حقیقت و فاکتهای تاریخی میگردید. پیش از اینها آن یکی سعید، (سعید امامی) در این زمینه کتابها نوشته و برنامه ها و فیلمها ساخته و روشنگریها کرده است. اگرچه که خامنه ای حتی به او هم رحم نکرد. آقای قصیم حرفهای این تازه از راه رسیده تازه نیستند. به نظر میرسد که کینه مجاهدین و یاران سابق شورایی شما را به سرازیری بدی انداخته. اگر عمدی نباشد، که امیدوارم نباشد، تا دیر نشده راهی را که انتخاب کرده اید بازنگری کنید.

 26 مهرماه

  http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=44927:2013-10-19-07-52-27&catid=11:2009-09-22-08-59-59&Itemid=333#sthash.bugwcFPx.dpuf

 


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد