|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
 |
|
ادامه داستان کمپین خروج و خانواده ها !
آخرین حمله رهبرعقیدتی به کمپین خروج ازباتلاق عراق و اعضای آن که با اسم ناصرآبادانی نوشته شد را گسترش دادند و این باربه نام همه خانواده ها که یحتمل از نظر رهبرعقیدتی همه ایران را شامل میشود ؛ مطلبی مشابه منتشرکردند . ولی عناوین و اسامی برای من مهم نیست بلکه خط سیاسی آن را شفافتر میبینم . قبلا از بافت تشکیلاتی مجاهدین مسعود رجوی گفته بودم وخلاصه تکرار میکنم : به دلیل تشکیلات هرمی مجاهدین واینکه تمام نوشته ها درراستای اثبات خط رهبرعقیدتی باید منعکس شود ؛ آبادانی ومحدث و بقیه نمیتوانند نظری مستقل و غیرازخط رهبرکاری انجام دهند . حتی عطسه گربه دلاورشان هم خطی و تشکیلاتی و سیاسی است .
چند روز قبل هم ازمحمد هادی مطلبی تحت عنوان قایم موشک بازی درسایتها ....منتشرکردم . نه به خاطر ضرورت امنیتی استفاده از نام مستعار در امروز !! بلکه به خاطرراحتی رهبرعقیدتی ومجاهد خلق خجالتی درزدن حرفهایش ! ما درخفقان مطلق و سرکوب 1360 و درقلب تهران نیستیم . دراروپا و این روزها استفاده ازنامهای مستعارفقط برای حفظ آبروی شخصی کارائی دارد . والا ازنظرخطی و سیاسی اصلا لازم نیست پدیده ایی آنالیزشود . با 2 جمله یا کامنت همه چیزش مشخص است .
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=2973
از روزاول هم وقتی کمپین خروج از باتلاق عراق اعلام موجودیت کرد ؛ دعوای خطی با سیاست رهبرعقیدتی به سرعت جای خودش را پیدا کرد . هرچه هم نوشتند که این کمپین انسانی و حقوق بشری است و سیاسی نیست.....به خرج شیخ مسعود نرفت که نرفت ! چون فقط خودش میدانست که چه میکند و چه میخواهد و چرا !؟ نامه نگاریهای رهبر ازطرف برادربه خواهروبرادربه برادرازته لیبرتی ظاهرا افاقه نکرد .
شترسواری های دولا دولا ازجانب رهبر؛ با مطالب مزدورسازی طنزگونه درسایتهای مجاهد خلق همخوان نشد ، مواضع متناقض افرادشان درفیس بوک حکایت از ناشی گری سیاسی نیست . با همه ظرافتهای مثلا سیاسی ؛ بازهم نتیجه مورد دلخواه رهبرعقیدتی به دست نیامد . تا اینکه به نیابت ازجانب همه خانواده ها نوشتند : کف ودف وزارت اطلاعات !! یعنی تصمیم گرفتند که این نبرد بین ارتجاع ( رهبرعقیدتی ) و انسان را از حالت فردی به شکلی جریانی سوق دهند .
فقط چیزی حدود نیم قرن با واقعیت ودنیای امروز فاصله دارند . نیم قرن برای یک نیروی مرتجع و ایستاتیک اصلا زمانی نیست و به حساب نمی آید . اما همین چند ماهی که ازکارکمپین میگذرد خیلی جالب است . درشروع کارکمپین مجاهد خلق ابتدا شروع به زدن افراد کرد . عاطفه اقبال پلید شد ؛ اسماعیل کلان بی سواد و مزدورشد . مازیارالدنگ شد . اسماعیل هوشیار هم ماموررسمی وزارت و باقی حرفها و افراد....تا بالاخره رسیدند به اینکه ؛ کمپین خروج یک جریان فکری مخالف سیاستهای رهبرعقیدتی است . حتی اگرهمه افراد عضوش هم فیزیکا نابود شوند ولی این فکروجود دارد وبا مرگ فیزیکی افراد ازبین نمیرود . پس تحت عنوان خانواده......جریان و تفکرانسانی مخالف سیاستهای ضد انسانی رهبرعقیدتی را هدف گرفته اند !
درقرن گذشته منتظری سرقتل عام زندانیان سیاسی در1367 به صراحت گفت : مجاهدین یک جریان فکری هستند که با کشتن ازبین نمیروند . بعد از25 سال و چند ماه مجاهد خلق تازه رسیده به سرخطی که منتظری ازآن نیم قرن پیش گذشت ! یعنی که کمپین خروج ازباتلاق عراق یک طرز فکر مخالف است و با روشهای نخ نمای قرن پیش و مارک و اینا به افرادش ؛ از بین نمیرود .
قابل توجه همه مغزهای فندقی که درفیس بوک مطرح میکنند ؛ مگر مجاهد خلق به چه کسی توهین کرده است ؟ هرحرف و مارکی از طرف مجاهد خلق به جانب هرفردی با مدرک و دلیل است ....... حالا آن مغزهای فندقی ( مجاهدخلقی ) فقط باید یک کار بکنند و اینکه توهین را تعریف کنند ؟ تازه شانس آوردند که اسماعیل وفا و شکری و امثالهم از نظر مجاهدخلق به حساب نمی آیند والا موضوع مبارزه با کی و چه کسی .....خیلی سخت میشد ! سالهاست موضوع مبارزه با حکومت اسلامی مسئله تشکیلات مسعود رجوی نیست . سالهاست دراندیشه مسعود رجوی و مجاهد خلق هرمنتقدی همان دشمن است و با تئوری " اسب سیاه کهر را بنگر " در خط مقدم جنگ و جبهه ؛ اگر فقط یک فشنگ داشتید ؛ اول منتقد را بزنید و بعد هیتلر را ......
از عکس العملهای رهبرعقیدتی به راحتی قابل تشخیص است که خط نگهداری نیروها در باتلاق عراق جهت ادامه بازی سیاسی وامتیازگیری مهمتر از آن چیزی است که در اذهان جا داشت . ورود رهبر عقیدتی به این صحنه با چنین قدرتی و حجمی ؛ یعنی که دشمن همان منتقد است وکمپین انسانی خروج ازعراق تنها خطر امروزش است ! خطراصلی برای مجاهد خلق از دست دادن ژئوپلتیک عراق است . دفاع از ژئوپلتیک مسعود رجوی هزار شکل دارد و یک محتوا....پیدا کردن اشکالش با خودتان ! ولی محتوا را در تفکر ارتجاعی خمینی میشود دید . این همان ارتجاع مغلوب یا عکس برگردان ولایت فقیه است . به قول اسماعیل وفا : بی تعارف.....به خصوص با خودتان ! درواقع این جنگی بین ارتجاع است و انسان . مهم نیست که کدام اسماعیل وبا چه شکلی سوژه است ؛ ولی مهم است که درمقابل این فرهنگ سرکوب و چماقداری نوین مثل بز نظاره گرنبود و با سکوت آن را تائید نکرد . این کارامروز روشنفکر مسئول وانسان آزادیخواه است !
طی این مدت رهبرعقیدتی درتاکتیک خوب عمل کرد؛ولی دراستراتژی حرفی برای گفتن وهیچ نقطه انسانی برای ایستادن نداشت. تاکتیک تهاجم بهترین دفاع است به شرطی که ازدل استراتژی درستی بیرون بیاید . درنقطه مقابلش کمپین خروج.. دراستراتژی حرفش درست است و جذابییت دارد . امکاناتش درحد صفربود ؛ اما انگیزه های انسانی اش منطقی ساده و قابل فهم دارد ولی ضعفش در تاکتیک است . ضعف تاکتیکی دردل یک استراتژی درست و اصولی قابل اصلاح است ؛ اما استراتژی غلط و ضد انسانی با بهترین تاکتیک هم به جایی نمیرسد به جز قبرستان !
واما حکایت خانواده مجاهدین دراشرف و لیبرتی را کمی بشکافم . سالها پیش یعنی حدود 2 سال بعد از سقوط صدام که سیاست خط موازی رهبرعقیدتی با نظم نوین پا گرفته بود ؛ دیدار خانواده ها با اعضای خانواده شان دراشرف به شکلی مستقل عملی بود . آن روزها هنوزحکومت اسلامی حضوررسمی و جدی نداشت چون کیس مجاهد خلق درعراق یک کیس صد درصد امریکایی بود . پروژه حکومت اسلامی با 300 بلندگو بعد از جاخالی عمو سام شکل گرفت !
آن روزها تعدادی ازخانواده ها تحت عنوان زیارت می آمدند ودیداری از بستگانشان هم میکردند و میرفتند ! من موضوع دیداریکی ازخانواده ها را اززبان جوانی 25 ساله مینویسم . جوانی که تمام اعضای خانواده اش به دست هردوقطب ارتجاع یا کشته شده اند و یا هنوز اسیرند . جوانی که به قول خودش شناختش ازمجاهد خلق زیاد سخت و وقت گیرنبود ؛ چون تجربه مشابه وعملی حکومت اسلامی حاکم را داشت .
جوان مزبورمیگوید : به قرارگاه اشرف که رسیدیم استقبال گرمی کردند و وارد شدیم . درهمان ورود اولیه ما چند نفررا به مسجد قرارگاه بردند . من گیج شده بودم که چرا مسجد !؟ آیا این مبارزین ازشرایط جامعه و مختصات نسل امروز چیزی نمیداند و یا نمیخواهد بداند ؟ لحظاتی بعد یک مسئول بالای مجاهدین آمد که حدود 30 سانت ریش بلند داشت وتسبیح بزرگی دردست ! اگراشتباه نکنم مسئول مربوطه خودش را مجید معینی ( آقا ) معرفی کرد . بعد به خاطراینکه سالم به قرارگاه رسیدیم....2 رکعت نمازشکرانه جماعت خواند . ما هم به احترامش دولا وراست میشدیم و کرکر می خندیدیم . بعد ازنماز و بقیه آداب آخوندی ؛ جناب مجاهد خلق برای ما از مسعود و مریم و مظلومییت و حقانییت واینا.....کلی حرف زد . نتیجه تمام روضه مجاهد خلق فقط یک سوال بود : آیا کدام یک ازشماها دوست دارد درقرارگاه بماند و به مجاهدین بپیوندد !؟
سکوت سنگینی برای چند لحظه کهکشان راه شیری را فرا گرفت . جوان مزبورنهایتا میگوید : حرفهای شما البته متین.....عواطف خانوادگی هم به جای خود ....ولی من برای ماندن دلیل محکم میخواهم وجوابی برای سوالاتم......وجوان سوالاتش را مطرح میکند . درواقع با سوالاتش مختصات وگرای نسل جوان امروز را میدهد ؛ ولی دریغ ازسرسوزنی شعور درآن جامعه بی طبقه توحیدی !
سوالات جوان : ای برادرمجاهد شما درحال حاضردرعراق مشخصا چه میکنید ؟ شما سلاح ندارید ولی ازجنگ مسلحانه میگوئید ؛ ازسرنگونی حرف میزنید ؛ آیا این سرنگونی شما عملا قابل تشریح است ؟ برای ادامه جنگ مسلحانه و سرنگون کردن حکومت اسلامی چگونه قراراست مسلح شوید ؟ شما فقط ازمسعود ومریم و حقانییت و مظلومییت گفتی ، آیا سیاست و استراتژی و جنگ مسلحانه وژئوپلتیک و خلاصه از تمام مسائل دیگر .......حرفی برایمان داری !؟ عکس العمل مسئول مجاهد تعیین تکلیفی برای همه مسافران شد ! جوان گفت : بعد ازسوالاتم مجید معینی ( آقا ) یا مسئول مربوطه چند لحظه ایی سرش را به زیرانداخت . تسبیح را توش مشتش با غیض فشاری داد و بعد با نگاهی پرازنفرت و کینه خطاب به ما گفت : من نورایمان را در پیشانی شماها نمیبینم !
جوان گفت : ما برگشتیم به ایران . بلافاصله ازطرف وزارت اطلاعات بازداشت شدیم و بازجویی کردند که چرا رفتیم آنجا !؟ خانواده و جوان فراری ازجامعه بی طبقه توحیدی هم درجواب بازجو میگوید : اولا من برای دیدن اعضای خانواده رفتم . ولی درهمین چند روز برایم کاملا مشخص شد که این جماعت مجاهدین خلق با همین تفکر ومختصات فعلی ؛ برای نابودی خودش ؛ نیاز به هیچ دشمنی ندارد . آن جنگ زرگری "یزیدی و حسینی" و دعوای "حیدری ؛ نعمتی" زمین سیاست شماها هم به من ربطی ندارد .
اسماعیل هوشیار 03.05.2013
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس