مقاله

 

 

تاریخ انتشار:25.10.2014

احساس نُخبه بودن !

hoshyaresmaeil@live.com

 

مسیح علینژاد به نظر من یک نُخبه امروزی است . یعنی مانع ! سابقه مسیح در اینترنت موجود است . یک اصلاح طلب جدی ! مبتکرآزادیهای یواشکی و نبوغی دیگر ! ولی احساس و یا تئوری های ذهن با دنیای واقعی کمی متفاوت است ! در دنیای واقعی سوزش یک قطره اسید را باید روی صورتت حس کنی تا بعد بتوانی احساس نُخبه بودن را به رخ بکشی ! و اگر به جای یک قطره اسید ، سطلی روی سرش بریزند آنوقت باید ببینیم با حاکمی که حکم میدهد و مجریان سطل اسید پاش ، چطور میشود مصاحبه کرد ؟ مسیح علینژاد مصاحبه ای کرد با امام جمعه اصفهان که من اصلا نیازی به شنیدنش ندارم ، چون اساسا چنین تفکری و امامانش و تمام اعمالشان مشروعیتی ندارند که با مصاحبه مسیح ، تبرئه شوند !

 



مصاحبه مسیح علینژاد با امام جمعه اصفهان که خبرگزاری های داخلی نوشته اند ، او بعد از ماجرای اسید پاشی گفته هرگز نگفته بود که موضع بدحجابی باید از تذکر لسانی فراتر رود. در این مصاحبه او می گوید «در دوران ستم شاهی اسید پاشی بود و الان چنین چیزی اصلا وجود ندارد و برخوردها با بدحجاب ها فقط در حد تذکر و ارشادی است.» خبرنگار می پرسد ولی در قانون جمهوری اسلامی برای بدحجابی شلاق در نظر گرفته شد و از بعد از انقلاب تا کنون بدحجاب ها با تیغ و باتوم هم مواجه شدند پاسخ او را بشنوید....
 

 

 

مسیح علینژاد هم از محصولات فرهنگی همین جامعه است . مثل هیئت اسید پاشها ! در فاصله بین ابولا و هیئت اسید پاشها تلو تلو میخوردم... که خبر اعدام ریحانه جباری هم به جرم دفاع از خودش رسید ! نمیدانم ابولا ساده ترین است یا مشکلترین ؟ تنها واکسن کارآمد برای ابولا زدن به ریشه فقر مفرط است ! دراعتراض به هیئت اسید پاشها فقط 2000 نفر شرکت کردند. یحتمل همین تعداد هم در مراسم تماشای اعدام شرکت میکنند ! آفریقا در زیر خط فقر دست و پا میزند و جوامع جانبی در زیر خط فهم !

 

 

 

این روزها بیشتر در فکرم ، که چرا جامعه ایرانی این همه فرکانسهای متناقض تاریخی دارد ؟ با مهندسی حکومتی فعلا کاری ندارم هر چند اعمال آنها هم بخشی از پازل ما هستند ! معیار سلامت نسبی فرهنگی  برای هر جامعه ای ، نوع رابطه و نگاه و تنظیم با زنان است. منظورم به شکلی مصنوعی یا استثناعات انفرادی نیست . دوچکه درجایی گفته بود : انقلاب یک عمل «ناگهانی» نیست که اتفاق می‌افتد و پس از آن همه چیز تغییر می‌کند . انقلاب یک حرکت پیچیده و طولانی‌ست که در مسیر آن انسان تغییر می‌کند....آن‌‌چیزی که انقلاب در آن می‌تواند معنا داشته باشد فقط می‌تواند این باشد که یک اکثریتی از آن ‌چه جامعه کنونی خوانده می شود، به وضعیت خود درفرآیندی آمیخته از «آگاهی‌رسانی و پراتیک» آگاه میشود و دستگاه‌های فعلی قدرت را نمی‌پذیرد ، فقط بعد از آن می‌تواند انقلاب معنا داشته باشد...

 

 


دوچکه : من احساس «نُخبه بودن» نمی‌کنم ، من هم از کسانی بودم که به اندازه ای نسبی امکان آگاه شدن داشته‌ام ، وحالا وظیفه و مسئولیت دارم... « و این آن تعریف علمی‌ست که باید در مورد آن بحث شود » . یعنی دانش به عنوان عنصر رهایی بخش انسان‌ها از دست قدرت‌ها.... یعنی آگاهی سازی از طریق دانش . نُخبه‌های واقعی وظیفه دارند این فرایند را به دست بگیرند و پروسه‌ آگاهی‌رسانی را جلو ببرند نه اینکه خود یا دیگران را ابژه‌های قدرت‌های دیگر جامعه بکنند...

 

 

اثبات امر فوق با استفاده از روش مقايسه اي ( ابژه ها و نسل ها ) و نظام مفهومي نسلي در مطالعات دنبال شده است . چرا نقش ابژه ها از اهميت بيشتري برخوردار شده اند ؟ شواهد و تجربه تاريخي در ايران نيز تاييد کننده داعيه مفهومي فوق است . به عبارت ديگر هويت نسلي در ايران ، با کدام فرض ارزش ها و ابژه ها ، تحقق يافته است ؟ من در حیرتم ، که چرا از زمان "کورش کبیرع" و "محمد ص" ، تا به امروز چنین همتی ( آگاهی سازی ) در حاکمیت سیاسی ایرانی و به صفت جمعی وجود نداشته است !؟

 

 


اول از همه باید یک خودآگاهی نسبت به وضعیتِ موجود به وجود بیاید . از من نپرسید و جواب نخواهید که این اتفاق کی خواهد افتاد ؟ دوچکه نمی خواهد جواب آن را بدهد . چرا که این دقیقا آن جواب دروغین و ساختگی خواهد بود که من آمادگیِ جواب دادنِ آن را ندارم . چه فایده دارد که به عنوان «فرد» پاسخ بدهیم وقتی که «ناآگاهی اجتماعی کلی» هنوز پا برجاست ؟ اول از همه طول موج ناآگاهیست که باید شکسته شود . بعد می توان به پاسخ‌هایی رسید.»

 

 

 

این همان فرایندی است که تا به حال اتفاق نیافتاده است . این همان مشکل یا کمبود جامعه ماست . تناقضی عجیب....! زیر باران اسید هیچ اتفاقی نخواهد افتاد ! به همین دلیل نُخبه بودن مسیح علینژاد درهر حرکت یا عملی و یا داستانهای مریم رجوی طنز است ! اندازه تلاشها و یا حجم سختی ها معیار جدی برای قضاوت نیست! روز 30  مهر و انتخاب اصلح تاریخی و طنز زن ایرانی مجاهد به زور تبلیغات و امروز خود را یافته تا ثابت کند چیزی کمتر از مرد ندارد ؟ من چقدر به این نُخبگان حساسیت دارم ؟ مثل سوزش مستمر قطرات اسید روی صورتم...نمیخواهم از سوزش سطل اسید جیغ بکشم و درهمان حال احساس نُخبه بودن کنم ! من ترجیح میدهم همان فاحشه ای باشم که وقنی ازش پرسیدند : چرا به دانشگاه نرفتی ؟ گفت : اخلاقم خراب میشد !

 

 

در ریشه فرهنگی جامعه ایرانی تمام این نُخبه ها ( خواسته یا ناخواسته ) مانع یا سرعت گیرهستند ! مسیح علینژاد یا شیرین عبادی و یا مریم رجوی و یا هر مثال دیگری ، تفاوتشان کیفی نیست . والا و حداقل مسیح به جای مصاحبه با امام جمعه اصفهان ، با مریم رجوی دیالوگ میکرد و مریم هم به خودآگاهی خودش میبالید وتجربه اش را منتشر میکرد ، نه حالتهای مسخره با خنده هایی بی معنی و یا نعشه شدن با اسم مسعود رجوی و الله ! یک رابطه ای هست بین این خودآگاهی نرسیده و قطرات اسید روی صورتهای مادران و صورت خودمان.....یک رابطه عمیق که دراندازه فهم این نُخبه های امروزی و هیئت حسینی اسید پاشها نیست !

 

 


اگر با نظر کسی چون دوچکه « از سران جنبش سوسیالیستی دهه‌ی شصت در آلمان » در مورد تعریف انقلاب ، نقش آگاهی رسانی ، وضعیت و جایگاه آگاهی‌رسانان موافق باشیم....آنوقت معنی انقلاب واضح میشود «تغییر وضعیت ستم و تبعیض سیستماتیک به زنان» بعد می توان ارتباط مساله‌ آگاهی رسانی ، نقش جامعه روشنفکری در فرآیندِ جلوگیری از این تبعیض و ستم سیتماتیک و نهادینه شده را بهتر فهمید .

 

 

نه اینکه فکر کنم از پا میفتم ، فقط این درد تاریخی خیلی سنگینه لعنتی !

 

 

 

 


اسماعیل هوشیار

25.10.2014

 

 


________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد