مقاله

 

 

تاریخ انتشار: 14.04.2014


موج ترورهای دولتی - آيا قتلهای زنجيره يی بازگشته است؟

حسين قائمی


«شرايط موجود، از جهاتی، مقطع ترورها و قتلهای زنجيره يی دهه 70 را تداعی می کند. در آن شرايط نيز، رژيم زهر آتش بس خورده، می خواست بفهماند که «چيزی تغيير نکرده است». اين عبارت «چيزی تغيير نکرده است» را هم اين روزها، از زبان مقامهای مختلف رژيم، به کرات می شنويم.

اين قتلها در عين آن که مضمون انتقامجويانه دارند، ترجمان عملی چنين پيامی، به جامعه در حال جوشش هستند. اما واقعيت آن است که با زهرخوران اتمی و در پيش بودن غيرقابل اجتناب جامهای زهر بعدی همه چيز تغيير کرده است. رژيم زهرخورده و شرحه شرحه ولايت، هرگز به دوران قبل از زهر خوردن برنخواهد گشت. کما اين که مردم و مقاومت سازمان يافته ايران مطلقاً در شرايط دهه 70 يا حتی يک سال پيش نيستند، همهٴ نشانه ها حاکی از قريب الوقوع بودن يک تحول عظيم، يک زير و رويی انقلابی و در يک کلام ريشه کنی فاشيسم مذهبی حاکم و جايگزينی يک نظام دموکراتيک و مردمی است و تلاشهای مذبوحانه اين رژيم جنايتکار، اين حکم قطعی تاريخ را تغيير نخواهد داد.

طی يک هفته يا به عبارت دقيقتر بين روزهای 10 تا 14فروردين 7فقره ترورهای سازمان يافته دولتی انجام گرفته که 6مورد آن به قتل انجاميده است.

روز يکشنبه ۱۰ فروردين، مولوی عبدالله باجی زهی روحانی اهل تسنن بلوچستان، در زاهدان مورد تهاجم قرار گرفت و با شليک ۴ گلوله به سرش به قتل رسيد.

در همان روز دو شهروند34ساله و 40ساله بلوچ با نام خانوادگی شاهوزهی بر اثر رگبار گلوله آدمکشان رژيم آخوندی به قتل رسيدند.

روز ۱۱فروردين، هموطن بلوچ مراد کهرازهی ۴۵ ساله در زاهدان هدف ۸ گلوله قرار گرفت که بر اثر آن به شدت زخمی شد و به حال کوما فرو رفت و در حال حاضر در بيمارستان خاتم زاهدان بستری است.

روز ۱۲فروردين، خداداد نارويی ۶۰ ساله از ريش سفيدان و معتمدان شهر بزمان از توابع ايرانشهر هدف رگبار گلوله قرار گرفت و به قتل رسيد.

روز 14فروردين، 3تن از شاعران و گردانندگان شب شعر در مبارکه اصفهان، به نامهای: سهراب علی رضايی، حسين مددی و سروش کيانی که ربوده شده بودند، در يک ويلا در اطراف زرين شهر اصفهان به قتل رسيدند.

نحوه اين قتلها که اغلب، روز روشن و جلو چشم مردم صورت گرفته، اين که مهاجمان که با تسلط کامل، به صحنه بدون ترس از هر گونه تعقيب عمل کرده اند، اين که در هيچ يک از موارد هم گير نيفتاده و شناخته نشده اند، اين که اين ترورها در هيچ يک از رسانه های حکومتی انعکاس نيافته؛ همه به وضوح نشان دهندهٴ منشأ حکومتی اين جنايتهای سازمان يافته است. بگذريم که دلايل بسا بيشتر و واضحتر از آن است که جای کمترين ترديدی در اين زمينه باقی بگذارد. مثلاً همهٴ آنها از افراد ناراضی يا مخالف رژيم بوده اند. 3شاعر اهل مبارکه، بارها توسط وزارت اطلاعات مورد تهديد و ارعاب قرار گرفته و بازداشت شده بودند و پس از وقوع جنايت نيز عناصر اطلاعاتی خويشان و بازماندگان آنها را مورد تهديد قرار داده اند که نبايستی در اين زمينه کلامی به زبان بياورند.

ترور دولتی و قتلهای زنجيره يی يکی از شيوه های رايج و شناخته شده رژيم پليد ولايت فقيه است که در سالهای اخير آن را با اعدام يا قتلهای بی سر و صدا در زندانها به انجام می رساند. از جمله در ارتباط با هموطنان ستمديده بلوچ، رژيم در 4آبان ماه گذشته، در يک اقدام تلافی جويانهٴ ضدبشری و در پاسخ به حمله گروه های مسلح بلوچ به نيروهايش، در يک شب 16زندانی بلوچ را که اغلب آنها جوانان حدود بيست و بيست و چندساله بودند و همه شان احکام حبس از قضاييه همين رژيم داشتند، از سلولهايشان بيرون کشيد و به چوبه های دار سپرد و دادستان جنايتکارش در زاهدان هم علناً آن را اعلام کرد.

موج اعدام يا در واقع قتلهای دولتی در مورد هموطنان بلوچ پس از آن هم ادامه يافت و روز 16بهمن، 15نفر در يک شب در ايرانشهر بدار کشيده شدند و رژيم از اعلام هويت اغلب آنها خودداری کرد. همچنين چند زندانی بلوچ که به زندانهای شهرهای ديگر کشور تبعيد شده بودند از جمله در خوی قزوين و اروميه نيز قربانی موج انتقام رژيم شدند که آخرين مورد آن قتل علی نارويی زندانی جوان بلوچ در اسفند ماه گذشته بود که در زندان اروميه به قتل رسيد. وی که در سال 84، در سن 16سالگی دستگير شده بود، 8سال از دوران محکوميت 18ساله خود را سپری کرده بود.

اين ترورهای کور، روی ديگر سکهٌ اعدامهای جمعی است که به خصوص از زمان روی کارآمدن آخوند شياد روحانی به نحو بی سابقه يی افزايش يافته است، اما از آنجا که اعدامهای روزمره يا قتل زندانيان در زندانها، هدف اين رژيم زهر خورده به حاکم کردن رعب در جامعه در حال انفجار را برآورده نکرده، به اين ترورها متوسل شده است.

شرايط موجود، از جهاتی، مقطع ترورها و قتلهای زنجيره يی دهه 70 را تداعی می کند. در آن شرايط نيز، رژيم زهر آتش بس خورده، به نعل و به ميخ می زد، از يک سو با شعارهای شيادانه آخوند خاتمی، از تغيير دوران و به اصطلاح اصلاحات دم می زد، اما از سوی ديگر، با قتل زنجيره يی روشنفکران و برخی اقليتهای مذهبی ناراضی مانند کشيشان آزاديخواه می خواست بفهماند که «چيزی تغيير نکرده است». اين عبارت «چيزی تغيير نکرده است» را هم اين روزها، از زبان مقامهای مختلف رژيم، از امام جمعه ها، تا مهره های اطلاعات بدنام آخوندی، تا سرکردگان ارگانهای سرکوبگر به کرات می شنويم. اين قتلها در عين آن که مضمون انتقامجويانه دارند، ترجمان عملی چنين پيامی، به جامعه در حال جوشش هستند. اما واقعيت آن است که با زهرخوران اتمی و در پيش بودن غيرقابل اجتناب جامهای زهر بعدی همه چيز تغيير کرده است. رژيم زهرخورده و شرحه شرحه ولايت، هرگز به دوران قبل از زهر خوردن برنخواهد گشت. کما اين که مردم و مقاومت سازمان يافته ايران مطلقاً در شرايط دهه 70 يا حتی يک سال پيش نيستند، همهٴ نشانه ها حاکی از قريب الوقوع بودن يک تحول عظيم، يک زير و رويی انقلابی و در يک کلام ريشه کنی فاشيسم مذهبی حاکم و جايگزينی يک نظام دموکراتيک و مردمی است و تلاشهای مذبوحانه اين رژيم جنايتکار، اين حکم قطعی تاريخ را تغيير نخواهد داد.
 


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد