مقاله

 

 

تاریخ انتشار: 31.07.2014

غزه، در میان چنگال خونین دو ارتجاع وغزلهای وکیل زرافشان

عباس منصوران



«...حمایت ننگین دولت آمریکا از آدم کشی اسرائیل رسواتر از آن است که از چشم مردم آزاده ی جهان پنهان بماند. آن چه در بیشتر واکنش ها به کشتار مردم فلسطین مغفول مانده نقش ارتجاعی دولت حماس در شعله ور ساختن آتش این جنگ خانمان سوز است. جنگ حماس با اسرائیل هیچ چیز نیست جز جنگ قدرت برای سلطه بر منطقه ای که هم اکنون در اختیار دولت اسرائیل است. حماس برای رسیدن به این هدف ارتجاعی حاضر است فوج فوج از مردم فلسطین را به کشتن دهد. گواه این مدعا، صرف نظر از برخورد ارتجاعی و سرکوبگرانه ی حماس با مردم غزه، موشک پرانی بی هدف آن به سوی اسرائیل است که بسیار بیش از آن که به دولت و ارتش اسرائیل لطمه زند به مردم اسرائیل و مردم غزه آسیب می رساند. در عمل، این دو نیروی ارتجاعی آب به آسیاب یکدیگر می ریزند.


کشتاری که این روزها در فلسطین جریان دارد ناشی از جنگ بین دو دولت جنایتکار و ضدمردمی است و هیچ ربطی به منافع مردم محروم و ستمدیده ی فلسطین ندارد، مردمی که اکنون به راستی گوشت دَم توپ یک جنگ ارتجاعی شده اند. منفعت کنونی و عاجل مردم فلسطین در پایان-دادن سریع به این جنگ است و آنان که در آتش این جنگ می دمند فقط ضدیت خود را با منافع مردم فلسطین نشان می دهند...»[ ]
آقای ناصر زرافشان، با این موضع مخالف است.و این حق ابتدایی اوست. و ما نیز با برخورداری از این حق، می توانیم مخالفت ایشان را درک کنیم. دیدگاه زرافشان، یک موضع شخصی نیست، حتی منحصر به ایران نیز نیست، بل که دیدگاهی است از همان نوع مزمن اردوگاهی است. موضع ما نیز نه شخصی بل که طبقاتی و اردوگاهی. ما در سوی ارودی کار ایستاده ایم. آقای زرافشان عَلُم نخ نمایی را که چند سال پیش به دوش داشت و در داخل و مسافرت به خارج، عنقریب بودن حمله«امپریالیستی» به «میهن» را از جمله همراه دوستانشان چاوشگر شده بود، در این لحظه در دست ندارد. او که در جنجال غنی سازی اورانیم برای چشانی موشک و سلاح های هسته ای فراخوان برای تشکیل «جبهه صلح» داده بود گویی آن را برای مصرف داخلی می خواست. صلح طلب آن روز، اینک می گوید در پی حماس به صف شوید! زرافشان در آن برهه گفتگو با سید ابراهیم نبوی را آگاهانه می پذیرد تا پیامی بدهد به این ترکش ها:


«راستش من خیلی دوست دارم پیش شما باشم، اما گمان می‌کنم هرکس هرکاری می‌خواهد بکند، باید در ایران بکند و فکر می‌کنم وقتی آدم در اروپا و در آمریکا بماند، گرفتار وضعیتی می‌شود که جلوی چشم‌تان هست و دیگران هم شده‌اند. واقعیتی که شما می‌خواهید در آن تغییر بدهید، در آن تحول ایجاد کنید، جای دیگری‌ست. یا باید دل بکنید از این قضیه، یا اگر واقعا می‌خواهید و به فکر تغییر و تحولی هستید، باید در بطن آن واقعیت باشد. اگر نبودید، قادر به عمل‌کردن نیستید. سخت است و به مرور شناخت و آگاهی خودتان را هم نسبت به آن واقعیت و درنتیجه از دست‌دادن تماس از دست می‌دهید. » این پیام کسی بود که با پاسپورت آمده بود تا به مخالفین، مبارزین و جان دربردگان از دار و تیرباران های رژیم اسلامی پیام بازگشت بدهد و بگوید «احساس من این است که این جا یک جوری آدم بتدریج دچار توهم می‌شود. یعنی زندگی فرد در دنیایی از پندارهای غیرواقعی و واهی قرار می گیرد و رفته‌رفته این از دست دادن تماس، از دست دادن شناخت و غم غربت، همه اینها دست به دست هم می‌دهد و به لحاظ ذهنی فضایی را می‌سازد که با آن فضا و با آن ذهنیت فکر نمی‌کنم کار جدی چندانی از کسی ساخته باشد.»
فراخوان دهنده جبهه صلح این پیام ها را بخشی از پروژه صلح خویش می دانست.


متاسفانه در آن روزها زرافشان «همه گان را به زیر پرچم «صلح»ی فرامی خواند و دفاع از «میهن»ی را سر می داد، که غیر مستقیم برخلاف خواست و منش ایشان، به تقویت حکومت اسلامی و مسلح شدن به بیان دوگین و صفراف، به سان خط قرمز روسیه، به هرگونه سلاحی برای دفاع از منافع خویش و سرکوب خیزش های مردمی و جنبش کارگری مجهز می شد. آن تلاش و تبلیغات، در آن روز، مصرف داخلی می خواست. آن «جنگ و صلح» یک توهم پراکنی بود و «امپریالیسم» سنتی آقای زرافشان در خارج از مرزها قرار داشت و نه در قالب سرمایه جهانی که حکومت اسلامی از جمله کارگزاران نظامی و سیاسی آن است. به هرروی ناخواسته، این فراخوان، ولایت مطلقه و حکومت باندها و نولیبرالیسم را ایمن می داشت. در این راستا، اما، جان به در بردگان از میدان های دار و تیرباران حکومت اسلامی سرمایه، در برون مرز، از ترکش و سرزنش های آقای زرافشان در آن سفر و حذرهای خارج در امان نمی ماندند.


اما اکنون، خارج از آن توهم افکنی ها و مجازی بودن آن «جنگ میهن» اسلامی، واقعیت تلخ جنگی ارتجاعی بین دو نیروی ارتجاعی و جنایت پیشه در خاورمیانه شاهدیم. جنگی بین حکومت خونخوار اسرائیل و دولت خودمختار ضدمردمی حماس در میان ست و توده های کار و زحمت و آوارگی در دو سوی قربانیان آن. مجالی عینی در میان جاری است. زمینه ای مادی از جمله برای آقای زرافشان تا بیش از پیش به شعارهای صلح خواهانه اش وفادار بماند و نشان دهد که به استدلال های نظری «صلح» و جبهه اش، هرچند به انحراف، پای بند است. منطقی بود تا به تداوم، همان انحراف را به سان یک نظر رفرمیستی و انحرافی پاس دارد و در مورد حماس و حکومت خونریز اسرائیل همانوگونه که بین «امپریالیسم» غرب و حکومت اسلامی موضع داشت، «صلح جو» می شد.

یعنی در حالیکه جنگی ویرانگر و خونبار بین دو جنایتکار به سود سرمایه جهانی در میان است، و توده های زیر ستم و بی دفاع به خاک و خون کشانیده می شوند، بیش از همیشه با یاران و هم مسلکان درون و برون مرزی خویش، نه کوبیدن بر طبل جنگ و بسیج برای حمایت از حماس که سازمانده «مقاومت»اش می نامد، عَلَم «نه به جنگ» را به نوسان می آورد. به وارون، زرافشان، در اینجا که بنا به عنوانی که زیر نام«حبهه صلح» برای گروه خود برگزیده و متشکل اش ساخته بودند، در رسای جنگ طلبی سرسخت جلوه گر شده است. و اسفناک تر آن که رهبری و پیشبرد این جنگ ارتجاعی را به «حماس» اسلام پناه، یعنی به حکومت اسلامی، حزب الله، و سرانجام بنا به استدلال های «داعیانه» به القاعده و داعش ها و اخوان المسلمین وا می سپرد!


آقای زرافشان که تا حدی «کیسه» این حکومت حماس و حزب الله پرور«به تنشان خورده» خود در عمل متاسفانه علیه دوستان خویش و هم پیمانان کانون نویسندگان ایران و تنی چند از روشنفکران مردمی، و نه حکومتی، دست به افشاگری زده و بیانه ای انسانی، درخشان و شجاعانه این بخش از وجدان بیدار جامعه را به سختی محکوم و مردود شمرده است:


که «متاسفانه بدون دقت در کل متن، بیانیه مورد بحث امضاء و دست به دست رد شد .» و « اما پس از انتشار این بیانیه معلوم شد در بخش دوم آن نسبت به حماس موضعی اتخاذ شده است که به هیچ روی مورد قبول این جانب نیست.» زیرا که «در حدی که به حماس مربوط می شود مبارزه مردم ستمدیده فلسطین امروز در قالب گروه‌های مختلف مقاومت از جمله حماس سازمان یافته و جریان دارد و به هیچ روی نمی توان این مبارزه را با جنایات بی شرمانه صهیونیست ها در یک تراز قرار داد.» بیانیه مورد خشم و محکوم شمرده شده از سوی زرافشان، به درستی حماس و حکومت اسرائیل را ارتجاعی نامیده است و به درستی همتراز. و این خشم زرافشان را سبب شده است. زرافشان حماس را «نماینده مردم فلسطین و مبارزه مردم فلسطین» می داند. به بیان وی: « امروز و در شرایط حاضر بخشی از مبارزه این مردم در قالب حماس سازمان یافته است و حمایت از مبارزه مردم فلسطین هم وظیفه عاجل و مبرم هر عنصر مترقی و شرافتمندی است. »


به زبان ساده، تمامی کسانی که حماس را نماینده مردم فلسطین نمی شناسند، و از این جریان ارتجاعی از قماش صهیونیسم و حزب الله حکومت اسلامی ایران، حمایت نمی کنند، نه مترقی اند ونه شرافتمند . به بیان زرافشان، حماس منتخب مردم فلسطین است، هرچند به ناچار در فلسطین آزاد، برگزیده نشده باشد. از آنجا که در یک سرزمین غیرآزاد به فرمانروایی رسیده، باید از وی حمایت کرد. آقای زرافشان شرافتمندی را در هم پیمانی با حماس جنایتکار، به رسمیت می شناسد. رهبران داعش پیشینه ی حماس با کشتار مردم فلسطین و ناتوان سازی و کشتار نیروهایی رزمی بخش های پیشرو و رزمنده و سپس به خاک وخون کشانیدن بخش رزمنده الفتح و جداسازی غزه به یاری حکومت اسلامی و هستی زحمتکشان در ایران به حکومت نشستند. خالد مشعل ها و دیگر آدمخواران، با دسترنج طبقه کارگر و هستی ربوده شده جامعه ایران، به قدرت رسیدند. حماس، زمینه ساز آوارگی دهها هزار فلسطینی زیر ستم شد. حماس کرانه غربی را نیز نابود ساخت، این نیروی ارتجاعی به همراه جهاد اسلامی و حزب الله و حکومت اسلامی ایران، جنایتی آفرید که حکومت او سرائیل به سادگی نمی توانست خود به تنهایی، این اهداف را به انجام رساند. و زرافشان این نیروی ارتجاعی را سازمانده «مقاومت» مردم فلسطین می شمارد و می سراید که «مبارزه این مردم» در «قالب حماس سازمان یافته است"؟ و از همین روی «حمایت از آن.. هم وظیفه عاجل و مبرم هر عنصر مترقی و شرافتمندی است»؟


به موضوع مبارزه طبقاتی و موضع و نگاه طبقه کارگر در چنین تحلیلی نمی پردازیم، از آقای زرافشان می پرسیم:


آیا با چنین نگاهی سرزمینی آزادتر و انتخاباتی آزاد تر اردیبهشت سال 58 در ایران را سراغ دارید که اکثریت ستمبران به حاکمیت حکومت اسلامی سرمایه، یعنی به سلاخان خویش رأی داده باشند! آیا حکومت های ناتان یاهو، اردوغان، حزب الله در جنوب لبنان، و مالکی در عراق، بنا به همین فرهنگ سیاسی آقای زرافشان نمی توانند نمایندگان «شرایط» ویژه ای باشند که لاجرم باید در شرایط ویژه حمایت اشان کرد!
«شاید» تا روزی که بنا به استدلال آقای زرافشان: «شاید اگر روزی فلسطین از استعمار صهیونیستی و اشغال رهایی یابد، در یک فلسطین آزاد مردم این سرزمین دیگر حماس را نماینده دمکراتیک خود نشناسند.» بنابراین هرآینه در صورت جنگی بین حزب الله ، یا حکومت اسلامی با دیگر رقبا در ایران، همانند حماس، باید از این «نمایندگان مردم» دفاع کرد! آقای زرافشان کافی است به تلفات جاده های مرگ در ایران در 20 روز جنگ در غزه بنگرند، روزانه بیش از 45 کشته را خود رسانه های حکومتی خبر داده اند، یعنی افزون بر 900 نفر. از دار زدن ها و کشتار کوله بران و کودکان و زنان و کارگران در کشتارگاه های کار و استثمار سخنی نمی گوییم. در صورت هر جنگی در برابر جومت اسلامی و جهاد و حماس و حزب الله و و اسراییل ووو برای رسیدن به رهایی، جنگ ارتجاعی باید به جنگ انقلابی دگرگون شود.


حماس، تشکیلات ساخته و پرداخته خود حکومت اسراییل و پس از آن مسلح و مجهز شده به دست حکومت اسلامی و اکنون به دسیسه ی و سیاست های سرمایه و ارتجاع منطقه، تنور جنگ دلخواه حکومت اسلامی ایران، حاکمین اسرائیل و حزب الله را با هستی و جان ستم رسیده گان شعله ور می سازد. زرافشان، حماس را نماینده مردم فلسطین می شمارد و به این توجیه سخیف، حماس و عملیات جنایت کارانه اش در کشتار مردم اسرائیل را مشروعیت می دهد. اعتراض خشم آلود آقای زرافشان در برابر بیانیه ای است که خود ایشان در تنظیم آن شرکت داشته و پس از انتشار مدعی است که در تنظیم نهایی به دلخواه و در راستای دفاع و«حمایت از حماس» و خط و موضع حکومت اسلامی، تنظیم نشده است. وی می نویسد:


«پس از انتشار این بیانیه معلوم شد در بخش دوم آن نسبت به حماس موضعی اتخاذ شده است که به هیچ روی مورد قبول این جانب نیست.». بنابراین حماس، حماس زرافشان در اینجا مرکز مناقشه است. اعتراض این است که نباید نقش ارتجاعی، ضدمردمی، و تبه کارانه وماهیت حماس را هم راستا با ماهیت و سیاست های حکومت جنایت پیشه و دست نشانده اسرائیل محکوم می شد. اعتراض زرافشان، یک واکنش طبقاتی و سیاسی برآمده از دیدگاهی است دیر آشنا که زیر نام چپ، پوپولیسم را نمایندگی می کند. باید این جنگ را محکوم کرد و با جبهه ای جهانی هردو سوی این کشتار را به پایان دهی به محاصره و عملیات نظامی واداشت. توده های حکومت شونده در هردو سوی باید علیه حکومت های خویش به اعتراض برخیزند، همانگونه که در تل آویو با برآمدی انسانی از سوی آزادیخواهان دراسرائیل شاهد بودیم.


آزادی مردم فلسطین، برقراری صلح جهانی، و پایان یافتن جنگ با نابودی اسرائیل و یا حماس و فراخوان جبهه صلح و اینک فراخوان به تشکیل جبهه جنگ در حمایت از حماس به زعم آقای زرافشان بدون قدرت یابی طبقه کارگر انقلابی سرابی بیش نیست. تاریخ اگر با انسان و تجربه های انسان بازخوانی نشود، تاریخی بی تاریخ است. تاریخ طبیعت است، تاریخ نیست. حتی راه به دست آوردن حق تعیین سرنوشت، از پیاده نظام حماس و حزب الله شدن، نمی گذرد. فریب خونبار نماد گندیدگی سرمایه در سال 57 درایران کافی نیست؟


بخشی از بیانیه جمعی از روشنفکران روز اول مرداد 1393 زیر عنوان ” به کشتار مردم فلسطین بی درنگ پایان دهید”.


http://www.radiozamaneh.info /nabavi/2007/10/post_30.html


ناصر زرافشان- سوم مرداد 93، http://naser-zarafshan.com/2014/07/26/

 


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد