مقاله

 

 
موضوع: آخرین گزارش از وضعیت ما در عراق- اربیل


 

 



دوست عزیزم سلام

در تاریخ 17/آگوست/2009 مسئول محلی یو ان اچ سی آر به همراه یک هیت سه نفره که به گفتۀ خودشان از طرف گروه پزشکی حقوق بشری که توی اردن برای یو ان اچ سی آر کار می کند به منزل ما آمدند و با چند نفر صحبت کردند که یکی از آنها من بودم.

یکی از آنها یک ژاپنی بود که فیلم برداری میکرد و بجای مسائل پزشکی بیشتر علاقه داشت ببیند که سازمان مجاهدین چیست و در کمپ آمریکایی ها چه گذشته و تعدادی عکس از مدارک ما که آمریکایی ها به ما داده بودند گرفت.

بعد از اتمام مصاحبه من با فرد ژاپنی، من با آقای "هوره" که مسئول محلی یو ان اچ سی آر است در مورد وضعیت خودمان صحبت کردم و ازش خواستم که اطلاعاتی در مورد فعالیتهای سازمان ملل به من بدهد. ایشان پاسخ دادند: یو ان اچ سی آر دارد فعالیت می کند ولی کشورها باید قبول کنند که شما را جابجا کنیم و اگه دست یو ان اچ سی آر بود همه پناهنده ها را جابجا میکرد.

من از آقای هوره پرسیدم: شما پرونده من را در تاریخ 2006 به کشور کانادا فرستادید و کشور کانادا در تاریخ 2007 پرونده من را جواب منفی داده و شما یک ماه پیش یعنی در 2009 به من گفتید و بعد از این که کشور کانادا پرونده من را رد کرده شما دیگر پرونده من را به هیچ کشوری نفرستادید، چطور کشورها باید در مورد ما بدونند تا بتوانند ما را قبول کنند؟ مگر یادتان نمی آید خانم کارولین افسر مسئول بخش حفاظت یو ان اچ سی آر در ملاقات قبلی گفت که ما هیچ گزارشی از شما به کشورها ندادیم و هیچ نیازی برای این کار نمی بینیم!! پس چطور یک کشور در مورد وضعیت من در اینجا بداند تا من را قبول بکند؟

در پاسخ آقای هوره گفت: میدانم.

من گفتم: تو خودت می دانی که من اینجا امنیت ندارم و نمی توانم خودم را معرفی کنم و نه می توانم کار کنم و نه می توانم ازدواج کنم، چرا سازمان ملل دارد با ما بازی می کند؟ چرا صادقانه اعلام نمی کنید که با ما کاری ندارید و برگه های پناهندگی را پس نمیگیرید تا وضعیتمان مشخص شود؟ چند سال دیگه می خواهید با ما بازی کنید؟

در پاسخ هوره گفت: من می دانم ولی دست من نیست و من یک نفر هستم در سازمان ملل و نفرات بالاتر باید کار انجام بدهند. و چرا نمی روی اینجا سر کار؟

من در پاسخ گفتم: اولا که اداره امنیت کردستان اجازه نمی دهد کسی از نفرات ما کار کند و یکی از دوستان ما که به تازگی کاری را پیدا کرده بود به دلیل اینکه برگه اقامت 6 ماهه ندارد از طرف اداره امنیت کردستان بهش گفتند که نمی تواند کار کند و از کار اخراج شد، در ضمن مگه من عقلم را از داده ام که بروم سرکار؟ من بروم سر کار که تو گزارش کنی که این افراد در این جامعه بسیار راحت هستند و می توانند زندگی کنند و مشکلی ندارند؟ یو ان اچ سی آر دشمن من است و تا الان همه کاری کرده جز کمک اون وقت من بیایم و کاری را که یو ان اچ سی آر می خواهد انجام بدهم؟

مسئول یو ان اچ سی آر پاسخ داد: من نمی توانم کاری برای شما بکنم

من گفتم: چه کسی مسئول پرونده های ما است اون فرد را بیاورید تا با او صحبت کنیم.

مسئول یو ان اچ سی آر پاسخ داد: من نمی توانم این کار را انجام بدهم و تو باید کاری بکنی که اینجا راحت باشی و بهت خوش بگذره.

من گفتم: اگه من بیایم خواستگاری دختر خود شما آیا اجازه می دهی با این شرایطی که من دارم با او ازدواج کنم؟

مسئول یو ان اچ سی آر گفت: اگه تو بیایی حتما، ولی باید یک کمی صبر کنی چون دختر من 2 سالش است باید بزرگ شود. ها ها ها... ولی تو درست میگویی

من گفتم: به دختره بگم من کار ندارم مخالف ایران هستم و کشور هم ندارم و پول هم ندارم، دلش را به چه چیز من خوش کند؟

مسئول یو ان اچ سی آر گفت: می دانم .

در اینجا مسئول یو ان اچ سی آر گفت من کار دارم و بحث ما به پایان رسید.

من به نفراتی که از طرف سازمان حقوق بشری آمده بودند و در حال تهیۀ گزارش از دیگر نفرات بودند مراجعه کردم و از یکیشون که زن بود پرسیدم: خانم شما به ما کمک میکنید؟

ایشان پاسخ دادند: من یک مترجم هستم و خیلی متاسفم کاری نمی توانم بکنم.

من هم گفتم: دستت درد نکنه

وقتی که این نفرات خانه را ترک کردند من به نماینده دولت کردستان "عبدالله اکریی" زنگ زدم و گفتم آقا چه خبرها؟ قضیه چیه؟ شما می خواهید با ما چیکار کنید؟

عبدالله اکریی گفت: فعلا تا زمانی که پاسپورت ایرانی شما آماده بشه با شما کاری نداریم.

بعد از ظهر همان روز به مسئول صلیب سرخ خانم "نادین" تلفن کردم و شرایط را برایشان توضیح دادم و گفتم که هنوز جوابی دریافت نکرده ایم و مسئول یو ان اچ سی آر امروز این را گفت، خانم " نادین" عزیز شما چه کمکی می توانید به ما بکنید؟ ایشان پاسخ دادند که مسئول شما یو ان اچ سی آر است و باید مسائلتان را با اون سازمان دنبال کنید و شما تحت حفاظت ما نیستید، من گفتم که سازمان ملل شانه خالی می کنه و ایشان پاسخ دادند کاری نمی توانند بکنند و از من خواست که هر اتفاقی افتاد ابتدا به مسئولین یو ان اچ سی آر تلفن کنم و خبر بدهم و بعد به صلیب سرخ، من هم گفتم چشم.

دوست عزیزم معلوم نبود این هیت سه نفره که به خانه ما آمدند چه کسانی بودند، اول می گن که برای مسائل پزشکی آمدیم ولی در مورد سازمان مجاهدین و نیروهای آمریکایی گزارش تهیه می کنند، در وسط بحث یک بار گزارشگر ژاپنی می گه من این گزارش را می خواهم ببرم ژاپن و بعد از ده دقیقه به یک نفر دیگه می گه می خوام این گزارش رو به مسئول یو ان اچ سی آر در اردن بدم و بعد دوباره میگه ممکنه که ندم.

پایان گزارش

زنده و سر بلند باشی

اربیل- عراق

19/آگوست/2009

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد