تاریخ انتشار: 30.08.2014 هپروتی درمقام نقد سیاسی یا قضاوت؟
از آخرین مطلب ایرج مصداقی : مسعود رجوی تا زمانی که مارتین کوبلر نمایندهی ویژه دبیرکل ملل متحد در عراق بود ، هربار که کشتاری در اشرف یا لیبرتی صورت میگرفت وی را زمینهساز آن معرفی میکرد! از سال گذشته که مأموریت او پایان یافت و یک آمریکایی جایگزین وی شد به خاطر روابطی که مجاهدین میکوشند با آمریکاییها برقرار کنند کوچکترین حرفی در مورد نماینده جدید نمیزنند....
اشاره مورد نظر مصداقی ، برای روابط مجاهدین با دولت آمریکا ، یک اسمی و تاریخچه ای دارد که جاده یکطرفه نیست ! هر چند همین اشاره هم با فاصله نوری از تمام واقعییت است . چون رهبری مجاهدین تلاش نمیکند با دولت آمریکا رابطه برقرار کند.... ! آنها سالهاست بخشی از سیاست دولت آمریکا شده اند .
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-63395.html
همین اشاره ناقص تلنگری شد تا نگاهی دیگر به انتشار گزارشات ایرج مصداقی داشته باشم ! انتشار گزارشات موسوم به 92 و 93 حاوی نکاتی ناگفته است . ریل طبیعی چنین چرخی و رسیدن به گزارشات سالیانه ایرج مصداقی ، حداقل سه تا 4 سال زمان میبرد و نه چند روز یا چند ماه....! ایرج مصداقی تا سال 1392 هوادار مجاهدین بوده است . ما هنوز دربیابانهای عراق سرگردان بودیم که آقای ایرج مصداقی رسما نامه مینوشت و مزدوران وزارت اطلاعات ایران را شناسائی و معرفی میکرد ! زنده یاد حسین بولوجانی که درزندان تیف با ما بود و با بدبختی خودش را به کانادا رساند ، توسط مصداقی مامور وزارت اطلاعات معرفی شد و البته بعد که در کانادا خودکشی کرد ، جناب هپروتی زورش اومد چند سطری عذرخواهی از خانواده حسین بولوجانی بنویسد و قبول کند که اشتباه کرده است !
نقد سیاستهای رهبری مجاهدین را همیشه خواهانم ، اما آقای مصداقی درعمل نشان داد و ثابت کرد که فاقد ظرفییت مکفی برای این کاراست . اول ازهمه اینکه فرق بین نقد و قضاوت را هنوز نمیداند ، و بعد بدون تجربه عملی و مثل طوطی حرفهای بقیه را کپی چسبان و تکرار کند وهر سال باز هم تکرار کند که طرف دموکراتیک نیست....به معجزه راه نمیبرد . به عنوان مثال آقای مصداقی درکدام گزارش و کجا در کنار تمام نکات مطرح شده، از سیاست خط موازی رهبرعقیدتی با دولت آمریکا به تفصیل گفته است ؟ چرایی این سیاست خط موازی با دولت آمریکا....؟ جبرش کجا و اختیارش....؟ احتمالا نه اینکه نداند ، بلکه نمیتواند !
متقابلا رهبرعقیدتی هم تمام مخالفانش را به شکل کیلوئی به وزارت اطلاعات حکومت ایران میچسباند . مثل زندان تیف که همه ما را مامور وزارت اطلاعات و زندان تیف را چراگاه وزارت اطلاعات معرفی کرد وهنوز هم به جون مامانش اینا...نمیتواند تشخیص دهد که از زندان تیف چه کسانی مستقل آمدند و چگونه ؟ صحنه به قدری واضح و آشکار است که هوادارش هم تشخیص میدهد. سرویس اطلاعاتی غربی و شرقی برسر موضوعات مشخصی مثل مجاهدین ، قطعا میتوانند در مقطعی یا نقطه ای هماهنگ شوند ولی موضوع نامه های مصداقی از نظر زمانی ، ربطی به وزارت اطلاعات حکومت اسلامی ایران ندارد. کارگردانش درتهران نیست ! رهبرعقیدتی یک معذوریتی دارد در زیر میز سیاست خط موازی ، که به همین واقعییت ساده نمیتواند اشاره کند و فقط میگوید اطلاعات رژیم ! بعد هم اساسا تمام سیستمهای عقیدتی یا ایدئولوژیک از جمله رهبرعقیدتی ، فکرمیکنند هیچوقت اشتباه نمیکنند که بخواهند منتقد به رسمییت بشناسند ، به همین دلیل بهتراست نشان بدهد تفاوت بین منتقد و دشمن را نمی فهمند . عقیده یا ایدئولوژی را نمیتوان نقد کرد بلکه یا باید بدون سوال و ابهام قبول کرد و یا با تمام قدرت با آن جنگید !
نکات مطرح شده در گزارشات ایرج مصداقی غالبا درست است . ایرج مصداقی فقط این نکات و تجربیات را جمع کرده و به نام خودش مطرح میکند. دولت آمریکا البته که بیشتر از همه اطلاعات لازم و مکفی را دارد ولی مثل همیشه هیچ چراغ مستقیمی نمیزند ، چون هنوز کارش با ولی فقیه تمام نشده است . دولت آمریکا بعد از سقوط صدام و خلع سلاح مجاهدین آنها را جبرا تبدیل به کارت بازی خودش کرد تا برای مسیر استحاله حکومت اسلامی ولایت فقیه از آن استفاده کند و هنوز هم میکند .
در مورد مصداقی ، جبری در کار نبود بلکه اختیاری و با شوق فراوان وارد این صحنه شد . این به شخصیت درونی ضعیف و هپروتی خودش برمیگردد . ارباب بی مروت، برای هرقدمی و کاری عامل مشخصی را به کار میگیرد ، این عامل مختصاتی باید داشته باشد که الزاما بهترین نیست ، مواقعی حلقات ضعیف و زشت ، بهترین انتخاب برای کارش است . برای مرحله فعلی بیشتر از این نیازی ندارد . چنین چرخش ناشیانه و ناگهانی ( گزارشات سالیانه و تکراری مصداقی ) فقط میتواند به پشتوانه ارباب بی مروت انجام شده باشد.
افسار مصداقی به طور غیر مستقیم و نامحسوس دست همان نره خری است که جواز ورود مریم رجوی را به پارلمانها میدهد . یعنی ملکه فخیمه همزمان با اهرمهای متعدد ، بازی خودش را میکند ! مجاهدین را به عنوان یکی از چماقها روی سر ولی فقیه دارد و مصداقی را به عنوان یکی از چماقها روی سر رهبرعقیدتی نگه داشته است ! ارباب بی مروت میداند که چنین روندی به استحاله کمکی نمیکند . تجربه استحاله طلبان حکومت اسلامی را هم دارد . روند استحاله جدی یعنی علاوه بر دو دست با دستکشهای سفید دیپلماتیک ، دو دست چدنی بدون دستکش هم داشته باشد و همزمان با اهرمهای متعدد ریق جام زهر را به حلق ولی فقیه حاکم بریزد . تمام تلاشهای سالیان گذشته استحاله طلبان حکومتی هم تجربه شد که به روند استحاله واقعی کمکی نمیکند . به همین جهت اغلب فعالان در این زمینه مثل گنجی و سروش....، نهایتا به رتق و فتق امور فیزیکی بسنده کردند !
رهبرعقیدتی مجاهدین از نظر جایگاه ارزشی همان ولایت فقیه است ، منتها در تبعید ! با همان وزن و اعتبار..و حتی در حاکمییت سیاسی قدرت تخریب بیشتری هم میتواند داشته باشد . به همین خاطرهمیشه تکرار میکنم قلبا خوشحال نیستم حکومت اسلامی ولی فقیه حاکم شد و هنوز هم حاکم است ، ولی همیشه خوشحالم که رهبرعقیدتی مجاهدین حاکم نشد. چون مشکل جامعه ما فرهنگ بیماری است که فرق نمیکند کدام جریان حاکم باشد و کدام در تبعید ! تفاوت فقط در آمار تلفات است . اما روند استحاله واقعی همین پدیده هم 2 نشانه جدی دارد ، که هر دو هم در حیطه قدرت و اختیارات عمو سام است. خروج نیروی بدنه اسیر از جغرافیای عراق و بعد ظهور مسعود رجوی ! و البته هنوز از نظر سیاسی زمانش نرسیده است .
کار اصلی روشنفکر گذاشتن علامت سوال درذهن مخاطب است . جواب با خود مخاطب است . درهمین نوشته آخر مصداقی ، اولین سوال این است که : ۱- آیا مسعود رجوی وعدهی سرنگونی ۶ ماهه در سال ۶۰ داده بود ؟ جواب سوالش مثبت است ، مسعود رجوی وعده ای داد که عملی نشد . اما برای اینکه ذهن مخاطب با یک اشاره طرف مقابل به وزارت اطلاعات نرود ، قبلش و حتما باید فاکتورهای اثباتی سوالات نفی کننده را معرفی کرد ! مثلا دراینجا سوال اول باید این باشد که : کدام نیروی تاثیر گذار ، درمقطع 1360 عملکرد و ذهنی بهتر داشتند و راهی بهتر به جز آنچه عملا طی شد را تجویز کردند ؟ نمیشود با ذهن 1392 و بعد از مسیر 35 ساله پراتیک تا به امروز...سال 1360 را قضاوتی درست کرد . چون اول خودم علامت سوال میشوم . من بدنه جریانی بودم که خط به خط و کلمه به کلمه همان تئوری های غلط را پیش میبردم .
آن موقعها من نوجوانی بودم که وزن سلاح را هم تحمل نمیکردم ولی درذهنم عاشق شلیک کردن بودم . آن موقع تصورم این بود که با شلیک کارها درست میشود و مثلا اگر شلیکی به مغز خمینی بشود اقتصاد و سیاست و فرهنگ جامعه درست میشود ، ولی درعمل هر شلیکی فقط کارها را خرابتر میکرد ! مسئولان وقت هم با همان فرهنگ بیمار عاشورا گونه شهید پرور ، وارد پرایتک عملی و جامعه شدند . زمانی همین سیستم بورژوازی امروز با انبوهی اشکالات جدی و اساسی ، وقتی درمقابل فئودالیسم سر بلند کرد انقلابی ترین نیروی تاریخ انسان بود !
اما جناب ، همین رهبر ایدئولوژیکِ مخرب ، زمانی که امثال ایرجها در خرابه ها بازی گل کوچک سر کیک یزدی میکرد ، درزندان بود ! حتی اگر فرض بگیریم که چرخش یک شبه مصداقی در مسیر استحاله رهبر عقیدتی باشد ولی باز هم درتوان اشخاصی مثل مصداقی نیست ! برای جابجایی یک وزنه 10 تُنی ، باید حتما از چراثقالی استفاده کرد که وزنش بالای 10 تن باشد تا بتواند وزنه را جابجا کند .این قانون ساده فهمش مشکل نیست ! نمیشود با یک وانت قراضه که هرلحظه آب و روغن قاطی میکند وزنه های چند تُنی را حرکت و جابجا کرد...! " یک جوجه فُکلی" را شاخ کرده اند که برای جناب رهبرعقیدتی زیرورو بکشد؟؟ اون بابا خودش سالهاست کوچه های بن بست ( انقلاب ایدئولوژیک ) را به جای اتوبانهای شش بانده به خلق قالب کرده است !
اگر ایرج مصداقی مستقلا توانش را میداشت و در مراحل مختلف طبیعی و طی چند سال قدم به قدم از مجاهدین فاصله میگرفت و بعد به تغییر مسیر 180 درجه ای در سال 1392 میرسید ، پس به تمام قسمتهای این پازل باید اشاره میکرد و میتوانست سیاست خط موازی را هم تشریح کند و بعد منطقا میرسید به این نتیجه که حضورتشکیلاتی درآن حد و اندازه ، در بیش از یک دهه در جهنم عراق ، یا کار امام زمان و چهارده معصوم است و یا کار کسی که توانش را دارد . لجستیک وبرگزاری نشستهای صوتی برای رهبرعقیدتی در بیابانهای عراق کار شوهرعمه من نیست ، کار عمه مصداقی هم نیست ، کار ولی فقیه هم نیست.....آن ارباب بیمروتی هم که لجستیک کرده است عاشق کسی نبوده جز اسکناس و منافع خودش ! بعد از سقوط صدام و خلع سلاح مجاهدین توسط دولت آمریکا ، سوال این نیست که چه انتخابی بهتر بود ؟ چون همین رهبری مجاهدین با تمام ساختارش ، حق انتخابی نداشتند ! ولی میتوانم سوال کنم که بعد از پایان جنگ ایران و عراق ، و تمام شدن عمر استراتژی ارتشش که حق انتخاب داشتید...و چرا بدترین انتخاب را کردید ؟ شرایط پیش آمده در امروز محصول بلافصل همان انتخاب زشت و غلط دیروز است !
ایرج مصداقی با شروع حرکتش و تغییر یک شبه مسیرش نسبت به مجاهدین ، از سال 1392 جواز ورود به زمین سیاست را میخواسته است . ولی چنین پوزسیونی به زمین سیاست ربطی نداشت . طبعا غرب در زمین سیاست ایران نفوذش زیاد است. مثلا غرب با قدرتش میتواند نوشته های اکبرگنجی را درهر مدیایی بتپاند ، ولی با 10 برابر همین قدرت هم نمیتواند از گنجی ماندلا یا گاندی بسازد ! نهایتا هیچ بازیچه ای نمیتواند فقط با کردیت غرب بازیکن خوبی شود ؛ مگر در دنیای مجازی یا کارتونی پینوکیو ! افراد و نیروهای سیاسی دیگر هم ، وزن و اعتبارشان با دوری و نزدیکی به همین حلقات ضعیف محک میخورد ، یعنی این هم یکی از معیارهاست . انواع سفرهای مارکوپولوئی به آمریکا یا کانادا و تعدادی مصاحبه در مدیای نظم نوین حداکثر دستمزد برای بازیچه ها است . برای زمین سیاست فقط کردیت و یا چراغ سبز غرب کافی نیست ، بلکه موارد دیگری هم مطرح است از جمله قدرت تشخیص سیاسی ، که هیچ نرخری نمیتواند بخرد یا بدهد . گره خوب کراوات ، ربطی به این الزامات ندارد .
آقای ایرج مصداقی برای زمین سیاست فقط علاقه شخصی دارند ، استعداد و توان لازم را ندارد . اوایل امیدوار بودم به آرامی یاد بگیرد ، ولی حالا کلا ناامید شده ام . نامه های تکراری سالیانه ، کارائی استحاله رهبر عقیدتی را ندارد و فقط جنبه اهرم فشار دارد . رهبرعقیدتی مجاهدین هم به نقل از جمشیدشان صراحتا تاکید کردند که تا وضع ولی فقیه عوض نشود آنها هم عوضی خواهند ماند . غرب هم تا توافق نهایی و شروع استحاله حکومت اسلامی ایران ، استمرار سیاست خط موازی با مجاهدین را میخواهد .
درمورد آن تلاش کودکانه و ابلهانه و تاکید ناشیانه ات هم ، جهت چسباندن ماده الحاقی تحریم یا بایکوت شورای مجاهدین به سایت خودت درگزارش 92 ، نیازی نیست زیاد واردش شوم . شما نه دلت برای آزادی بیان سوخته ونه سایت دیدگاهها....ظاهرا فقط به سیاهی لشگر نیاز داشتی ! سایت دیدگاهها هم به هردلیلی ، به این "تله جوجویی" دُم نداد چون میدانست که سایتهای مورد اشاره شما درگزارش 1392سالها قبل از تصویب ماده الحاقی در شورای مجاهدین (جهت تحریم و بایکوت رسانه های مستقل ) وجود داشتند و فعال بودند ، و چرا مجاهدین تا اواسط سال 2009 به ضرورت تصویب قانون بایکوت یا همان ماده الحاقی نرسیده بودند ؟!
آن رسانه های مورد اشاره شما درگزارش 1392 در مقطع تصویب ماده الحاقی بایکوت ( 2009 ) و تا سال 2013 در ردیف سایتهای هوادار مجاهدین شناخته میشدند ( سایت پژواک ایران و سایت دیدگاهها ) یعنی از دید ایرج مصداقی ، مجاهدین قانون و ماده الحاقی تصویب میکنند و فراخوان برای بایکوت و تحریم رسانه های هوادار خودشان میدهند...!!؟ از گردن به بالا قسمتی به نام سر یا کله وجود دارد که حاوی جمجمه برای حفاظت از اصلی ترین عضو بدن است . اسم این عضو اصلی بدن ، مغز یا لایه خاکستری است ! بعضی وقتها تلاش کن از آن منطقه هم استفاده کنی !
من مخالف نقد و روشنگری و استحاله هیچ مارمولک یا خدائی نیستم . نقد یا روشنگری یک حق همگانی است . ولی حرکت و چرخش یک شبه ایرج مصداقی از سال 1392 در مورد مجاهدین ، در مقام نقد یا روشنگری نیست و قطعا چنین ارزشی یا وزنی هم ندارد . مصداقی به هر دلیلی از سال 1392 و دررابطه با مجاهدین خلق ایران ، فرق بین جنون و نبوغ را متوجه نمیشود . شما نابغه نیستی ، تو قاطی کردی جناب !
شخص من فردا یا هفته و یا ماه و سال....دیگر میمیرم . منظورم این است که موضوع فردی نیست . نسل بعدی هم خواهد آمد و داستان تکامل ادامه دارد ! اما و حداقل فراموش نکنیم که نسل ما از سال 1358 برای سیستم ولایت فقیه و بعدها برای سیستم رهبرعقیدتی و ایدئولوژیک تره هم خُرد نکردیم . تازه همین پدیده های فرهنگی یا ایدئولوژیک و مخرب ، در بستر بیمار فرهنگی جامعه ایران ، تاریخی را پشت سر خود داشتند...! اما این سوسک زمین سیاست تفاوت بین نقد و قضاوت را هنوز نمیداند . مسعود رجوی و خمینی در مقطع 1360 را نمیشود امروز قضاوتی مثبت کرد . ولی میشود گفت که همه ما با هم ، به صفت جمعی ، چه درمقام رهبر وچه عوامل اجرایی از هر طرفی خراب کردیم . اگر کسی با ذهن و درک امروزش قرار شد 35 سال پیش را قضاوت کند و دنبال مقصر ردیف اول و تاریخی این پروسه خونین باشد حتما باید از خودش شروع کند ! پرهیز از جنگ و درگیری های مقطع سال 1360 بهترین گزینه برای تمام جامعه ایران بود . اما یادمان نرود که این نتیجه و درک امروز من است . دیروزِ من و ما و روندی که طی شد جبری بود که هنوز هم استمرار دارد . و من همیشه از خودم سوال میکنم که آیا واقعا اجتناب پذیر بود ؟ جواب این سوال را صحنه امروز همه مان داد میزند !
سالها پیش یکی از همین اصلاح طلبان موجود در بدو ورودش به اروپا گفت : بعضی از نیروهای سیاسی در همان 1360 زود دست به سلاح شدند و اشتباه کردند...( نقل به مضمون ) . با خودم بلافاصله و در ذهنم گفتم : حرفت غلط نیست ، فقط کامل نیست . خمینی و دستگاهش هم زود اعدام و زندان و پونز زدن را شروع کرد ! از سال 1360 خمینی خراب نکرد ، رجوی هم خراب نکرد . ما به صفت جمعی خراب کردیم وهمگی باختیم . حاکم شدن ولایت فقیه درتهران نشانه برد و موفقییت نیست . تبعید شدن وغیبت این یکی رهبرعقیدتی هم نشانه هیچ مقاومت یا موفقیتی نیست ! اما این صحنه حتما یک برنده دارد...عمو سام که همیشه سیاستها و منافعش را روی بافت بیمار و زشت فرهنگی جوامع موسوم به سوم پیش برده و میبرد !
اسماعیل هوشیار 29.08.2014
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد