هی هی... حیران است!؟
بی اجازه بزرگترا...."تیتر " را از مینا اسدی عاریه گرفتم و خودم را درآن تزریق کردم . وسط سالنی بزرگ مثل سالن سینما گیر کرده ام . چشمهایم بسته بود ؛ پرده های نمایش زیاد بود و درمیان آن همه هیاهو نتوانستم اول مهر را دریابم . همان اول مهری که یک هفته از آن گذشته و من تازه یادم آمد و از دوستی پرسیدم اولین هفته چطور بود ؟ با کمی تشویش و دلمردگی گفت که خوب نبود . گفت که بچه هایش شوروشوق آن زمان ماها را از مدرسه رفتن نداشتند . گفت که ولی خودش هنوز دردنیای مجازی دنبال همان بوی اول مهر؛ 40 سال پیش میگردد . تعجب کردم یعنی میشود دردنیای مجازی اینقدرموفق بود ؟
باید گاهی ازهمین دنیای مجازی با همه کارائی اش خارج شد و فاصله گرفت ؛ تا انفجارذهن سعید را فهمید و نگرانی و احساس و بچه ها وگیجی مادرشان....تا هراس همیشگی حمید رضا را درک کرد ....تا فرار به برلین و بعد فراراز برلین...تا پیشروی آرام و حرص آور سلولهای سرطانی را در نادر....دنیای واقعی را باید حس و درک کرد ! گفتنی نیست .
احمدی نژاد با 160 راس غضنفرومظفر نظام ؛ رفته بود نیویورک و گفت فقط باید مذاکره کرد ( خلاف شرع که نکرده ) . آمریکا هم گفت صحیح است و همچنان دنبال دیپلماسی و مذاکره میکند ( خلاف شرع که نکرده ) . دلار به مرز 3000 تومان رسید ومن جماعتی را دیدم که هنوز با توسل به امام هشتم تضاد حل میکند ( خلاف شرع که نکردن ) . رفسنجانی دعای بدرقه زندان را اختراع و درگوش بچه هایش خواند و میرود برای یک دورجدید بازی درانتخابات حکومتی درخرداد سال آینده ( خلاف شرع که نکرده ) . مجاهدین از لیست تروریستی غرب خارج شدند و تبریکات کیلوئی ادامه دارد ( خلاف شرع که نکردن ) . البته برهمگی واضح و مبرهن است که آرزو بر جوانان عیب نیست . میشود آرزو کرد تا واقع بینی در صحنه سیاسی رابه بلوغ برسانند...ولی نمیشود امیدوار بود که ؛ از شعارهای 30 سال پیش کمی فراتر بروند . هیچ واکنشی بدون درنظر گرفتن ماهییت کنش قابل درک نیست . اگرحکومت اسلامی توانست از شعارهای 30 سال پیش دست بکشد...رهبرعقیدتی و بالطبع این جماعت مجاهد پرست هم واقع بین یا استحاله میشوند....ای داد بی دود....
دلم برای سهراب تنگ شده . ای کاش میبود تا دوباره بگوید اهل کجاست ؟ و ببیند که چه میگذرد . ای کاش باورم کنند . دردنیای مجازی هنوز قصه های آن زمانها و عکسهایش وجود دارد ؛ اما دردنیای واقعی رستم رخشش را فروخت و رفت زیرتیرچراغ برق خیابان...تهمینه بازارش گرمتربود . شاعری به جای چک برگشتی ؛ دخترش را فروخت و "خلاف شرع" را تشریح کرد ! دردنیای مجازی روباه و کلاغ هنوز تضاد پنیررا حل نکرده اند اما دردنیای واقعی کلاغ به تلافی پنیر30 سال پیش ؛ آیفون روباه را دزدیده بود....ریز علی مجاز نیست تا پیراهنش را برای نجات بقیه درآورد و آتش بزند چون عفت عمومی لکه دارمیشود ولی مجاز است تا از شدت فقر خودش را درلباسش به آتش بکشد ! کبری کتابش را تمام نکرده و تصمیمش بستگی به نرخ دلار دربازار دارد . پطروس انگشتش را حراج کرده بود برای هرسوراخی ! آخ که دیگه سهراب.....
اهل فیس بوک است ؛ روزگارش ملنگ است ...اهل سیاست است؛ رسانه و تلویزیون هم دارد . روزگارش اما فیس بوکی ست . تكه بورسی دارد ، خرده پولی ، سر سوزن ذوقی . مادرندارد و پدرهم.... یعنی بهتر از فیس بوک پدرومادری ندارد . دوستانی ، همه فیسی بوکی . هپروتی ....و خدایی كه همان فیس بوک است . لایکهایی ، پای آن بیلاخ بلند . روی خارج شدن و وارد شدن تازه ..... روی قانون بلوکه . پدرش پشت زمان ها مرده است . پدرش وقتی مرد؛ تپه های اوین قرمز بود، مادرش فارغ از همه جا منشور امضاء میکرد . مرد بقال ازمن پرسید: چند من آلترناتیو ومنشور و شورا و امضاء می خواهی ؟ من ازاو پرسیدم : شعور سیری چند ؟
پدرش با سرکوب و دزدی سلطنت می كرد . خودش مفت خوری میکند و مبارزه را هم ..... گهگاهی ازپله های مذهب میرود بالا تا تخم مفتی کفتربردارد ؛ ولی به کاهدان زده است . نمازهم میخواند . من شتری دیدم ، کمونیست 100 ساله با تارعنکبوت زیاد می برد . من قطاری دیدم ، مجاهد اسقاطی می برد و چه سنگین می رفت . من خاوری دیدم ، كه سیاست می برد و چقدرسبزشده بود . من شورایی دیدم ، که مبارزفیس بوکی میساخت . و هواپیمایی كه در آن اوج هزاران پایی ، گنجی و سروش و کدوی سبز و مسیح و باقی قضایا را بار کرده بود .
اهل زمین است . من پدیده ای دیدم که فکرمیکرد همزمان سیاستمدار و شاهزاده است وفره ایزدی هم دارد و بوق میزد . و آن یکی که رهبرو مجاهد وامام میداند خودش را درآرمان و عقیده ؛ و یوبوست سیاسی گرفته بود . واین یکی طبقه سازو طبقه فروش .... من رسانه های زیادی دیدم که واژه هایشان همه ازجنس پفیوزی . سر بالین روشنفکری ناامید ، كوزه ای دیدم لبریز سؤال ؛ و توجیهی که : حالا وقتش نیست ....
چرخ یك گاری در حسرت واماندن اسب ، حکومت اسلامی در حسرت خوابیدن نظم نوین ، اپوزسیون در حسرت اصلاح حکومت اسلامی . ومردمی درحسرت مرگ حکومت اسلامی.....اهل زمین است و درعالم هپروت ! اسمش مخالف و مبارز و اپوزسیون است . سهراب جان میبینی که ما چه گیری کردیم ؟
اسماعیل هوشیار هفتم مهر.1391
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد