جایگاه ارزشی زن در دیدگاه مجاهدین کجا است ؟

سعید سپهری

متناسب با شرايط عينی جامعه اگرهرجریان سیاسی بطور روشن به سه پرسش کلیدی یکی چگونگی تقسیم قدرت ، مساله زنان که يکی از عناصر محوری هر گونه تغيير و تحول بنيادی در روابط ومناسبات اجتماعی است و سومی مساله عدم دخالت دین در سیاست پاسخ ندهد قطعا ان جریان بهتر از نظامهای تجربه شده شاه و شیخ نیست.

پاسخگویی مجاهدین به این نیاز مبرم جامعه ایرانی همخوان و سازگار است با مولفه های ایدئولوژیک مجاهدین و نه با حداقل ارزشهای لیبرال فیمینیسم.... و وقتی وضعیت زنان در مناسبات درونی سازمان مجاهدین را با مفاد اعلامیه حقوق بشر مقایسه میکنیم ، نقض حقوق اولیه زنان تو این مناسبات بهتر مشخص میشود.

اگر می بینیم مريم عضدانلو که قرار بود به گفته مسعود رجوی سمبل انفجار " رهايی " زن مجاهد از مردان رهبر باشد تا زن قائم به ذات خودش بشود ولی با داشتن عنوان همرديفی با مسعود رجوی هنوز نتوانسته با ارزشهای عقب افتاده جامعه سنتی وعناصر سنتهای اجتماعی فئودالی که پذيرش و به عاريت گرفتن نام خانوادگی رجوی است تعيين تکليف بکند ، به این دلیل است که تغییر در هرم کادر رهبری تشکیلاتی مجاهدین برآمده از تحول در نگاه یک فراکسیون قوی فیمینیستی در تشکیلات نیست ، این"دگردیسی" در وضعیت زنان درمناسبات درونی مجاهدین درارتباط با مقوله تقسیم قدرت بین زن و مرد نقشی ابزاری داشت تا ارزشی ، حرکتی بود ازبالا و با فرمان پیشوا......مریم رجوی در جریان طلاقهای اجباری گفته بود :

من اولین نفری ام که در مسعود ذوب شده ام و با او یکی شده ام و همگی باید ذوب شده در مسعود باشند و عمق این ذوب شده گی تا آنجا است که هویت جنسی زن حائلی بین او رهبری میشود بنابراین زن مجاهد را باید از احساس و گرایشات جنسی خالی کرد . طلاق های اجباری درمجاهدین که با روکش (برهم زدن نهاد خانواده به عنوان یک کانون استثماری ) صورت گرفت دقیقا در این راستا بود . و دراین میان آنچه که نه پنهان است اینکه معیارجنسی ، ماهیت این نگاه و یکی از شاخصهای مهم ارزش گذاری مسعود رجوی حول تنظیم رابطه با زن در تشکیلات است.

در این نظام فکری زن نمی تواند قائم به ذات انسانی خودش دست به تغییر در ساختار قدرت بزند ،همه چیز قائم به ذات رهبری یا امامت مسعود رجوی است و در این رابطه فقط مرجع آن از موضع یک نظام اجتماعی به موضع فردی تبدیل شده است. بنابراین صرفنظر از هر روکش و شعاری ، محتوای این نظام فکری مبتنی بر نقض ابتدایی ترین حقوق زنان است چونکه زن در قیومیت گذشته تاریخی خودش مانده و نتوانسته از زیرهژمونی و سیطره مرد نجات پیدا کند.

به نظر من آنچه را که ًانقلاب ایدئولوژیک ً مسعود رجوی از ابتدا باید به چالش می کشيد ، عنصر مالکيت و رهبری همیشگی فردی مسعود رجوی است و بعد ازآن مجاهدین میتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند. با وجود رهبری یا امامت همیشگی یک فرد "مسعود رجوی" تعادل ارزشی در مناسبات تشکيلاتی مجاهدین به نفع زنان بهم نخورده است .

سعید سپهری

30 بهمن 1390

*****************

البته ناگفته نماند که جوهراصلی داستان انقلاب درونی مجاهدین ، سواربرفاکت تاریخی و مذهبی خودش بود که همان ذوب خدیجه اولین زن مسلمان درمحمد به عنوان رسول خدا بود . این موضوع به شکلی غیرمستقیم درنشست داخلی مجاهدین هم مطرح شد که مریم چرا مریم شد ؟ جوابش هم این بود که مریم اولین زنی بود که حق رهبری مسعود رجوی را به عنوان رهبرعقیدتی به رسمییت شناخت ودرمسعود رجوی یا رهبرعقیدتی ذوب شد . رهایی زنان و بقیه شعارها روکشی متناسب با شرایط بود . بحث رهبری و امامت مسعود باید شکلی قاطع پیدا میکرد !

 موضوع امامت هم فقط به اعتبار تصمیمات فردی و عدم پاسخگویی به بقیه تیزشده بود و اینکه مسعود فقط به خدا پاسخ میدهد . والا به نظرمن شخص مسعود رجوی  سرسوزنی اعتقاد جدی به مزخرفات مذهبی ندارد . ولی برای نیروها وعوام تجویزمیکرد و میکند ! دریک نظام سیاسی متعارف البته که بحث رهبری عقیدتی محلی از اعراب ندارد به خصوص بعد از تجربه خمینی .... و مجاهدین هم به دلیل شرایط و شعور بالای جامعه باید از تمامی ساختارسیاسی و فکری گذشته جدا و دورشوند و دستگاهشان را نو و به روز کنند .موضوعی که مثل همشیه یحتمل با تاخیراتی درحد یک یا چند دهه شاید انجام شود. جامعه ایران بعد از دوران سیاه حکومت اسلامی ، لاجرم ازکاراکترهای عقیدتی فاصله میگیرد . نه تنها جامعه ایران ، بلکه نیروهای بدنه مجاهدین هم بعد از تعطیلی دکان اشرف دیگرتره هم برای این مزخرفات عقیدتی خرد نمیکنند . داستان انقلاب درونی مجاهدین تنها کارکردش انعقاد ذهنی نیروها و سرپا نگه داشتن نیروها دراشرف بود .

اسماعیل هوشیار

_______________________________________________________

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.