مقاله

 

 

تاریخ انتشار:11.12.2014



روشنفکر دینی یا جمع اضداد!

محمد علی مهرآسا



پذیرش دین و قبول پدیدههای دانش و تجدد امروز در تقابل کاملند. نمی توان هم ربا را حرام دانست و هم نظام بانکداری را روا شمرد. نمی توان آیههای قرآن در مورد حجاب زن را کلام خدا تبلیغ کرد ولی بی حجابی زن را هم نادیده گرفت.

واژهی روشنفکر معنای نارسای کلمه ی «منورالفکر» زبان عربی و ترجمهی کلمه ی اینتلکتوال فرنگی است که صفتی است برای آدمهای خردمند و خردگرا و عقلائی؛ آدمهائی که پدیدههای جهان را بر حسب دستور خرد و دانش بررسی می کنند و می سنجند و به جای خیالبافی، متفکر و اندیشه ورند. به این ترتیب در مقایسه ی این مفاهیم با ذهنیتهای تخیلی و توهمی، شمار یا تعداد روشنفکران در هرجامعه، نمی تواند رقمی بزرگ را در برگیرد.

یکی از اصطلاحاتی که تقریباً پس از برقراری نظام حاکمیّت ولایت فقیه و پیدایش دین سیاسی و سیاست دینی در ایران، چند سالی است میان دست و پای نویسندگان و مفسران ایران می گردد و در محافل اهل نظر در جنبش افتاده است، عنوان «روشنفکر دینی» است. به گمان من این واژه ی دوگانه، جمع اضدادی است که باورمندان دانشآموختهی اسلامی برای توجیه موقع و مکان خود، آن را وضع و اختراع کردهاند تا ضمن پذیرش دین و حفظ باورهای توارثی، خویشتن را به استناد آگاهی به دانشهای رایج زمان، در زمرهی اینتلکتوالها رده بندی و جاسازی کنند.

اگر اصطلاح روشنفکر دینی را جمع اضداد می گویم سخنم گزافه و بیراهه نیست بل واقعیّتی است برهنه و بدیهی و روشن؛ و همانندی دارد با تضادهائی چون«سفیدِ سیاه- بزرگِ کوچک- بلندِ کوتاه- و...»؛ زیرا مطابق تعریفی که از منورالفکر شد و معرفتی که ما به دینها داریم، دینطلبی و روشنفکری دو قطب خلاف جهتند. دین، دنیای تعبد مطلق، قبول یقین و تحمل دستورهای محض توهمی است، و از موهومات مابعدالطبیعه و ابهامات بیگانه با اندیشه و خرد سخن می گوید؛ و هرچه مبدء باور مؤمنان مجهولتر و دورتر از دسترس باشد پیروان دین متعبدتر و خداشناسترند. اما روشنفکری با جهانی پدیدار و قابل لمس اما پر از شک و اعتراض و استدلال سر و کار دارد و به کشف راز و رمز و پیدایش ناشناختهها می پردازد و پرده از نادانستنیها برمی دارد.

 فضای دین فضائی است محدود که هرچه گنگ تر و ناشناخته تر باشد، دین مقدستر و مبارکتر است؛ برعکس، محیط روشنفکری جایگاه پهناور مبارزه با جهل و کشف نادانستهها است. میدان دین دایره ای است بسته، با مقداری پندارهای در بیشینه نامقبول و نامعقول و لایتغیر که اگر دست به ترکیبش زده شود ساختمان دین فرو می ریزد؛ درحالیکه مفاهیم حوزهی روشنفکری و خردگرائی و دانشاندوزی در بی نهایتی به گسترهی کائنات، پیوسته در گردش و تجسس و ازدیاد است؛ درعین حال همواره با تردید همراه است. بنابراین دینداران دانشآموخته که به خیال و باور خود میخواهند طرحی نو در ظاهر و باطن دین دراندازند و برای به روز کردن دین درتلاشند و میکوشند دین تجددگرا عرضه کنند، آگاه و ناآگاه ساختار دین را درهم میریزند. در این مورد به یقین باید گفت، در درک مفهوم و شناخت جوهره ی دین، نظر و سخن امثال آخوند مصباح یزدی به مراتب درست تر از ادعاهای دکتر سروش و علی شریعتی و مهندس بازرگان است. ذات دین کهنه گرا است و پیشِ رو را نمی بیند و نگاه به پشت سر دارد و تغییر و تجدد ناپذیر است. در صورتیکه جهان روشنفکری میدان جهش است و روی به سوی آینده دارد.

پذیرش دین و قبول پدیدههای دانش و تجدد امروز در تقابل کاملند. نمی توان هم ربا را حرام دانست و هم نظام بانکداری را روا شمرد. نمی توان آیههای قرآن در مورد حجاب زن را کلام خدا تبلیغ کرد ولی بی حجابی زن را هم نادیده گرفت. نمی توان ناخوشی و درمان (داء و دوای قرآن) را از جانب آسمان دانست، ولی در آزمایشگاه دنبال میکرب مولد ناخوشی گشت. نمی توان کلام خدا در کتابهای دینی را در مورد ناقص بودن زن قبول کرد، و تساوی زن و مرد را هم پذیرفت. نمیتوان تمام کنشها و واکنشهای جهان از تنفس و تغذیّه ی یک سلول تا حرکت کهکشانها را از سوی آفریدگار دانست و در همانحال در لابراتوارها به دنبال تعیین و تغییر «ژنها»ی آدمی گشت تا سازوکار خدا را عوض کرد.

اینتلکتوالیسم رو به پیش دارد، با پذیرش بی چون و چرای ادعاهای توهمی و مفاهیم تعبدی کاملاً در تضاد است، و خرد را برتر از هرگوهر می داند. مردمانی که معتقد به ادیان و دستورهای آسمان هستند و براین باورند خدائی نادیده و ناشناخته جهان موجود را ساخته و پرداخته است و آن خدا علیرغم قدرت خارقالعادهای که برایش قائلند خود قادر به تعلیم و تربیّت آفرینندگانش نیست و لاجرم برای هدایت آدمی از میان همانها کسانی را به پیامبری و رسالت تعیین کرده است، آدمهائی مؤمنند ولی باهر بار دانشی روشنفکر نیستند. کسی که معتقد باشد دریا در برابر موسی و قومش شکافته شد و قوم یهود از میان دریای شکافته شده عبورکرد و لشکر فرعون درهمان شکاف غرق گردید، با هر میزان علم و هنر، عوام است و روشنفکر محسوب نمی شود. آنان که عیسی مریم را پدید آمده از دختری باکره می دانند و او را زنده در آسمانها باور دارند، و بر این باورند که عیسی مرده را زنده می کرد، با هردرجه ی تحصیل از جرگه ی روشنفکری بیرونند و جزو مردم عادی ردیف می شوند. مردمانی که عروج آدمی را به آسمان در چهارده قرن پیش پذیرفته اند، به معجزه معتقدند، و غیبت امام دوازدهم و زنده بودنش را باوردارند، دعای کمیل می خوانند، علیرغم دانش اندوزیشان عوام رقم می خورند. این گونه افراد به این دلیل که تجدد زمان را درک کرده و آن را پذیرفته و خود را با آن وفق داده و می دهند؛ کراوات و ادکلن می زنند و ریش می تراشند، متجدد کهنه گرامحسوب می شوند، اما در زمره ی اینتلکتوال نخواهند بود.

روشنفکر اهل تحقیق و تفحص است و با هرپدیده ای به دیده ی شک می نگرد و هر ادعائی را تا با محک آزمایش و تجربه نسنجد و راستی و درستیاش براو هویدا نگردد، پذیرایش نخواهد بود. در اثر همین پژوهش و تحقیق است که دانشها مرتب در حال پیشروی اند و جهان پیوسته به سوی کمال و در پیشرفت است. در حالیکه هرگونه شک در دین، نشان کفر و ارتداد است. درست برعکس زایائی و پیشرفت دانش، دینها با محمولههای عهد عتیقشان کاملاً سترونند و همچنان در اعماق زمان یخ بسته اند.

روشنفکر ممکن است با هیچ دین و عقیدهای رسماً مخالفت نکند هرچند مخالف باشد- و خردمندانه مخالف نیز هست- اما پیرو هیچ آئین فوق طبیعت نیز نبوده و دنباله رو توهم و خیال نخواهد شد.

این نکته ای روشن و بدیهی است که دین با ادعای خدائی و آسمانی بودن دستورهایش، باید با دانشهای تجربی و تحقیق آدمی در جهان و طبیعت موجودات مخالف باشد و مخالف نیز هست؛ زیرا دانش و پژوهش، نافی و آنتی تز دین است. ممکن است دینداران متجدد بر این گفته ایراد گیرند و بگویند در کتابهای دینی و آیههای موسوم به کلام خدا اشارهای به مخالفت دین با علم نیست؛ اما بی هیچ تردیدی پاسخ خواهیم داد که ذات دین، به ویژه دین اسلام چون مدعی است پاسخ تمام مسائل را در کتابش دارد، با هرگونه تحقیق و جستجو در طبیعت و بررسی ی راز خلقت مخالف است؛ زیرا تحقیق در زمینه ی علوم تجربی وپی بردن به رمز آفرینش و گشودن رازهای گیتی، سرانجام به رد ادعاهای دین منتهی می شود:

دانش می گوید و ثابت کرده است که زمین کروی است و به دور خورشید می گردد. اما دینهای سامی زمین را گسترده و ثابت و خورشید را متحرک می دانند. دانش و تحقیق، آسمان ادیان را که در کتابهای دینی به صورت هفت طبقه توصیف می شود، مسخره می داند و فضا را لا یتناهی و پر از میلیاردها سیاره و ستاره و کهکشان معرفی میکند و با دوربینهای قوی ومجهز آنها را رصد می کند و نشان می دهد. دینها، بهشت و جهنم را برای پاداش در دنیای پس از مرگ ساخته و با اوصاف معین معرفی کردهاند؛ اما دانش و منطق، نه دنیای پس از مرگ و زنده شدن مرده آدمیان را می پذیرد و نه وجود آن مکانها را قبول دارد. دانش بشری تکامل موجودات زنده را پذیرفته است؛ ولی دینهای سامی نسبت به پیدایش حیوانات و گیاهان زمین ساکت اند و تنها در مورد خلقت انسان نظر میدهند و آنهم دیدگاهی تخیلی و مسخره که انسان را ساخته از مجسمهای گلی می داند و در بهشت توسط خدا و ملائک از خاک و آب زمین مجسمه ای گلین ساختند و آدمی چنین مسخره، تولید و تدوین شده است. اگر کسانی که به «روشنفکر دینی!» مشهورند به این مفاهیم که در کتابهای موسوم به آسمانی آمده است ایمان دارند، نه تنها روشنفکر نیستند، بل عوامند؛ و اگر ایمان ندارند، لاجرم دیندار و مسلمان به حساب نمی آیند. این است آن تضادی که به آن اشاره رفت.

دنیای روشنفکری با خیالات و توهماتی که برعدهای مانند بیماران شیزو فرنی عارض شده و نام وحی گرفته است، در تضاد است. آدم خردگرا، نه جبرئیل را می شناسد، و نه مخاطبان جبرئیل را باور دارد.

هیچ مُغ و خاخام و کشیش و ملائی روشنفکر به معنای کلاسیک آن نیست حتا اگر با ده زبان سخن گوید؛ کسی که صلیبی را روزها به گردن آویخته و شبانگاه بالای تخت خوابش می آویزد، عوام و عوامفریب است. به همان ترتیب هر دانشآموخته ای نیز اگر متعبد به همان مقولاتی باشد که متولیان دین تبلیغش می کنند، ناگزیر در ردیف عوام قرار می گیرد. مهم نیست تعداد پیروان اوهام چه میزان و شمار روشنفکران چه اندازه است؛ مهم جداکردن درست از نادرست است.

یکی از پزشکان همکار من در بهداری سنندج که شیعی مذهب و متخصص بیهوشی بود، به محض معاینه و لمس مردهای به هنگام کار، فوراً می گفت: «وای که یک غسل برمن واجب شد» و فوراً به زیر دوش می رفت؛ البته که این پزشک نماز هم می خواند و نسبت به مراسم محرم نیز حساس بود. دادن عنوان روشنفکر به چنین تحصیلکردههائی که معتقدند لمس جسد مرده آدم زنده را واجب الغسل می کند، جفاکاری نسبت به جامعهی روشنفکری است. دانش اندوختن شاید شرط لازم برای روشنفکری باشد؛ اما شرط کافی نیست. بنابراین نامگذاری و یا ساختن قشری به نام روشنفکر دینی و یا روشنفکر اسلامی، مغلطهای است تنها برای تثبیت دین، و نه ترویج دانش و تجدد.

کالیفرنیا 7/12/2014


 


_________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد