مقاله

 

 

 

حماسه های خاموش درسرابی تاریخی . 40

اسلام دموکراتیک =  دموکراسی اسلامی

قسمت چهلم

hoshyaresmaeil@yahoo.com

 

در نشستهای طعمه موسوم به "دیگ"، هر فرد دو تا سه بار بازجویی میشد و نفرات در زیر فشار و ضرب آن جمع معجزه گر به قول رهبر عقیدتی باید استخوان خرد کنند و پس از این از نظر مجاهدین، تازه یخ ذهن نفرات خواهد شکست و آنگاه  هر نفر همه گذشته خودش را باید مینوشت و آن را در حضور دیگران میخواند. آدمها را تشویق میکردند که هر کس بی پرواتر بنویسد انقلابی تر است. آنان که گزارش رفتن به حمامهای دو نفره را با همرزمان خودشان مینوشتند و در حضور دیگران میخواندند سوپر انقلابی بودند؛ چرا که از نظر سازمان چیزی را پنهان نکرده اند. اما هدف اصلی برای تشکیلات مجاهدین چه بود؟ آنان با گرفتن این گزارشها و امضاها از افراد، پرونده هر فرد را تکمیل کردند تا اگر روزی کسی از خط خارج شد، انبوهی سند و مدرک به خط خودش چاپ شود که هم نفوذی بوده اند و هم وضع اخلاقی خرابی داشته اند.

البته دست اندر کاران اصلی تشکیلات مجاهدین از تاثیرات منفی چنین روشهایی در حضور جمع غافل نبودند. اما از نظر رهبر نباید به این تاثیرهای منفی توجه کرد چرا که به راندمان مورد نظر نمیرسیدند. آنها پذیرفته بودند که با چنین روشهایی، به ناچار ذهن بسیاری از اعضا باز خواهد شد و اگر هر فردی به سادگی باور کند که هر کاری در سلول جامعه بی طبقه تولیدی متصور و شدنی است، آیا نباید آن را به حساب تبلیغ یا ترویج همه آن نکات گذاشت؟

هنگامی که دو گوهر بی بدیل و قدیمی با شش من سبیل با هم به حمام میروند از نظر فرهنگ مجاهدین چندان اشکال ندارد، به این شرط که همه جزئیات را برای رهبر بنویسند یا تعریف کنند!

اگر یک مجاهد خلق با 50 سال سن و 25 سال پیشینه تشکیلاتی با دختری 15 ساله عشق بازی کند اشکالی ندارد به این شرط که بنویسد و بخواند!

اگر پیک سازمان در بغداد با پولهای خلق قهرمان و مالی اجتماعی، هر شب به هرسوراخی در بغداد سرک می­کشیده است باز هم اشکال ندارد؛ تنها سازمان باید گزارش آن را داشته باشد! در طول همه آن دوران نشستها و خواندن گزارشها به تنها چیزی که حساسیت نشان میدادند موضوع فرار و یا اقدام به فرار بود که عاقبت سختی را به همراه داشت.

 روزی که 3 مجاهد خلق انقلاب کرده و گوهر بی بدیل به جادوی اسلام رهبر عقیدتی پشت کردند و از قرارگاه انزلی فرار کردند، حال و روز رهبر عقیدتی را از چهره و واکنش مسئولین بالای سازمان میتوانستیم ببینیم. نسرین پارسیان که جانشین مسعود رجوی در ارتش بود در نشستی فریاد میکشید که چرا نگهبان برج آن 3 نفر را به رگبار نبسته است؟!

مسئول آن زمان خود من هم که "طاهر" فرمانده پدافند قرارگاه انزلی بود روزها اصرار داشت تا من گزارش بنویسم و موضع خودم را راجع به آن فرارها بگویم . دیدم دست بردارنیست یعنی شازده مسعود دست بردارنبود ! من هم با کمال احترام نوشتم : آن 3 نفرخیلی وقت بود رفته بودند شما ها کوربودید !

پس از تابستان 80 که با بحثهای طعمه و برای جلوگیری از ریزش نیروها، تصمیم گرفته بودند سر و سامانی به وضع تشکیلاتی نیروها بدهند، نه تنها هیچکدام از موارد و نمونه های بالا متوقف نشد بلکه مخفی تر و زیرکانه تر ادامه داشت. نسلی که در دهه 70 پایش به قرارگاه اشرف رسید دیگر نسل دهه 60  نبود و اعتماد نمیکرد و در برابر همه مسائل مقاومت و کنجکاوی بیشتری داشت و از طرف مجاهدین هم تنها سرکوبهای تشکیلاتی بیشتر میشد.

 رهبر عقیدتی به زعم خودش تصمیم گرفته بود که با سلاح انقلاب ایدئولوژیک انسانهای تراز مکتب بسازد. یعنی که فقط کار کنند و هیچ پرسش و ابهام و واکنشی هم نداشته باشند؛ حتی به اندازه بدیهیات!

 "حفظ یک تشکیلات بزرگی مانند مجاهدین در سرزمین نفرین شده عراق بدون زن و زندگی و همسر و فرزند یک شاهکار بزرگ تاریخی است." این تعریفی بود که همیشه از زبان رهبر عقیدتی می شنیدیم. اما به جز زندانیان غار اشرف هیچ فردی نخواهد فهمید که چگونه.؟ توصیف آن وضع، از گفتار و نوشتار برنمی آید. تنها باید در چنان فضایی و جهانی بود و نفس کشید تا پهنا و درازا و ژرفای آن را حس کرد؛ با گوشت و خون، آن را لمس کرد. به گفته خواهر مریم رجوی، کلید فهم در میدان عمل است. این قانون انقلاب ایدئولوژیک شد که آن را تصویب و مدون کرده بودند. همان انقلابی که تنها راز ماندگاری مجاهدین را رقم زد. همان مجاهدینی که از خیر مارکس و مائو و سیتی­زن حضرت عباس قاطعانه گذشتند و با طیب خاطر سر از فاکس نیوز و الیزه درآوردند!

 آنان که ظرفیت و تحمل شنیدن واقعیتها را دارند دیگر به یک گزینه تحلیلی و همیشه پیروز رهبر عقیدتی قانع نخواهند شد. و آنان که در رقم زدن هر سرنوشت و فرجام خوب و مثبتی برای مجاهدین همچنان تلاش میکنند تا به گفته خودشان اصالت را به نیمه پر لیوان بدهند هنوز از خواب  بیدار نشده اند.

 به تعبیر آنان رژیم باید سرنگون شود تا جامعه بی طبقه توحیدی همه خلق قهرمان ایران را به آرمان گرایان تراز مکتب تبدیل کند. برای سرنگونی رژیم ایران هم همه باید جنس مخالف را فراموش کنند ( انقلاب ایدئولوژیک ). جامعه بی طبقه توحیدی هم که گفتنی یا نوشتنی نیست. فقط اعلام کردند که تشکیلات مجاهدین نمونه ای از جامعه بی طبقه توحیدی است برای فردای جامعه ایران!

 ورود به این سلول تولیدی آزاد است اما پس از ورود، نمی خواهم یا نمی توانم یا قبول ندارم.....، در کار نیست و به گفته رهبر عقیدتی "بمیرید و بدهید" و البته آنچه که پیش از ورود آن را تبلیغ کرده و نشان می دهند با واقعیت های درونی تفاوتهایی فراوان دارد. پس باید "بمیرید و بدهید" و "می توان و باید" همه حیوانها به انسان تبدیل شوند و سپس هم همه انسانها در راه خداگونگی و توحید، به هر قانونی  گردن بگذارند و این از نظر مجاهدین همان خدای روزانه و ماده ی زمین است.

موضوع خلق و تکامل، بهانه بود و هست. انسانها در نهایت از خیر و شر افسانه و قصه خدایان تولیدی و توحیدی خواهند گذشت و آنان که بیرون آمدن از این وادی جهل و خرافات را برنمی تابند لاجرم با فرهنگ تکامل خداحافظی خواهند کرد!  

ادامه دارد

اسماعیل هوشیار

 


_______________________________________________________

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد