مقاله

 

 

 

حماسه های خاموش درسرابی تاریخی . 34

اسلام دموکراتیک  = دموکراسی اسلامی

قسمت سی و چهارم

hoshyaresmaeil@yahoo.com

 

 بعد ازبسته شدن شکاف جنگ ایران و عراق در1367 وتمام شدن عمرپدیده ایی به نام ارتش آزادیبخش و سلاح ، رهبرعقیدتی به نتیجه رسید که تنها راه حفظ نیروها و جذب نیرو، استفاده ازسلاح انقلاب ایدئولوژیک درونی....است . اما موضوع چگونگی این دو نمونه ، شاید چهره ایی واقعی تراز انقلاب ایدئولوژیک را نشان میدهد . این دو موضوع که برایتان درقسمتهای مختلف ارسال میشود ، را به عنوان نتیجه گیری ساده داستان مجاهدین ، طی دو دهه حضوربی حاصل درعراق و البته استمرار این حماقت ، هنوزهم....درنظربگیرید . این وقایع تماما اتفاق افتاده است . ساخته و پرداخته حکومت اسلامی نیست . درجزئیات و کم و کیف وقایع شاید حرف باشد ، ولی دراصل موضوع هیچ تردیدی نکنید .

اسماعیل هوشیار

 

                                         انقلاب انسان را زیبا میکند

 

    درست یادم نیست که در چه زمانی جمله "انقلاب انسان را زیبا میکند" را از نویسنده و روشنفکری مصری چاپ کردند و ما هم خواندیم. طبعاٌ آن نویسنده ارجمند نخواسته تا به کلمات و به گونه خاص این جمله تنها بار تبلیغی داده باشد. لحظه و احساسش را زیبا بیان کرده بود. روشنفکر مصری در یک یا چند ملاقات با مردانی مواجه شده بود که از نظر او در تاریخ بشر بی نظیر بودند. سنگین و صبور و سر به زیر. این مردان قوانین و سنتهای چند هزار ساله اجداد خود را زیر پا گذاشته و در برابر هژمونی زنان زانو زده بودند. دور از ذهن بود؛ غیر قابل تصور و حتی برای بسیاری غیر جدی مینمود. اما این همه داستان نبود. آنان که هنوز اعتمادی در باورشان باقی است نیاز به کالبد شکافی دقیق تری دارند . برای آسان تر فهمیدن زوایای مختلف داستان آنها را به سه دسته تقسیم کنیم:

 دسته نخست: عصیانگران.

 دسته دوم: خستگان.

 دسته سوم: دیوانگان.

     سپس اگر این سه دسته را همزمان در چرخ انقلاب نوین بریزیم و در هم بیامیزیم، نام و همه چیزشان دگرگون خواهد شد. آنچه که بیرون میآید، پدیده ای است باور نکردنی، که عنوان "گوهران بی بدیل" را به آن دادند. بخشی از ان هم اصلاٌ بیرون نیامد که در فرهنگ مجاهد خلق به آن "سهم رهبری" میگفتند! یعنی همان گوشت لای چرخ. و بالاخره بخش ناپیدا و یا مهر و موم شده این قضیه که از بدو تولد هم خائن بوده و هم مزدور و نفوذی ....

تعجب نکنید. عجله هم نکنید. این فقط یک مقدمه است بر یک داستان واقعی. پس از خواندن آن دوباره به این مقدمه مراجعه کنید.

                                          رفع ابهام (حفظ نیرو)

    بر سر موضوع و داستان "رفع ابهام" ابتدا فقط شنونده بودم. شنونده ای سرشار از شک و تردید. شکی که هم خوشایند بود و هم ناخوشایند! با گذشت زمان و گام به گام احساس بهتری پیدا میکردم. شاید به این دلیل که تجربیات گرانی از "یقین شک ناکرده" در طول زندگی ام به دست آورده بودم. در آغاز اندک سخنی با راوی داشتم و از زمینه و پیشینه پروژه رفع ابهام در مجاهدین اینگونه شنیدم.

    پروژه رفع ابهام برای نخستین بار در سال 1364 در تشکیلات مجاهدین مطرح و اجرا شد. بخش قابل توجهی از نیروهای تشکیلاتی مجاهدین، مستقر در منطقه کردنشین، وارد این دایره تردید شده بودند. دلیل اصلی آن هم ضربات مستمری بود که تیمهای مجاهدین در داخل ایران خورده بودند. این سخن را خودم شخصاٌ در سال 1366 در پایگاهی واقع در شهر کراچی پاکستان از زبان ابراهیم ذاکری شنیده بودم که گفت: "سازمان در مقاطعی به نیروهای خودش هم به ناچار شک کرده است. تیمهای عملیاتی سازمان در داخل ایران پی در پی ضربه می­خوردند و ما باید به همه چیز شک میکردیم. اما پس از تحقیقات متوجه شدیم که علت اصلی ضربات بر تیمهای مجاهدین، شنود رژیم روی تلفن بوده است. سازمان دیگر از تلفن استفاده نکرد و ضربات در آن زمان به پایان رسید!"

    همین داستان را از زبان سعید هم شنیده بودم که در سال 1364 برای نخستین بار خودش را وارد آن دایره کرده بودند. سعید ازروشهای آن زمان فقط قرنطینه و پرسش و پاسخ را دیده بود. سعید از مجاهدین جدا شد و من او را پس از عملیات فروغ جاویدان دیده بودم. حافظه خوبی داشت. همه چیز را به یاد میآورد حتی بازجوی خودش که فرهنگ نام داشت. من هم مانند دیگران میدانستم که بحث امنیت و نفوذ در مجاهدین بخشی از یک جنگ است. سازمان مجاهدین و رژیم ولایت فقیه بیکار نبودند و این داستان به هیچ وجه بی سابقه نبود.

     با محمد صحبت کردم و او هم ابتدا از جدی بودن نفوذیهای رژیم در مجاهدین سخن گفت. در بخش نخست پروژه ابهام که در سال 1364 آن را اجرا کردند. شخصاٌ نبودم اما از قسمت دوم پروژه رفع ابهام در سال 1373 چیزهایی دیده و میدانم. سازمان مجاهدین یکی از افتخاراتش در مقایسه با رژیم را همیشه چنین تشریح می­کرد که سیستمهای امنیتی و داخلی رژیم مانند زندانها از قوانین قیف پیروی میکنند. یعنی ورود به آن ساده است و خروج از آن دشوار یا ناممکن. مجاهدین هم چون معتقدند که به طور قانونمند همه چیزشان باید برعکس رژیم باشد پس قانون قیف در مجاهدین باید عکس العملی وارونه داشته باشد. یعنی ورود به سازمان سخت است و خروج از آن آسان و باز خواهد بود. اما پس از عملیات فروغ جاویدان این معادله تغییر کرد؛ یک تغییر 180 درجه ای. درب ورودی سازمان به روی اسرای جنگی و اردوگاهی کاملاٌ باز شد یعنی ابتدا به روی اسرا باز شد و دیگر بسته نشد! درب خروج را هم از سال 1372 به بعد کاملاٌ بستند! بسیاری در آن زمان دلیل این کار را سرپا نگه داشتن دوباره سازمان پس از عملیات خروج جاویدان ارزیابی کردند.

    جنگ نخست خلیج فارس بر سر جریان کویت، شرایط نوینی را بر عراق حاکم کرد. دیگر آن چفت و بست شدید و مخوف امنیتی در عراق پیشین نبود و رژیم ایران هم به اوضاع عراق بیشترٌ اشراف داشت. زمانی که پروژه رفع ابهام را درسال 1373 آغاز کردند همزمان 3 موضوع در دستور کار سازمان مجاهدین قرار گرفته بود:

1-  رفتن مریم رجوی به پاریس (سیاسی)

2-  آغاز عملیات راهگشایی و نامنظم در داخل ایران (نظامی)

3-  چهارمیخه کردن داستان هژمونی و انقلاب ایدئولوژیک، در ذهن همه نیروها پس از عمومی شدن بحث طلاق همگانی! (ایدئولوژیک)

 

ادامه دارد

اسماعیل هوشیار


_______________________________________________________

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد