مقاله

 

 

تاریخ انتشار:19.10.2014

مسئله خودکشی با کمک پزشک در آمریکا ، نگاهی به تحولات قانونی و نظامهای اخلاقی

سعید صالحی نیا


salehinia@aol.com


17 اکتبر 2014


مقدمه:


یکی از مواردی که نشان می دهد اخلاقیات و نظامهای اخلاقی امور ثابتی نیستند و انسانیت بتدریج دارد عقل مداری و انسان مداری را پایه اخلاقیات مذهبی و سنتی می کند، همین مبحث تاریخا جا افتاده و فرض گرفته خودکشی است.


در مذاهب و قوانین سنتی ، خودکشی گناه و جرم محسوب می شدهو خصوصا کمک به خودکشی که جنایتی قابل مجازات و معادل قتل. هنوز هم در اکثر نقاط دنیا همینطور است.طبعا در اخلاقیات پزشکی هم بر طبق قسم نامه قدیمی و مشهور بقراط بر اساس قانون اخلاقی، پزشک منع شده از کشتن بیمار، ضرر زدن به بیمار و طبعا خودکشی بیمار. هنوز هم در این موضوع اکثریت پزشکان بر این باور هستند که کمک به خودکشی بیمار حتی وقتی بیماری لاعلاج دارد و مرگش نزدیک است ، کاری ضد اخلاقی است.


بر طبق نظرخواهی ها، بالای 65% پزشکان اعلام کرده اند که بیمارانی داشته اند که از آنها درخواست کمک برای خودکشی کرده اند. این نشان می دهد که درگیر شدن بیماران لاعلاج با مسئله فکر به خودکشی و پزشکان برای کمک به انها احتمالا به قدمت تاریخ پزشکی است و اماری واقعی هم در دسترس نیست که بطور واقع چند در صد از پزشکان حداقل تا حدودی به مرگ بیمارانشان کمک نکرده باشند!


در این مقاله کوتاه من سعی می کنم نگاهی بیندازم به تحولاتی که در امریکا در این موضوع پیش آمده بر این فرض که مسائل مبتلابه جوامع غربی دیر یا زود مسائل مبتلابه همه دنیا خواهند بود یا بهتر است بگوئیم که ابتدا مسائل در غرب فضای مطرح شدن می یابند و سپس در جوامع پیرامونی! بقول معروف "این شتر در خانه همه خواهد نشست!"

(1)طرح مسئله و تحولات اخیر در امریکا (1)

سابقه بحث و گفتگوی اجتماعی در مورد خودکشی به کمک پزشک و به درخواست بیمار در امریکا به بیش از 100 سال می رسد. سوال این بوده که اگر بیماری با بیماری کشنده و لاعلاج به پزشک مراجعه کند و برای کشتن خود کمک بخواهد پزشک کمکش کند، چه پاسخ باید بگیرد؟ تا اویل سالهای 90 میلادی یعنی حدود 20 سال پیش حداقل از جهت اخلاق پدیرفته شده پزشکی و قانونی جواب این سوال منفی بوده و پزشک از کمک به چنین بیمارانی منع می شده.


مواردی در طی دو دهه اخیر اتفاق افتاد که بتدریج یک جنبش فکری و اجتماع را برانگیخت و تعدادی از پزشکان از جمله مشهورترینشان ، دکتر کوورکیان در ایالت میشیگان را بخاطر 40 مورد کمک به خودکشی به دادگاه کشند. بعد از این واقعه در سطح ایالتها نبرد قانونی برای حل این معضل اغاز گردید . در حال حاضر 5 ایالت امریکا بنامهای واشنگتن، نیومکیزیکو،ورمونت،مونتانا و اورگون بطور قانونی از کمک کردن پزشک به خودکشی چنین بیمارانی دفاع می کنند.

(2) شروط کمک به خودکشی و شیوه آن:

در این 5 ایالت، بیماران ابتدا باید توسط ذو پزشک ، بیمارای لاعلاچ کشنده شان ثابت شود (تخمین اینکه طی 6 ماه خواهند مرد) .همینطور این بیماران از جهت سلامت روانی و شناختی در زمان درخواست خودکشی بررسی مستقل شوند. پزشکان حق ندارند مستقیما بیمار را بکشند بلکه می توانند با دادن نسخه داروئی و مراقبتهای حاشیه ای اینکار را تسهیل کنند.دو داروی سکوباربیتال و پنتو باربیتال برای اینکار استفاده می شود.


لازم به تذکر است که کمک به خودکشی با یوتانازی که کشتن مستقیم بیمار توسط پزشک به در خواست بیمار هست متفاوت هست و این دومی هنوز در امریکا مخالفت می شود.

(3) بحث منطقی بر له و علیه در موضوع کمک به خودکشی بیماران لاعلاج:

حامیان کمک به خودکشی، می گویند که حق مردن در ارامش و بدون درد (چه فیزیکی و چه روانی)، حق بیماران برای استقلال و غیر وابسته بودن به اطراقیان باید در نظر گرفته شود. می گویند که زنده بودن به هر قیمت و محدود کردن تعریف زندگی به نفس کشیدن و خوردن و خوابیدن ، تقلیل انسانست.


بواقع جنبش کمک به خودکشی مدعی است و از دید من تا حدودی محق است که با بالا رفتن درک انسان از مفهوم زندگی، حق انسانها را برای مردن به اختیار را هم برسمیت بشناسد.


مخالفان این عمل، بخشی مذهبیون هستند که این عمل را مخالف "خواست خدا" می دانند! گذشته از اینکه این منطق تناقض درونی بامزه ای دارد چرا که اولا خواست خدا معلوم نیست چگونه تفسیر شده و دوما اگر وجود داشت که فرد مثلا سرطان نمی گرفت و اگر هم می گرفت ربطی نداشت به مثسیبتهای ثانویش، اگر از این "منطق" فاصله بگیریم هنوز منطق جدی هست که این کمک را زیر سوال ببرد:


الف: آیا واقعا بیماری لاعلاج درست تشخیص داده شده؟ ایا هر بیماری لاعلاجی لزوما به مزگ قابل پیش بینی انهم در مدت 6 ماه می انجامد؟ هر پزشکی می داند که هنوز تشخیص پزشکی ایراد دارد و هنوز بسیاری موارد ظاهرا غیر قابل علاج هستند که یا خود بخود یا بر اثر پیشرفتهای جدید متوقف یا درمان می شوند.


ب:آیا راه حلهای دیگری هست که روند مرگ را بدون کشتن فرد یه روندی خوب و قابل تحمل تبدیل کند؟چه از جهت دردهای روانی چه فیزیکی و چه اجتماعی؟


ج: آیا مسئله "تصمیم بیمار" حل شده است؟ بسیاری مواقع بیماران دچار معضلات روانی و شناختی هستند در زمان تصمیم گیری که لزوما هم تشخیص داده نمی شوند و قضاوتشان مختل است.بسیاری مواقع تصمیم فقط به ظاهر فردیست و تحت تاثیر خانواده و محیط و درک اجتماعی روز است! من بعنوان متخصص بیماریهای عملکردی مغز اعلام می کنم که مرز بین بیماریهای روانی و شناختی هرگز واضح نیست! بسیاری مواقع در وجود یا عدم وجود اختلال بین پزشکان هم وحدتی وجود ندارد!

نتیجه گیری:

طی تجربه زندگی متوجه شده ام همیشه بین کانسنوس اجتماعی و حقیقت فاصله هست. در دوران مدرن نیز این قاصله را گاها با دستکاریهای نظامها و هوچی بازیهای تبلیغاتی حکومتها حفظ می کنند. در سطح، دعوای بین حامیان و مخالفان خودکشی بیماران لاعلاج شاید دعوا بین حامیان انسان و مذهب جلوه کند که هست. اما در عمیق این مسئله تضادهای طبقاتی و اجتماعی و تلاش برای کم خرج کردن مرحله مردن ادمها (همانطور که زندگیشان) هدف نظام سرمایه داریست! راحت تر است "دلیلی" آورد برای خلاص شدن از دست یک ادم "مردنی" خرجش بسیار کمتر است!


اینست که بدون اینکه مدعی حرف اخر باشم، خواننده را مقداری به تعمق در این موضوع جلب می کنم!

منابع دیگر:
(1)منابعی در مورد خودکشی با کمک پزشک:
http://en.wikipedia.org/wiki/Assisted_suicide
http://endlink.lurie.northwestern.edu/physician_assisted_suicide_debate/what.cfm
http://en.wikipedia.org/wiki/Assisted_suicide_in_the_United_States
(2)مقالات پزشکی(از: سعید صالحی نیا)
http://monazere-siasi.com/مقالات-پزشکی

 


________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد