مقاله

 

 

آقای مسعود رجوی بشنو......!؟

hoshyaresmaeil@yahoo.com

 

آقای مسعود رجوی سلام : کارت با این بسیجی های دست هزارم پیش نمیرود . زمان به عقب برنمیگردد ؛ من مزدورم ؛ ولی تو اعلامیه رسمی خروج از عراق را بده . نامه اشرفی و لیبرتی نشین به درد همین بسیجی های دست هزارم میخورد . برای آدم جدی درصحنه سیاسی اطلاعیه رسمی شورای مجاهد یا رهبر عقیدتی و وارد شدن عملی به کارزار خروج از عراق ؛ ملاک است . بقیه اش جوک قرن است ؛ حرف مفت است ، تلاش مثلا نرم برای جدا یا شقه کردن است ؛ حساب اسماعیل هوشیار را از بقیه .....جدا کردن است . پیام میدهد که اسماعیل هوشیار را از جمعتان بیرون بکشید تا ما شما را درجبهه خلق و منتقد معرفی کنیم .......و به زعم خودش بعد از این اسماعیل نوبت آن یکی اسماعیل و بعد نوبت بقیه است . فقط یک چیز را یادت رفته ، که هویت مجاهد خلقی خودت آلوده به پنتاگون و سیا و باقی داستان است . هویت مجاهد خلق امروز علامت سوال است و نه ارزش .....یعنی هرکس که تو درجبهه خلق معرفی کنی خودش علامت سوال میشود ! حالا حتی سال  2008 هم نیست . حالا فوریه 2013 است . حالا قرن ششم هجری نیست که با روشهای کلیله ودمنه از خودت تضاد حل کنی ؛ منظورم همان داستان شیر و 3 گاو و تفرقه .....است .

 

 زنده یاد مرضیه همتی عضو شورای رهبری خودت وهمسرصیغه ایی خودت ؛ گفته بود که دربالاترین سطوح از همان عراق ؛ "سایت تیف وشخص اسماعیل هوشیار " مسئله شان است ؛ اسمت را که میشنوند کهیرمیزنند . بنابراین ما درسال 2013 هستیم . شما باید خودت را تعیین تکلیف کنی و اطلاعیه رسمی خروج ار عراق را بدهی . نامه نگاری از طرف خود زندانیان بد نیست ولی جنبه رسمی یا سیاسی ندارد وبه درد عمه ت میخورد .

 

گفته بودم که :  به نظرمن این نامه خوب تنظیم شده است . چنین نامه ای را هیچیک از اسیران درهیچ مقام و سطحی از سواد سیاسی ؛ نمیتواند بنویسد . این نامه فقط توسط خود مسعود با کمک لایه اولش تنظیم و نوشته شده است . اما پروسه و تجربه گذشته نشان داده است که همیشه شیطنتی ظریف وجود دارد که درلحظه ممکن است قابل تشخیص نباشد و کمی فاصله اصل واقعییت را نشان میدهد . بنابراین همانطور که قبلا هم گفته بودم ازنظررفاهی قطعا زندان اشرف بهتراز زندان لیبرتی است و دربند ششم این نامه منطق حرف را میفهمم . فقط مشکلی که هست دیوارکلفت بی اعتمادی نسبت به رهبری مجاهدین است . این عدم اعتماد محصول عملکرد مشخص و تجربه زندگی با مجاهدین است . طبعا جنس اعتماد امروز با آن اعتماد 1358 کمی تا حدود زیادی تفاوت دارد. شبیه ومثل حکایت فلفل هندی و خال مه رویان ...که هردو تا تند و تیزند ؛ اما آن کجا و این کجا !؟ پس به قول آن پزشکی که گفته بود : من خدا را قبول ندارم مگراینکه آن را درزیر تیغ جراحی ببینم . و چون اصل بربی اعتمادی مطلق است این باور زمانی شکل میگیرد که شورا یا رهبری مجاهدین اطلاعیه رسمی برای خروج ازعراق بدهد و عملا وارد این کارزار شوند و خواسته انسانی خروج از عراق از طرف دیگران را ؛ درمقابل خودشان معرفی نکنند ؛ هرچند تفاوت کیفی نمیکند اصلا رهبری مجاهدین هرچه دوست دارد اعم از رژیمی و مزدور و بی سواد.... به من بگوید ؛ ولی خط خروج نیروهای اسیررا درسرلوحه کارش قراردهد ؛ تا نهایتا تمام اسیران را درخارج ازکشتارگاه عراق ببینیم ! به قول معروف : تو بدم ؛ بمیرو بدم.....16.02.2013 http://www.tipf.info/name,zendaniyan,az,erag.htm

 

 

وبالاخره اینکه ؛ قبلا هم گفته بودم تو هرچه میگویی من هستم من که به تقاضای تو ؛ به خودم گفتم مزدور وزارت که خیلی گنده مزدورم ! ولی تو اطلاعیه رسمی خروج ازکشتارگاههای عراق را بده . آن هزاردلیل دیگه که بسیجی ها عنوان کرده اند ؛ توضیح و توجیه است ؛ ملاک اصلی موضع رسمی شورا ی مجاهد است مبنی بر خط خروج ازعراق یا ادامه بازی درقالب ماندگاری درکشتارگاههای ( اشرف و لیبرتی ) عراق ؟

 

بقیه اش حرف مفت است . زهره و محسن وحسن و....کیلو چند !؟ من سال 1358 به شخص خودت اعتماد کردم . کس دیگری را نمیشناختم . طی این 35 سال بنا به رهنمود خودت عمل کردیم و حالا من کسی نیستم که سرخودم را شیره بمالم و بگم " عطف به وظیفه " ......

 

 حالا هم با خودت کاردارم . نه به صفت دشمنی که به صفت پاسخ خواستن و حرف زدن . امروز نشد همان 30 سال دیگه یا هروقت دیگه که از نظرخودت وقتش شد . اگر مرده بودم بقیه هستند . من اصلا از اول هم نبودم ؛ خواهران اقبال بودند ؛ آنها هم نبودند خانواده همتی بودند.....حذف افراد یعنی پاک کردن صورت مسئله . یادت نرود قانونمندی ها همیشه درست عمل میکند . هرپدیده ایی دردرون خودش اگرضدی داشته باشد رشد میکند . به همین خاطر انقلاب ایدئولوژیکت چون با ضرب مشت و لگد و شکنجه ....زائده نداشت تبدیل به سیرابی پراز مدفوع شد ومثل کوتوله های ذهنی عقب مانده و منگل باقی ماندی .  تازه فکرمیکنی انقلاب منگل سازت هنوز قابل دفاع است !!!!

 

( توضیح : پایه اصلی داستان انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین بنا به تعبیر خود مجاهدین ؛ این است که به واسطه انقلاب مریم دستگاه توحیدی مجاهد خلق دیگرزائده ندارد و همه با سلاح انقلاب انسان میشوند ! ولی درعمل سیم خاردار و زندانهای رسمی مجاهدین درقرارگاه اشرف درسال 1373 بود و پروژه رفع ابهام....که همه مخالفان را با شکنجه مثلا آدم کردند و ساکت ! )

 

آقای رجوی یادت هست که درسال 2008 برای من توسط یکی از همین بسیجی ها پیام داده بودی ....: که به فلانی ( اسماعیل هوشیار ) بگوئید ما میدانیم تو با کمک رژیم از عراق به سوئیس آمده ای ؛ ولی مهم نیست الان دیگه فراموش کن و زندگی کن ( نقل به مضمون) ....یعنی اینکه اگر مثل گوسفند ساکت ماندی که هیچ ....والا حتما رژیمی میشوی و هستی . تو حتی به فکرتناقضات ومدارک هم برای این روش مادون نیستی تو توی ذهن فندقی خودت فقط نمیخواهی ذهن آن ملاء اطراف بسیجی هایت خراب شود . والا استفاده از یک درصد شعور و لایه خاکستری و خواندن چند مقاله و چند بار مراجعه به سایت تیف ؛ حتی برای اعضای ارشد خودت همه چیز را مدتهاست روشن کرده است !

 

یادت هست که سرزندان تیف هم حرف تو ؛  ابتداء به ساکن  افراد مشخص نبودند که مثلا چه کسانی واقعا با رژیم کارمیکنند و چه کسانی ممکن است از همین تعداد دوباره و به هردلیل به خیمه خودت بخزند ؟ از ابتدا و بی شکاف خط مالاندن بود و کل تیف را چراگاه وزارت اطلاعات معرفی کردی !  آلبوم به سبک مالی اجتماعی درست کردی با عکسهایی که از ارتش امریکا گرفته بودید  ودرکشورهای غربی برای هوادار؛ نشست رسمی گذاشتی و توضیح دادی و توجیه کردی که : اولا هرکس از تو دورشود همجنس باز و عرق خور و معتاد میشود !!! دوما کل تیف چراگاه وزارت اطلاعات است !!!!

 

اینها را برای یادآوری گفتم . والا تو خودت خیلی خوب میدانی که من حرفم چیست و یا نقطه ام کجاست ؟ ولی بازهم یاد آوری میکنم ؛ دست از این بچه بازیها بردار . والا درزمین سیاست خیلی بیشترازاینها پرت میشوی ؟ خبرش را دارم که خیلی از همین هوداران قدمی ات زمزمه میکنند که صد رحمت به رضا پهلوی ! نمیشود درزمین سیاست مدعی دموکراتیک بودن کرد ولی همچنان با روشهای ایدئولوژیک (حذف کردن ) ادامه داد ! یادت هست درفاز سیاسی خطاب به خمینی گفتی....که اگر ما مجاهدین مزدورشرق و غرب ( ازنظرخمینی ) هستیم پس بگو کی دراین مملکت سالم است !؟ حالا هم همان سوال از خودت .... من و خیل منتقدین و مخالفین دیگر ؛ اگر دسته جمعی مزدوران وزارت اطلاعات هستیم پس چه کسی منتقد یا مخالف سالم از نظر تو است ؟ تاریخ داور بی رحمی است !

 

 

خلاصه کلام : دستگاه ارزشی توحیدی و ضد انسانی تو با تمام ساخت و سازهای ضد ارزشش ، آنقدرتناقض دارد که با یک فوت ناقابل سرریز شود . ولی اصرارتو بر هم زدن این دیگ مدفوع ایدئولوژیک و انباشته کردن فضا با این بوی گند و مثل معتادان نعشه شدن ؛ تو را به هیچ سرانجامی نمیرساند ! خود دانی .

 

با این همه میشود مصالحه و بحث و معامله کرد . یعنی من رسما از کمپین بیایم بیرون و از مسئولین کمپین هم بخواهم که رسما اطلاعیه مزدوری مرا با رضایت خودم بدهند و بعد شما هم درعوض اطلاعیه رسمی برای خروج اسیران ازعراق را صادر کنید و با پرچم خروج از عراق وارد این میدان و کارزار شوید ! من با کمال میل حاضرم این کاررا بکنم ولی تو ( یعنی مسعود رجوی یا شورای مجاهد نشان ) عمرا چنین پرچمی را در جهت نجات اسیران درعراق بلند کند . چون حذف این معادله آدمها و اسیران ؛ یعنی پایان امتیازات سیاسی و رفتن مسعود رجوی به ته صف زمین سیاست غرب با دست خالی وتهی ازهرابتکارو خلاقییت فردی !

 

همه این عکس العملهای کودکانه ایدئولوژیک تو ؛ امروز فقط یک پیام دارد ؛ کمپین انسانی و مستقل خواهران اقبال درجهت خروج اسیران از کشتارگاه عراق با هر نتیجه عملی ، از همین حالا پیروزاست و به هدفش رسیده است که مبارک است ! حتی اگربه سبک عشیرتی 1400 سال پیش ازهمه اسیران امضاء بگیرند که با میل خودشان دوست دارند بمانند و قتل عام شوند ! مثل همان 5 میلیون و دویست هزارامضاء مثلا عراقی برای ماندگاری همیشگی درعراق....یعنی با همان وزن و اعتبار!

 

 

رونوشت : به شخص مسعود رجوی

به مردم ایران

به تمام رسانه ها و سایتهای مستقل که از بذرآگاهی وحشت ندارند .

 

 

اسماعیل هوشیار

17.02.2013

 

 

آخرین کامنت من درفیس بوک برای کمپین خروج از عراق


Hoshyar Esmaeil تلاش و خواست برای خروج از عراق که کشتارگاه اعضای مجاهدین شده است ( چه اشرف و چه لیبرتی ) از طرف رهبری مجاهدین یک حرف است و اینکه تضادها برای خارج شدن چیست یک حرف دیگر ....! مجاهدین با هزار وکیل و انبوهی امکانات و تجربه اگر بخواهند آن نیروهای اسیر را از عراق خارج کنند و در هوای امتیاز گیری سیاسی با تکرار صبرا و شتیلای دیگر نباشند ...قطعا راهی پیدا میشود . این همه حمایت سناتور و دست خردیگر.....را صرف خروج کنند تا اینکه با جولیانی و بولتون مثلا عکس یادگاری بگیرند و اسمش را بگذارند پیروزی سیاسی و حمایت ....آن اسیران درحال قتل عام هستند و درخواست از رهبری مجاهدین تنها کار درست است .

 

 

................................

 

کدام دوست با دشمن نشیند؟

زهره محسنی پور

 


..........جالب این است که تمامی گفته ها و استدلال های این جماعت همان رنگ و بوی متعفن گفته های وزارت اطلاعات را دارد. آنها «انجمن نجات» برای اسیران و زندانیان کمپ اشرف تشکیل داده اند و اینان «کمپین نجات» برای زندانیان لیبرتی و البته که هر دو هم یک چیز را می گویند، که ساکنان اشرف و لیبرتی وسیله معامله و امتیاز گیری رهبری مجاهدین است. بعد هم هوارهوار دمکراسی و آزادی بیان راه می اندازند که آیا می شود حرف زد؟ آخ که دلم برای صبر و لب فرو بستن اینان کباب شد. چون در این سالهای اخیر منجمله همین دو حمله قبلی، از سنگ صدا در آمد ولی از اینان نه فحشی نه ناسزایی نه توهینی یعنی ببخشید حرفی و صدایی در نیامد. بعد هم می گویند اگر کسی دو کلمه حرفی زد بلافاصله هوادارانی که نسخه دیگر بسیجی ها هستند او را متهم به مزدوری می کنند. نخیر جانم. هواداران کسی را بیهوده متهم نمی کنند. خط و خطوطش را می بینند. حالا باید به این منادیان و مدعیان دمکراسی و آزادی بیان و گفتمان، تعریف مزدوری در فرهنگ و عرف مبارزاتی با دیکتاتورهایی جنایتکار نظیر هیتلر واسد و خامنه ای را یادآور شد که :« مزدوری محقق می شود به نشست و برخاست و هم رایی و همسویی با اهداف وزارت اطلاعات و دم و دمبالچه هایش اگر چه بدون دستمزد باشد که آن را مزدور بی جیره و مواجب خوانند.» و در این هنگامه خونین کدام دوست یا مخالف یا منتقدی که در جبهه خلق است با مزدوری شناخته شده چون اسماعیل هوشیار همپالکی می شود؟! حرف زدن و بیان نظر چیزیست و به صفوف دشمن در آمدن چیزی دیگرو این غیر از دمکراسی است. ....



بعد از کشتار سبعانه مجاهدان آزادی در قتلگاه لیبرتی در پگاه 21 بهمن، و فراخوان مقاومت و همه وجدانهای بیدارجهانی به بازگشت مجاهدان به اشرف تا زمان انتقال نهایی به کشور ثالث، هم آنان که در دو حمله قبلی، غرقه به خون شدن مجاهدان پاکباز را بهانه و دستاویزی برای عقده گشایی های سیاسی و کینه های خود و حمله به رهبری مجاهدین قرار دادند، اینبار نیز از شدت عواطف حقوق بشری و نازکدلی، خواب و خور و قرار از کف داده اند وبا جلو انداختن مگسی بی مایه اما خود سیمرغ بین، علم و کتل در فضای مجازی بلند کرده وابلهانه و فریبکارانه فراخوان به انتقال مجاهدان لیبرتی به کشور ثالث داده اند. ابلهانه است به این دلیل که در هیچ کجای دنیا به عنوان حمایت از جمعیتی، فراخوانی درست نقطه مقابل خواست همان جمعیت تنظیم نمی کنند(به جز در میان ما ایرانیان که هنر نزد ما ساکنان این مرز پرگهر است و بس.) عرف و منطق فراخوان حمایتی، تایید و پشتیبانی از خواست آن جمعیت است نه تقابل و نفی خواسته آنان. متن فراخوان این عده همان ادعایی را دارد که خانواده های بلندگو به دست جلوی درب ورودی اشرف منتها با کلمات و جملاتی دیگراز این قبیل:«... ما با اعتقادات شخصی و سیاسی انسانها هیچ کاری نداریم ولی نمیخواهیم که ساکنان لیبرتی هر بار که اوضاع حکم میکند مورد معامله این و آن قرار بگیرند و از جان آنها مایه گذاشته شود. ساکنان لیبرتی کالا نیستند که روی آنها معامله شود آزادیخواهانی هستند که در سودای آزادی مردمشان به این مسیر پا نهاده و اینک در عراق به تله افتاده اند. ... بدور هر حسابگری سیاسی باید جان آنها را از جهنم عراق نجات داد. از رهبران مجاهدین نیز می خواهیم که درخواست انتقال فوری از عراق را در راس خواسته های خود قرار داده و تمام امکانات حقوق و مالی خود را در این مسیر بکار گیرند. کشته شدن بدون دفاع این انسانها دیگر قابل قبول برای هیچ انسان آزاده ای نیست.» حالا این جملات را با جملات بریدگانی که به خدمت وزارت اطلاعات در آمده اند مقایسه کنید.


این کمپین فریبکارانه است برای اینکه با تعلیق به امر محال(فقط انتقال فوری بدون پیش بینی یک آلترناتیو) ، در واقع «فراخوان به نگه داشتن مجاهدان در لیبرتی» می دهد. چه اینکه اینان خود به خوبی می دانند که انتقال اشرفیان به کشورهای ثالث نه تنها به فوریت بلکه به این زودی امکان پذیر نیست و حتی ممکن است چند سال طول بکشد. کمااینکه یکسال گذشته و فقط تعداد 31 نفر از طرف کشورهای دیگر پذیرفته شده و از این تعداد فقط 7 نفر آنان بازاسکان شده اند. خوب چه چیزی وحشتناکتر از وجود اشرفی در اشرف حتی بطور موقت برای رژیمی که رو به احتضار و غرق در بحران است؟ بهتر است مجاهدان دراردوگاه کار اجباری و قتلگاه لیبرتی بمانند و تا کمر در آب و فاضلاب زندگی کنند و با ابتلاء به بیماری بدون امکانات بهداشتی یک به یک بمیرند و یا با موشکهای رژیم آخوندی بدنهای پاکشان تکه تکه شود تا رژیمی که شقه شقه شده و با خطر سرنگونی در کشمکش است، از خطرعمده و اصلیش یعنی اشرف و اشرفی که بیخ گوشش است راحت شود و دیگر وحشت «هسته اصلی مقاومت» شب همه شب خواب در چشم خودش و دم و دمبالچه هایش نشکند. با از بین بردن تنها آلترناتیو سازمانیافته و قدرتمندش بهتر می تواند مرگ را از خود براند.


اینان پس از اعتراض گسترده هواداران و موضعگیری افراد مستقل آزاده مانند بهروز جاوید تهرانی که حقوق بشرآنها را تبدار و از نوع عفونی توصیف کرد و تنگ دیدن قافیه نوشتند:«اهداف این کمپین اساسا سیاسی و در مخالفت با هیچ کس نیست بلکه حقوق بشری و از دیدگاه انسانی برای نجات جان 3200 انسان است.» از طرف دیگر اسماعیل هوشیاراز بریدگان تیف و قلم به مزد سایت بدنام اطلاعاتی اینترلینک و از حامیان آتشین و امضاء کنندگان این کمپین می نویسد:«هدف این کمپین حقوق بشری و انسانی است ولی از هر طرف که بچرخیم جوهره اش سیاسی است واین خیلی باعث نگرانی حضرات شده است . چون آنها با پرچم ماندگاری درعراق درصحنه هستند و این کمپین پرچم خروج از عراق را در دست دارد.» بعد ادامه می دهد: «.. کشورها ممکن است سخت بپذیرند و پروسه پناهندگی طول بکشد ....یک حرف است و واقعی .... ولی جدای این موضوع .....الان رهبری مجاهدین کدام پرچم را بلند کرده است ؟ خروج و نجات نیروها از باتلاق عراق ....یا ماندگاری و امتیاز گیری به واسطه خون آن زندانیان !؟ من مخاطب زمانی متقاعد میشود و موانع را بهتر میبینیم که اطلاعیه رسمی شورا یا مسعود و مریم مبنی بر خروج و تلاش جدی و واقعی همه آنها برای خارج کردن زندانیان را ببینیم ؛ آنوقت مشکلات سر راه واقعی هستند و نه بهانه ! »
اولا: اگر سازمان از سالهای قبل پرچم خروج از عراق را در دست نداشت چگونه آقای رجوی در زمان آمریکاییها درخواست کردند که هواپیما بیاورند تا مجاهدین بلافاصله عراق را ترک کنند وخود هم هزینه آن را بپردازند؟
دوما:عجب فراخوانی و حقوق بشری که حق اولیه انتخاب را از اشرفی سلب می کند! و اسمش را می گذارد کمپین حمایت از اشرفی با هدف حقوق بشری.حالا تو بگو مجاهد اشرفی خودش درخواست بازگشت به اشرف تا انتقال به کشور ثالث را داده، اما او می گوید اشرفی یا تحت نفوذ نظر رهبری این را می گوید و از خودش استقلال رای ندارد یا صغیر ومحجور است و نیاز به قیم دارد تا صلاحش را تشخیص بدهد. وچه قیمی بهتر از ما جانهای شیفته حقوق بشری.
آیا کور و کر هستید و نامه نماینده حقوقی مجاهدین لیبرتی و اشرف به دبیرکل ملل متحد و مقامات آمریکایی و اروپایی را فقط یک روز قبل از حمله نخواندید وموضعگیری رسمی خانم رجوی را بعد از حمله ندیدید و نخواندید؟ یا خودتان را عامدا و ابلهانه و ناشیانه به کور و کری می زنید؟
نامه نماينده مجاهدان ليبرتي و اشرف به دبيركل ملل متحد و مقامات آمريكايي و اروپا به تاریخ 8 فوریه 2013 می گوید:«...اگر اعلام ليبرتي به عنوان كمپ پناهندگي با آزادي تردد و گسترش مساحت آن امكان پذير نيست.
اگر دولت عراق اجازه نميدهد زير ساختهاي آن بطور بنيادي باز سازي شود تنها راهي كه مي ماند اينست كه ترتيباتي بدهيد ساكنان يا لااقل كساني كه پروسه احراز هويت و ثبت نام و مصاحبه را طي كرده اند به اشرف، خانه 26 ساله خود بازگردند.»
خانم رجوی هم بعد از حمله به اشرف همین خواست را مضمون فراخوان خود به جامعه بین المللی قرار داد. هم اکنون که مشغول نوشتن این سطور بودم نامه د یگر نماینده ساکنان اشرف به آنتونیو گوترز کمیسار عالی پناهندگان از سیما پخش شد که بار دیگر انتقال بی درنگ ساکنان لیبرتی به کشور ثالث یا بازگرداندن به اشرف را درخواست کرده بودند. پس معلوم می شود که قصد شما فقط تاختن اسب خودتان به مقصد مورد نظرتان است. قصد حقیقی شما ضربه زدن به مجاهدین و از هم پاشاندن آنهاست. مشکل شما از اساس با تمامیت و یکپارچگی مجاهدین و هست و بود آنهاست.
 

جالب این است که تمامی گفته ها و استدلال های این جماعت همان رنگ و بوی متعفن گفته های وزارت اطلاعات را دارد. آنها «انجمن نجات» برای اسیران و زندانیان کمپ اشرف تشکیل داده اند و اینان «کمپین نجات» برای زندانیان لیبرتی و البته که هر دو هم یک چیز را می گویند، که ساکنان اشرف و لیبرتی وسیله معامله و امتیاز گیری رهبری مجاهدین است. بعد هم هوارهوار دمکراسی و آزادی بیان راه می اندازند که آیا می شود حرف زد؟ آخ که دلم برای صبر و لب فرو بستن اینان کباب شد. چون در این سالهای اخیر منجمله همین دو حمله قبلی، از سنگ صدا در آمد ولی از اینان نه فحشی نه ناسزایی نه توهینی یعنی ببخشید حرفی و صدایی در نیامد. بعد هم می گویند اگر کسی دو کلمه حرفی زد بلافاصله هوادارانی که نسخه دیگر بسیجی ها هستند او را متهم به مزدوری می کنند. نخیر جانم. هواداران کسی را بیهوده متهم نمی کنند. خط و خطوطش را می بینند. حالا باید به این منادیان و مدعیان دمکراسی و آزادی بیان و گفتمان، تعریف مزدوری در فرهنگ و عرف مبارزاتی با دیکتاتورهایی جنایتکار نظیر هیتلر واسد و خامنه ای را یادآور شد که :« مزدوری محقق می شود به نشست و برخاست و هم رایی و همسویی با اهداف وزارت اطلاعات و دم و دمبالچه هایش اگر چه بدون دستمزد باشد که آن را مزدور بی جیره و مواجب خوانند.» و در این هنگامه خونین کدام دوست یا مخالف یا منتقدی که در جبهه خلق است با مزدوری شناخته شده چون اسماعیل هوشیار همپالکی می شود؟! حرف زدن و بیان نظر چیزیست و به صفوف دشمن در آمدن چیزی دیگرو این غیر از دمکراسی است.


سعدی می فرماید:


بشوی ای خردمند از آن دوست دست
که با دشمنانت بود هم نشست

http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=2836


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد