من میتوانم تحلیلن و تحقیقن بگویم مردم برای انداختن رژیم جمهوری اسلامی زیر بار اسلام حقوق بشری اصلاح طلب نخواهند رفت. اما آیا معنی این دست گذاشتن زیر سر و چرت زدن در دنیای سیاست است؟ نه به هیچ عنوان. به اعتقاد من تا روز افتادن رژیم اسلامی چپ ایران هم با ملی/ اسلامیها و هم با راست پرو غرب سر شعار خودش، پلاتفرم خودش، افق خودش جدال سختی دارد. این جدال تعیین میکند کی میبرد. داستان جنبش ضد اعدام هم داستان جدایی از کلیت این صحنه نیست. اولین جنبشی که در ایران پرچم ضد اعدام را بلند کرد، جنبش کمونیسم کارگری و چپ ایران بود. اصلاح طلب که خودش معمار سال 60 و اعدامهای خونین دوره طفولیت این نظام است. همان نظامی که موسوی خواهان بازگشت به آن میباشد. راست پرو غرب و طرفداران سلطنت هم نه فقط در دوره حکومت خود اعدام کرده، بل حتی در اپوزیسیون به این راحتی به شعار لغو اعدام رضایت ندادند. الان هم معلوم نیست پلاتفرم روشن سیاسی برای لغو اعدام دارند یا نه، بهانه می آورند. اگر هم داشته باشند، زیر فشار چپ جامعه و مردم است. در هر حال اما از یک تاریخی هم ملی/ اسلامیها، هم دست راستیها این جنبش را به عنوان یک واقعیت در محاسبات سیاسی پذیرفتند و شروع به حرف زدن در باره آن و حرف زدن با آن کردند. یکی از حرفهایشان این بود که "حالا بایست ببینیم کسی که حکم اعدام گرفته جرمش چه بوده است" . خیلی از افراد این دو جنبش مقابله شان علیه اعدام را مشروط به کیس آدم اعدامی میکنند. این یکی از شاخصهای حرکت اینهاست. رویشان نمیشود بگویند در فردای ایران، اعدام را به عنوان یکی از اهرمهای سرکوب حکومت مطلوبشان نگاه خواهند داشت، تلاش میکنند امروز برای جنبش لغو اعدام شرط و شروط قائل بشوند. یکی دیگر از چاله هایی که بخصوص از جنبش دو خرداد به این طرف در مقابل جنبش ضد اعدام کنده اند الاکلنگ اسلام خوش رو در دفاع از حق اولیای دم است. یک جنبشی در دهساله اخیر راه انداختند که به در خانه اولیای دم رفته از آنها میخواهند بخشش کنند. یکی از این کمپینها را فمینیستهای اسلامی، اصلاح طلبان زنانه در داخل کشور چندین سال پیش راه انداختند که حتی برای جلب رضایت یکی از خانواده های مقتولین پول جمع میکردند. یادم هست پرویز پرستویی و عزت الله انتظامی را هم برای جلب رضایت خانواده مقتول به در خانه وی فرستاده بودند.
من شخصن با این روش
مخالفم. بخصوص مخالفت خودم را زمانی برجسته میکنم که میبینم به اسم چپ و
کمونیستها روشهای سازشگرایانه و اصلاح طلبانه از سوی برخی از افراد توصیه و
باب میشود. خطاب این نوشته من بویژه تعدادی از فعالین کمونیست کارگری است
که طی فراخوانی خطاب به امام جمعه مریوان میگویند: " از ملامصطفی شیرزاد
امام جمعه مریوان میخواهیم بصورت جدی مانع اعدام این دو جوان شود." من
مخالف و منتقد جدی ترانسپورت کردن چنین اقدامات سازشکارانه و اسلامی در
جنبش ضد اعدام هستم. معتقدم این روشی است که برای جنبش ضد اعدام سم است و
هدف آن دست بر قضا تضعیف مردم و تضعیف جنبش علیه اعدام است. چرا؟ پس ولشان کنید بروند و دنبال قاتل واقعی بگردید. یا بایست بگوید بعله اینها قاتل هستند ولی من میبخشم! که به اعتقاد من منظور نامه دوستان این ورژن دومی است. یعنی اینکه امام جمعه ببخشد. یعنی قاتلان را ببخشد! ... نه دوستان! این نشد مبارزه علیه اعدام. به اعتقاد من این اسمش سازش با قوانین رژیم جمهوری اسلامی به بهانه مبارزه علیه اعدام است. کسی که این ظرف گدایی از امام جمعه را دست گرفته است قبول دارد که این حکم را رژیم به وی انداخته و چهارچوب فکری و ایدئولوژیک نظام را هم به همراهش! پس راه می افتد مانند دو خردادیها، مانند کمپین یک میلیون امضاء، مانند شیرین عبادی میرود رضایت اولیای دم را جلب کند. شما اگر کل صورت مسئله را نپذیرفته و انگشت اتهام به طرف رژیم داشته باشید، میگویید من کاری به احساسات خانواده مقتول ندارم، اصلن حتی کاری به کیس هم ندارم، اعدام نبایست بشود و رژیم جمهوری اسلامی مطلقن اعتبار ندارد حتی حکم یک نفر را بررسی کند، سران این حکومت بایست خودشان محاکمه بشوند.
میروید میگویید در جامعه ای که من طرفدار ایجاد آن هستم و
افقش را دارم از هم الان به مردم نشان میدهم خانواده داغدار تصمیم نمیگیرد.
دولت و قانون مظهر اراده جامعه اند و این جامعه نبایست اعدام داشته باشد و
نبایست حقوق قضایی اش بر اساس انتقام و یا خشونت دینی باشد. آنوقت چون این
افق را دارید کار دیگری میکنید. میروید اعتراض سیاسی میکنید. اعتراض سیاسی
سازمان میدهید. رژیم جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار میدهید. این دو افق و
دو جنبش است. این دو نوع حرف زدن با مردم است. دو نوع تصمیم سازی و تصمیم
گیری سیاسی است. دو نوع بادی لنگویج سیاسی در مقابل رژیم و در انظار مردم
است. ما نمیتوانیم عملکردهای یک جنبش دیگر را قرض بگیریم ولی افقش را
مالخود نکنیم. سنت دست دراز کردن به سمت اولیای دم، سنت جنبش ضد اعدام نیست.
سنت چپ نیست. سنت ملی/ اسلامیهاست. عمادالدین باقی هم کمیته علیه اعدام
درست کرده است اما حرفی که به نظام میزند این است که در اعدام اصراف جایز
نیست!
من معتقدم حتی سر سوزن تغییر و بهبود
زندگی مردم در گرو زور آنها به رژیم اسلامی است. نتیجه سازش با رژیم جمهوری
اسلامی خون ریختن از مردم است. ببینید نتیجه زندگی و عمل بزرگترین جنبش
سازشکار کشور را چه شد؟ الان دیگر خاتمی حال خود این جنبش سازشکار را هم به
هم میزند. به نظر من جلو اعدام آدمها در ایران را گدایی زندگی از طریق
اولیای دم نمیگیرد! به نظر من این رژیم است که اعدام میکند و اعدام را هم
به خاطر سوزش دل بازماندگان مقتولین نمیکند. اعدام میکند تا جامعه را
بترساند، سرکوب کند، عقب براند. جلو رژیم جمهوری اسلامی و جلو اعدام را
قدرت سازمانیافته مردم، اقتدار جنبش علیه اعدام میگیرد. رژیم اگر ببیند با
اعدام مردم را جری میکند، مردم در موقعیت خطرناکی قرارش میدهند اعدام
نمیکند. وقتی ببیند مردم با گدایی از اولیای دم دارند علامت عدم اقتدار
خودشان را میدهند، دارند علامت میدهند که صورت مسئله نظام را پذیرفته اند
میزند، اعدام میکند تا بدتر مردم را مایوس کند. منبع : فیس بوک
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد