مقاله

 

 


نامه ای به خواننده

علی ناظر



«زهر و پاد زهر» می خواهد کتابی بشود که تأثیرات اسلام سیاسی را بررسی می کند.

در همین رابطه، امروز نامه یک برادر به خواهرش را خواندم و اندیشه حاکمی که آن برادر را به نقطه ای می رساند تا بخاطر منافع سیاسی، امنیتی، و یا انقلابی خواهرش را لو بدهد، و یا به صورت او سیلی بزند، و یا در زندان او را شکنجه روحی و جسمی کند، مرا به فکر واداشت.

نامه و کتاب را به کناری گذاشتم، و از خودم پرسیدم، «نقش تو، علی ناظر، در آبیاری این اندیشه حاکم آلوده تا چه حد بوده است؟»، «آری، تو روشنفکر، تو قلم به دست، تو شاعر، تو نویسنده، تو آوازه خوان، تو ادیب، تو کنشگر سیاسی، آری تو، در رشد این فرهنگ چه نقشی داشته ای؟»، «آیا سکوت تو مشوق رشد این فرهنگ پلید نبوده است»؟ ، «تو که خود را رهرو مصدق می دانی، اگر او زنده بود، از تو روی بر نمی گرداند»؟


نمی دانم در این بیست و اندی سال که قلم به دست، نظرات شخصی خودم را می نوشته ام، چقدر اشتباه کرده ام، و این اشتباهات تا به چه حد اذهان و خوانندگان را منحرف کرده است، اما می دانم که در یکی دو مورد سخت در خطا بوده ام، و برای آن پوزش می خواهم.


نمی دانم که می دانی یا نه، اما نه به سازمان و نهادی وصلم و نه می خواهم وصل باشم، و اگر از سازمانی و حقوق آن دفاع می کرده ام، نه بخاطر دفاع از فرهنگ و ایدئولوژی آن، بلکه بخاطر باور خودم که از حقوق انسانهایی که مورد ظلم قرار می گیرند باید دفاع کرد، بوده است، و اگر این حمایت های من باعث ریشه دواندن این فرهنگ پلشت شده است، پوزش می خواهم.


گاهی از اوقات یادم می رود که این قلم که به دست دارم، می تواند از هزاران بمب اتمی آسیب رسان تر باشد. می تواند ذهن ها را کور کند. می تواند به توسعه پلشتی و ظلمت یاری برساند. بخاطر مهیا کردن چنین فضایی، حتی اگر ناخواسته بوده، پوزش می خواهم.


برای من، آزادی اندیشه، بیان و مطبوعات مهمتر از نان است، که اگر به آن احترام گذاشته شود، نان آور می شود، و از ورود آلودگی به فرهنگ پیشگیری می کند. بخاطر نقش آفرینی این قلم در آلوده کردن فرهنگ آزادیخواهی، پوزش می خواهم.


رومانتیک بودن، ایدئالیست بودن، و سازمانهای انقلابی را فراتر از آلودگی پنداشتن، خطای این قلم بوده است، بدین خاطر پوزش می خواهم.
رژیم جنایت پیشه خمینی برآمده از اندیشه کثیف اسلامی را تنها بانی و مشوق آلوده کردن فرهنگ آزادیخواهان می پنداشتم و بر آن مصر بودم، و نقش دیگر باورمندان در ترویج این فرهنگ کریه حاکم را ناچیز می انگاشتم. بدین خاطر پوزش می خواهم.


حرمت خون جانباختگان و اسیران مرا از بی پرده نوشتن باز می دارد، و بر این دهان و قلم عنان می زند، و نمی گذارد فریاد بزنم و بگویم که «ای وای بر ما، به کجا می رویم»، و بخاطر این ضعف پوزش می خواهم. از تمام جانباختگان و اسیران و از بند رسته گان پوزش می خواهم.
ایکاش این قلم می شکست و کلامی به خطا نمی نوشت، و به آلوده شدن جّو و اندیشه حاکم یاری نمی رساند. بدین خاطر شرمنده ام و صمیمانه پوزش می طلبم.


اگر بر کسی جفایی شده، و یا جفایی می شود، و این قلم به آن یاری رسانده، هر سرزنشی را پذیرا هستم، و پوزش می خواهم.
اما در این مدت، از ساکتین نبوده ام، و باز هم نخواهم بود، و بدین خاطر پوزش نمی خواهم.


«همه دیدند که در دادگاه سلطنت آباد هر وقت خواستم از خود دفاع کنم عده ای از افراد باشگاه تاج چه ناسزا که نگفتند و جرائد نوشتند که چند بار در هر دو دادگاه بدوی و تجدید نظر نظامی به سرّی شدن محاکمه تهدید شدم و من برای اینکه دادگاه سرّی نشود و مردم از جریان محاکمه بیخبر نمانند به مصداق «مالا یدرک کله لایترک کله» از گفتن بعضی حقایق امساک کردم. این امساک نه از این جهت بود که ترسیدم مرا از بین ببرند بلکه از این جهت بود که خواستم آن حقایق در دادگاهی گفته شود که در تاریخ آزادی و استقلال ایران همیشه بماند. تا هزار مثل من در راه آزادی فدا نشوند وطن عزیز ما ایران روی آزادی و استقلال را نخواهد دید» (بخشی از نامه دکتر مصدق از زندان 2 لشگر زرهی – 19 تیر 1340 – به دیوان عالی کشور، خاطرات مصدق ص 299).
مرگ بر خمینی


علی ناظر
30 بهمن 1391




________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد