تاریخ انتشار: 13.08.2014
تراژدی نیچه
و کسروی ، چپ نبودنشان بود.
نصرت شاد
- ادعای ادبی بودن زندگی نیچه
زندگی و آثار نیچه همچون زندگی و آثار احمد کسروی تراژدیک است .
البته در غرب نیچه را نکشتند ولی موجب جنون و جوانمرگی اش شدند .
هر دوی آنان با هدف روشنگری دست به مبارزه با فرهنگ ارتجاعی و دین
غیرمردمی و حکومت مطلقه زمان خود زدند . و هر دوی آنان چون مسلح به
یک ایدئولوژی علمی یا مارکسییست نبودند، دچار خرده کاری و اشتباه و
بد آموزی گردیدند . نیچه گرچه همزمان مارکس زیست ، هیچگاه با او و
آثارش آشنا نشد . نیچه و کسروی هر دو آخوند زاده بودند و خود مدتی
طلبه و دانش آموز رشته الهیات .
مارسل پروست مینویسد ، مجموعه مواد ادبی آثار یک نویسنده ، زندگی
گذشته او را نشان میدهند . و اسکار وایلد میگوید ، تنفر قرن 19 از
مکتب رئالیسم بدلیل خشم آدمخوار از دیدن خود در آینه بود ، و تنفر
قرن 18 از مکتب رمانتیک ، خشم آدمخواری است که صورت خود را در آینه
نمی بیند . الیوت مدعی بود که چون نیچه در آثار ادبی و فلسفی اش ،
دقت و زیبایی را بکار میبرد ، به هر دوی آنان آسیب میرساند .
نیچه را باید شاعر حساب کرد و نه فیلسوف . استفان گئورگ در این
مورد مینویسد ، این روح فرح بخش می بایست بجای سخن گفتن ، آواز سر
میداد . تفکر و سبک نوشتن نیچه جدا از هم نیستند ، تنوع هنر
نویسندگی او قابل تحسین است . ژانر " جملات قصار " نویسی نیچه حتی
تا امروزه یکی از بهترین هاست . او آنرا از پیش از سقراطیان و
اخلاقگرایان فرانسوی آموخته بود . والتر کاوفمن میگوید در جملات
قصار نیچه ، مغز اصلی افکارش وجود دارند که دارای یک سیستم بسته و
کامل هستند .
سبک سخن نیچه ، سئوال است و نه پاسخ . وی به افشای دروغ فرهنگی
زمان خود میپردازد . او همچون افلاتون متفکری سیستماتیک نیست بلکه
طراح مسائل و پرسش هاست . از هر قطعه از نوشته هایش میتوان تعداد
بیشماری تفسیرهای متضاد نمود . جملات قصار او به سبب قطعه بودنشان
شامل و حاوی پلورالیسم تفسیر و تجدید نظر هستند .
عکس العملی که خواننده بعد از مطالعه آثار نیچه و سقراط نشان میدهد
، بهم شباهت دارند . او در کتاب " تبارشناسی اخلاق " اعتیاد مسیحیت
به خون و انتقام را نشان میدهد . نیچه میگوید ما نیاز به شهامت و
فداکاری وجدان داریم چون شرایط زندگی گاهی نیاز به دروغ دارد . در
نظر نیچه ، دگماتیسم و متافیزیک هر دو مانیفست گرایی موضوع " اراده
قدرت " و خود فریبی هستند .
فیلسوفان آینده دوستان حقیقت نیستند بلکه عاشق و دوستدار حقایق خود
هستند . واقعیت و اصلی در جهان وجود ندارد بلکه آنان تفسیر و تبیین
شخصی ما از موضوعات هستند . نیچه بر این باور نبود که یکروز مجموعه
عقل و زبان و علم ما توانایی شناخت واقعیات و اصول را داشته باشند
. او مبارزی است علیه شناخت و حقیقت . وی مخالف شرایطی است که
نظرات متفکران بعنوان حقیقت مورد قبول واقع گردند .
نیچه در مقابل مواضع افلاتون و سقراط سوء ذن دارد چون نظراتشان را
دگماتیک دانسته و نظر نمیداند. آندو ادعای توصیف و شرح جهان واقعی
دارند ، ولی بقول نیچه ، وکیل هستند و نه فیلسوف ، چون مدافع چیزی
هستند . در نظر نیچه ، مرگ تراژدی ادبی یونانی ؛ چون به سبب خودکشی
بود ، خود بزرگ ترین تراژدی های غرب است .
کران برینتون مینویسد که آثار نیچه شامل ایدههای متنوع ولی متضاد
اند که فاقد سیستم هستند . هایدگر میگفت کتاب " اراده قدرت " او ،
آخرین پله فلسفه غرب و متافیزیک آنست . گرچه نیچه در آثارش به
تمسخر جنس زن میپردازد ولی علاقه به آثار او میان بعضی اقشار ، به
دلیل یهود ستیزی و خرد گریزی ادبی و شاعرانه نیست .
نیچه خواننده را با دو تضاد روبرو میکند ؛ یکی اینکه چگونگی تفسیر
و تبیین اثر را از او میخواهد ، دیگر آنکه هدف تفسیر را مثلا در
باره اراده قدرت ، دور ازلی ، و مقدمات غیراخلاقی اخلاق ، را
میپرسد . نیچه مدعی است که تمام برداشت های ما فقط تفسیر و تبیین
شخصی از آن متن خاص هستند . آثار نیچه دارای تضاد و تناقض اند
مخصوصا در مقوله هایی مانند ، خود ، طبیعت ، اخلاق ، و تاریخ .
در نظر او هیچ اصل و واقعیت مستقل و جدا از تفسیر و تبیین و ترجمه
شخصی وجود ندارد . نیچه مدعی است که تصویر جهان را در هیچ فلسفه ای
نمی توان دید . او میخواهد که از سنت دگماتیک گذشته فرار کند و
میکوشد با سبک و ژانرهای متنوعی که در نوشتن بکار میگیرد ، در نظر
خواننده ابدی گردد . دگماتیسم سقراطی او اینست که طرح فلسفی اش از
جهان به طرح فلسفی سقراط شبیه است . او اسیر و گرفتار در کوچه بن
بستی است که خود ساخته است .
امروزه میپرسند آیا او توانست مسیحیت را افشا کند و عیب هایش را
نشان دهد ؟ دور باز گشت ابدی او شباهت و رابطه ای با مسیحیت ندارد
، مثلا تاریخ جهان اصلا تکرار نمیشود . تئوری ادبی " دور و بازگشت
ابدی " نیچه ، نظری پیرامون جهان نیست ، بلکه تفکر و آرزویی است در
باره زندگی ایده آل . زندگی زمانی عادلانه است که بتوان آنرا تکرار
نمود . بازگشت ابدی نشان میدهد که زندگی ما زمانی قابل دفاع است که
بتوانیم بدلخواه آنرا تکرار کنیم .
نیچه میکوشد تا از خود یک اثر هنری بسازد یعنی یک قهرمان ادبی در
اثری ، که او فیلسوف نیز است . کتاب اراده قدرت ، مجموعه یادداشت
های پراتکنده تنظیم نشده ای بود که بعد از مرگ نیچه ، خواهرش برای
خودشیرینی نزد فاشیسم حاکم آلمان ، بعد از دستکاری مصنوعی منتشر
نمود . نیچه در طول عمر کوتاه نویسندگی خود ، آثار بیشماری آفرید
که بطور طبیعی دارای معایب و تضادها و ناپختگی هایی بودند ، و از
طرف او به ویراستاری نهایی برای خواننده نرسیده بودند . راستگرایان
ناسیونالیست آلمان کوشیدند تا اینگونه نوشته های او را مهمترین
آثار او معرفی کنند .
هایدگر مینویسد افکار مهم نیچه در یاد داشتهای بجامانده از او در
کتاب " اراده قدرت " بصورت " جملات قصار " بجا مانده اند . او در
کتاب " ورای خوب و بد " از صد نویسنده ، هنرمند ، دانشمند و قهرمان
ادبی نام میبرد . جملات قصار نیچه مثل غالب آثارش اغراق آمیز هستند
؛ البته جملات قصار هر متفکری قدری اغراق آمیز میباشند .کتاب "
چنین گفت زردشت " نیچه ، به سبک انجیلی مذهبی ، روایتی ، حماسی ، و
سرمستانه و شور و شوقی ، نوشته شده است .
استتیک او روی دیگر مدال شناخت شخصی او است . در کتاب اراده قدرت ،
شناخت شخصی تز مرکزی نظریه او است . استیک نیچه از دو نظر وابسته
به شناخت شخصی اش است . یکی اینکه زیبا شناسی او موجب شناخت شخصی
اش میشود ، و دوم اینکه زندگی در نظر نیچه ، یک اثر هنری یعنی متنی
ادبی است . یعنی او نگاهی ادبی ، گرامری ، واژه شناسانه ، به جهان
می نماید .
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|