مقاله

 

 

 
همبستگی، نوشدارو یا رؤیا؟

میلاد مختوم



کمتر فرد، گروه، سازمان، حزب سیاسی یا جریان احتماعی ایرانی را می توان یافت که خواهان همبستگی نباشد و شعار همبستگی را بر سر در خواسته های خود با حروف زرین و برجسته ننوشته باشد. تا آنجا که به محدوده حرف ها و شعارها بر می گردد، هیچ کمبودی در این زمینه دیده نمی شود و توافق عمومی گسترده ای بر سر شعار همبستگی در طیف وسیع گروه های گوناگون ایرانی، از ارتجاعی ترین گروه های راست گرا گرفته تا رادیکال ترین گروه های چپ گرا، وجود دارد؛ اما همین که از محدوده حرف خارج می شویم و در پهنه عمل و کنش اجتماعی به دنبال جلوه های همبستگی و تأثیرات آن در کنش ها و واکنش های گروه ها، سازمان ها و احزاب ایرانی می گردیم، نه تنها کمترین اثری از همبستگی نمی یابیم، بلکه پراکندگی، از هم گسیختگی و عدم هماهنگی به عنوان بارزترین ویژگی حاکم بر فضای موجود بین جوامع ایرانیان خود می نماید. جستجوی سرچشمه این همه تفاوت و تناقض بین گفتار و کردار در این زمینه، تلاشی که در اغلب موارد در چنبره تاریخی پیچ اندر پیچ و سرگیجه آور اما ها و اگر ها گرفتار می شود و خود موجب پراکندگی و از هم گسیختگی بیشتر می گردد، از حوصله این نوشتار خارج است. از آنجا که نبود همبستگی، از همبستگی فکری گرفته تا همبستگی در عمل و همبستگی در منافع، در بین نیروهای سیاسی مخالف رژیم بدون شک عاملی تعیین کننده و اساسی در طولانی تر شدن عمر ننگین این رژیم ضد بشری است، موضوع این نوشتار کوتاه شناخت مفهوم همبستگی و زمینه های شکل گیری آن است.



مفهوم همبستگی



ارسطو از "خیرخواهی" به عنوان فضیلت یاد می کند، کنشی انسانی نسبت به همنوعان که فرد از سر نیکی و به خاطر نیکی برای فرد یا گروه دیگری انجام می دهد. آزادی، برابری و برادری سه شعار اصلی انقلاب فرانسه بودند، البته انقلابیون فرانسوی بر دو شعار اول، آزادی و برابری، تأکید بیشتری داشتند، تا بر شعار سوم، برادری. برادری در واقع نوع تکامل یافته همان فضیلت "خیرخواهی" ارسطو است که دیگر تنها به کمک فردی به ناتوانان بسنده نمی کند، بلکه فراتر رفته و خواهان کوشش مشترک همه افراد یک گروه برای اهداف و خواسته های آن گروه می شود. مفهوم واژه "همبستگی" که از حدود صد و پنجاه سال پیش رواج یافته است روی همین اصل "برادری" استوار است و در گذر سال ها همواره در پهنه های مختلف گسترش یافته است.



آلفرد فیرکاندت، جامعه شناس آلمانی، همبستگی را چنین تعریف می کند:

"همبستگی مسلک جامعه ای است با پیوستگی های قوی درونی. همبستگی حس یگانگی و تعلق جمعی است که می تواند و باید تجربه شود."



همبستگی به عنوان اصل بنیادی همزیستی جوامع انسانی به حس تعلق و وابستگی افراد و گروه های اجتماعی به همدیگر اطلاق می شود، نوعی حس وابستگی به باورها، ایده ها، فعالیت ها و اهداف دیگران و تعهد به پشتیبانی از این باورها، فعالیت ها و اهداف. این حس تعقل و پیوستگی متقابل در همیاری و تعهد دو جانبه فرد به گروه و گروه به فرد نشان داده می شود. حس همبستگی از یک سو در جهت مقابله با انزوای فرد و از سوی دیگر در پیشگیری از گم شدن و اضمحلال فرد در جمع، از طریق تأکید بر مسئولیت و تعهد متقابل کاربرد می یابد.



چه گوارا از همبستگی به عنوان لطافت و مهربانی خلق ها یاد می کرد.



زمینه ها و شکل های همبستگی



همبستگی می تواند بر مبنای باورهای سیاسی مشترک، موقعیت اجتماعی یا اقتصادی و ... استوار گردد و در تلاش و کوشش برای حفظ تعلقات گروهی و برقراری ارزش ها و هنجارهای مشترک بین افراد همفکر و یا اعضای یک طبقه اجتماعی شکل بگیرد. مفهوم همبستگی از سطح یک گروه کوچک خانوادگی تا سطح یک ملت، یک دولت و در روابط بین ملت ها و دولت ها و فراتر از آن تا سطح جامعه جهانی و بشریت گسترده است. بر این مبنا همبستگی سلسله رفتاری است که با همدلی شروع می شود و می تواند به همدردی، هم آوایی، همیاری، همفکری و همراهی بیانجامد. کمترین میزان همبستگی با همدردی همراه است و در بهترین حالت در هم آوایی به پایان می رسد. کامل ترین نوع همبستگی از همدردی و هم آوایی فراتر رفته و در پشتیبانی عملی، همیاری، همفکری و همراهی برای دستیابی به هدفی مشترک بارز می شود. این نوع تکامل یافته همبستگی پیوندی است قویتر از پیوندهای گروهی، حزبی،نژادی یا ملی که طبق هیچ قراردادی بوجود نمی آید، بلکه محصول یک روند مراوده مداوم، شناخت و تفاهم پایدار است.



امیل دورکهایم، جامعه شناس فرانسوی قرن نوزدهم، شکل های متفاوت همبستگی را برای تشخیص ساختارهای یک جامعه تعیین کننده می داند. در جامعه شناسی سیاسی دورکهایم همبستگی به طور کلی به دو صورت نمایان می شود:



همبستگی مکانیکی: صورت قدیمی تر همبستگی ویژه جوامع سنتی با رده بندی ها و تقسیمات کمتر که بر مبنای ویژگی ها و نقاط مشترک پیشدادی مانند سنت ها، باورها و تعلقات جنسیتی، قومی، نژادی و ... (گروه زنان، گروه کارگران، ملت ایران ...) استوار است.
همبستگی ارگانیک: صورت متمایزتر همبستگی ویژه جوامع جدید و پیشرفته که بر مبنای نیازها و وابستگی های مشترک مانند تخصص و تقسیم کار قراردادی استوار است.




چشم انداز همبستگی



پس از گذشت سی و دو سال از عمر ننگین نظام قرون وسطایی جمهوری اسلامی و در شرایطی که رژیم در منجلابی از بحران های مختلف دست و پا می زند، هنوز هیچ چشم انداز امیدوار کننده ای برای همبستگی بین نیروهای مخالف رژیم آخوندی به معنی یک اتحاد عمل واقعی این نیروها در جهت براندازی حکومت جهل و جنون و جنایت جمهوری اسلامی وجود ندارد. تا کنون تمامی فراخوان های کجدار و مریز همبستگی یا با شکست کامل مواجه شده اند یا تنها برای گواهی تاریخ در بایگانی گروه ها و سازمان ها و احزاب سیاسی مختلف خاک می خورند. جدی ترین این فراخوان ها، فراخوان شورای ملی مقاومت که تحت عنوان طرح جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی در سال 1381 اعلام گردید، نیز دستخوش چنین سرنوشتی شده است و پس از گذشت 9 سال هنوز شرایط برای برگزاری اولین گردهمایی جبهه همبستگی ملی، یعنی برداشتن اولین گام پیش بینی شده در آن فراخوان، فراهم نشده است. در حال حاضر هیچ نشانه ای مبنی بر تحقق رؤیای همبستگی میان نیروهای سیاسی موجود وجود ندارد، اما این تمام ماجرا نیست. ضرورت همبستگی به طور معمول بیش از هر قشر دیگری در میان مردمی که تحت فشار و رنج عمومی هستند، درک می شود و این همبستگی مردم رؤیا نیست، بلکه نوشدارویی است که هر وقت برسد، دیر نرسیده است و همواره کارساز و رهایی بخش است و زمینه مساعد را برای شکل گیری نیروهای سیاسی تازه فراهم می کند. نیروی جاذبه همبستگی مردم به سان یک میدان مغناطیسی قوی نیروهای سیاسی مردمی را به خود جذب خواهد کرد و دشمنان مردم را در هر لباسی از خود خواهد راند.



فراخوان دادن به همبستگی برای رسیدن به یک هدف مشخص هنگامی با بیشترین میزان پذیرش نزد مردم و سایر نیروهای اجتماعی مواجه می شود که نه از سر نیاز صرف و تنها برای درخواست کمک در یک وضعیت بحرانی بیان شود، بلکه در نتیجه پایبندی و التزام به اصول و تعهد و احساس مسئولیت به عنوان ضرورتی حیاتی درک شود و با صداقت اعلام گردد، نه به طور عمودی و از بالا به پایین، بلکه به طور افقی و در زمینه ای برابر که امکان همیاری میان همردیفان را فراهم می کند. گروهی که ضرورت همبستگی را درک کرده باشد، منتظر فراخوان نمی شود و به فراخوان دادن به همبستگی هم اکتفا نمی کند، بلکه به طور جدی و پی گیر در جهت فراهم آوردن زمینه های مساعد برای شکل گیری و تجربه همبستگی تلاش می کند، زیرا راه درمان درد مشترک را در چاره ای مشترک می یابد. فراخوان به همبستگی اگر بیش از حد با منافع شخصی در تضاد باشد، زمینه مساعدی برای رشد نخواهد یافت. و بالاخره آمادگی برای همبستگی باید در کوتاه مدت با موفقیت همراه باشد، در غیر این صورت فروکش می کند.



اوج گیری اختلافات شدید، درگیری های جناحی و از هم پاشیدگی میان کانون های اصلی قدرت در بالاترین سطح رژیم آخوندی موجب بریدگی و ریزش بیش از پیش در میان نیروهای سرکوب گر رژیم و کاهش انسجام، انگیزه و توان آنها می شود. در چنین شرایطی فرصت های مساعدی برای عمل جمعی و حرکت های اعتراضی مردم فراهم خواهد شد. تداوم اینگونه حرکت های جمعی حس یگانگی، تعلق جمعی و پیوستگی متقابل مردم را تقویت می کند و در نهایت از طریق همین کنش اجتماعی زمینه مساعدی برای همبستگی پایدار مردم بوجود می آید و این همان رمزی است که در مرحله رویاروی آشکار با حکومت، وزنه قدرت را به سود مردم و نیروهای مردمی خواهد چرخاند.



از یاد نبریم، نه امروز و نه فردا، در هیچ شرایطی و در هیچ کجا، چه در گرسنگی و چه در سیری، نقطه قوت ما در همبستگی ماست. پیش به سوی همبستگی مردم!



میلاد مختوم

چهارم ژوئن 2011


 


_______________________________________________________

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد