مقاله

 

 

رنج نامه حسین بلوجانی

رضا گوران

حسین بعد از اینکه درعراق و در یونان رنج های فراوانی متحمل شد ؛ بالاخره با هزار مصیبت خودش را به نروژ رساند و در 22.08.2008 به پلیس نروژ معرفی کرد و پس از مصاحبه او را به کمپ پناهندگی در شهر Rjukan انتقال دادن و بعد از مدتی به خاطر شرایط نامطلوب کمپ خارج و در یک رستوران شروع به کار کرد بعد از مدتی در تاریخ 23.11.2009 به علت داشتن اثر انگشت در یونان به او برگه ترک خاک دادن و وکیل اوTrine Beate Omland به او تلفن زده و گفته بود هر چه زودتر محل زندگی خود را ترک کنید که پلیس می خواهد تو را به یونان برگرداند.

در آن زمان با من تماس گرفت و گفت که وکیلم گفته هر لحظه ممکن است پلیس تو را دستگیرکند. گفتم هر چه زودتر بیا منزل ما و او 19 دسامبر 2009 به منزل ما امد و مدتی پیش ما ماند تا از طریق دوستان در یونان مدرک لازم را برایش فرستادند و او همراه یکی از دوستانش با مشکلات و مشقت فراوان دراواخر ژانویه زمان برگزاری المپیک زمستانی 2010 ونکوور به کانادا رسیدند. روز اول در یک هتل اقامت گزیدند و روز بعد به خانه فامیل اینجانب رفتند و در انجا مستقر شد مدتی را در انجا سپری کرد و منتظر بود که فامیل من یک وکیل برایش پیدا کند و همراه وکیل خودش را به پلیس معرفی کند در ان زمان پدر فامیل در ایران ایست قلبی کرده و درگذشت. فامیل مجبور شد برای مراسم خاک سپاری پدرش به ایران سفر کند .

 

حسین با من تماس گرفت و گفت که چه کار کنم؟ بعد از گفتگوی طولانی به این نتیجه رسیدیم که خودش را بدون داشتن وکیل به پلیس معرفی کند. اواخر فوریه خودش را به پلیس معرفی کرد و بعد ازآن تقریبا دو ماه و نیم خبری ازش نشد.

 

بعد از ان مدت با من تماس گرفت و گفت زمانی که خودم را معرفی کردم و کارت UNCHR را که دولت امریکا بعد از 5 سال درزندان تیف ودرعراق ؛ به ما داد ؛ نشان دادم یک پلیس کمی با کامپیوتر کار کرد و بعد یک مرتبه فضای انجا بهم ریخت و پلیسهای ضد تروریست همراه سگ به انجا ریختند و دستبند زدند و یک گونی به سرم کشیدند وسوار خودرو کردنند همراه خود بردند . این همان فرهنگی بود که درزندان تیف به ما نشان داده بودند و درزندان ابوغریب هم....اینکه با پرچم امریکا یا کانادا....؟ تفاوتش کمی است . ولی این همان توحش مطلق و فرهنگ کاپیتالستی ابوغریب است که امروز با توجیه مبارزه با تروریست و دیروز ودرویتنام با توجیه مبارزه با کمونیسم و کلا همیشه همه جا مثل اکسیژن موج میزند !! حسین گفت :  زندانهای مختلف همراه با شکنجه کانادا هم تجربه و چشیدم در نهایت از زندان Coquitlamونکوور ازاد شدم به شرطی که هر هفته خودم را به پلیس معرفی کنم ویک برگه امضاء کنم و حق کار کردن وخارج شدن از شهر را هم ندارم .

 

 

بعد از دستگیری حسین پلیس به خانه فامیل ریخته و همه وسایل منزل فامیل را مصادر کرده بودند ومدتی دو پلیس نگهبان درب خانه فامیل و ان محله می شود و گفته بودند فامیل به تروریست جا و مکان و امکانات داده است . دائی فامیل را دستگیر کرده بودند و گفته بودند فامیل فرار کرده و فامیل هم مراسم فوت پدر را رها و خودش را به کانادا رسانده و بازداشت شده و بعد از بازجوی های متعدد انها را ازاد کردند .

 

افراد دیگری مانند اقای اردوان و اقای مهدی به او کمک کردند اقای اردوان می گوید بعد از ازادی حسین از زندان او را به خانه بردم و مدتی خانه ما بود تا اینکه اقای مهدی او را به خانه خود برد و سه چهار ماهی انجا بود تا اینکه بعد از مدتی دوندگی سازمان ملل یک پانسیون در اختیارش گذاشت و چون او پولی برای اجاره پانسیون نداشت مجبور به نظافت ان مجموعه شد و به تمام افراد انجا کمک کاری و یا مترجمی می کرد .اقای اردوان در ادامه می گوید پلیس کانادا او را بدون هیچ حق و حقوقی در خیابانها رها کرد و او را از تمام امکانات اجتماعی محروم کردند و به او مارک تروریست زدند و مانند یک فرد تروریست با او برخورد کردند و او را تحت فشار روحی و روانی قرار داده که نزدیک خانواده ها نشود چون تروریست است و بچه های انها از او می ترسند و به انها هم گفته بودند که هیچ نوع کمکی به این تروریست نکنند ولی ما هر انچه در توان داشتیم به او کمک می کردیم. حسین از رفتار و گفتار پلیس بسیار ناخشنود و رنجیده خاطر بود. تا اینکه بعدازظهر شنبه 01 دسامبر2012 پلیس با من تماس گرفت و گفت که چه اتفاقی برای حسین افتاده یک مرتبه یاد زمانی افتادم که خبر دادند برادرم را اعدام کردند و این وحشتناکترین خبری بود که بعد از اعدام برادرم شنیدم و احساس کردم همان لحظه دوباره برایم تداعی شد.

 

حال می پرسم که تروریست یعنی چه و کی.....؟ تروریستها در خیابانهای ونکوور جلسات قانونی وتمیز دارند ! پدرخوانده تروریست درتهران درشبهای کانادا نمازمیگذارد و پول پارو میکند .... درحالی که حسین در خیابانهای ونکوور با شکم گرسنه شب را به روز می رساند. حسین با بدبختی و فلاکت روزگار می گذراند و نصفه شبها برای کار سیاه در کوچه و پس کوچه های ونکوور به صورت مخفیا نه به سر کار میرفت و بشقاب و قاشق رستورانها را می شست تا هم خرجی وهزینه وکیل و کرایه خانه اش را در بیاورد و هم به مادر پیرش خرجی برساند تا به نقطه ای رسید که خودش را راحت کرد...و همین سه ماه اخیر بود که بعد از سه سال با تلاش وکیل و هزینه سنگین به او اجازه کار دادند و بد بختانه کار هم نبود.

 

حسین تروریست غیرقانونی است .....حکومت اسلامی قانونی است.....مجاهدین هم تروریست قانونی هستند.... عجبا!!! چه دنیایی! خودکشی و مرگ حسین محصول سیاست مشترک دولت امریکا و کانادا و حکومت اسلامی و رهبری مجاهدین است . شرم برهمه شما .

 

علی بخش آفریدنده(رضا گوران) 11. دسامبر2012 برابر با 21 آذر1391 نروژ

 




_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام


با تشکرازاطلاعات مفید شما . مجاهدین هم مثل حکومت اسلامی از کودکان سوء استفاده میکند . اینکه فردی را در16 سالگی به قرارگاه نظامی ببرند همان داستان فرستادن کودکان روی مین توسط خمینی است . خاطرات دردناکی که شما بازگو کردید مرا به یاد خاطرات تلخ گذشته دررابطه با مجاهدین انداخت . درعین حال ازاینکه هنوز انسانهایی هستند که بدون چشمداشتی کمک میکنند آدم خوشحال میشود . متاسفانه وضعییت همینطور است که شما گفتید . ازدست خمینی سالم بیرون بیایی ؛ به دست رجوی تمام میکنی ؛ ازدست رجوی هم سالم بیرون بیایی به دست آن دیگری تمام میکنیم . درود بر شرف شما و بقیه دستانی که کمک کاراین دوست ندیده ام بودند

ناهید همتی

12.12.2012

 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد