مقاله

 

 

تاریخ انتشار:29.06.2015

نگاهی به روانشناسی روایتهای "خدا" و نقش آن در زندگی انسان

سعید صالحی نیا
 

salehinia@aol.com


"بخوان بنام انسان که خدایش را آفرید.." (احمد شاملو)



مقدمه:


انسان به قرن 21 رسیده اما دست از سر توهم خدا برنداشته. میلیاردها انسان هنوز این توهم را بازتولید می کنند به فرزندانشان می آموزند برایش می میرند بخاطرش می کشند و مهملات اخوندها و کشیشها و "مقربین به خدا" را می خرند، جیبهای خود را برای موسساتی که مدعی نمایندگی خدا هستند خالی می کنند.


چرا اینطور است؟ آیا به گروهی باید پیوست که این را توطئه یک عده معدود در حاکمیتها یا "مافیای مذهب" محدود می کند؟ آیا باید خوشحیالانه گفت که "اینها خودشان کمونیست هستند حالیشان نیست"؟ آیا باید تکرار کرد که انسانیت کنونی مذهبی نیست بلکه عده ای به آن چسبانده اند؟ من فکر می کنم همه این تئوریها را کنار هم بگذاریم باز نمی توانیم به این سوال که چرا خدا را انسانها بازتولید کرده اند و می کنند یک پاسخ همه شمول بدهیم.


بخشهائی از پاسخ البته در میان ادبیات "آته ایستها" پیدا می شود. درست است که خدا را انسان در تاریخی معین که ناتوانی و ترس از طبیعت داشت.آفرید.خدائی که ابتدا "خدای طبیعی" بود.حیوان و خورشید و ستارگان را به "خدائی" رساند. درست است که در دوره ای با اجتماعی شدن بیشتر انسان، دوران "خدایان" به دوران "خدای واحد" گذار کرد. نظریه "خدا" تحول یافت. چرا که توهم خدا ، انعکاس انسان، روابط انسانی بود و نمی توانست "خدا" بدوی بماند در حالیکه انسان پله های تمدن را طی می کرد ، "خدایش " را هم با خودش "عروج" می داد تا قابل فهم باشد.


بواقع خدا پابپای رشد عقلانی انسان، "عقلانی تر" ظاهر شد! بربریت فرهنگی که انسان بدورش ساخته بود، خدای عقب مانده صجرا نشین را بتدریج به خدائی شهری ، به اندازه کافی دور از دسترس و بدور از سنجش منطقی تبدیل کرد.


هر قدر انسان در منطق و علم جلو رفت ، "خدایش" را به "انسوی مرزهای منطق و علم" پرتاب کرد تا نشود زیر سوالش برد! چرا که لازمش داشت! در این مقاله کوتاه من گوشه هائی از این بازی قایم موشک انسان با خدایش را باز می کنم.فرض من هم اینست که نگاهی که ارائه می دهم، ابعاد اقتصادی فرهنگی سیاسی و اجتماعی بسیاری را نمی پوشاند.


درک علمی از پدیده ها درکی چند بعدی و همه سو نگر است و بررسی هیچ پدیده ای در یک منظر امکانپذیر نیست.

(1)دوران "خدایان" بدون مذهب سازمانیافته:

بخش بزرگی از تاریخ بشر، "خدایان" ساخته شده توسط انسانها عموما نمایندگان قدرتهای طبیعت بودند. انسان علیل و ناتوان و هراسان برای کنترل طبیعت برای بدست آوردن غذا و آب برای تولید مثل برای کنترل زمین لرزه و سیل و ...خلاصه هر قدرت طبیعی دیگر برای خودش "خدایان" ساخت. این "خدایان" بتدریج در ادبیات شفاهی و بعد کتبی انسان وارد شدند و کاهنان و موبدان سروکله شان پیدا شد که به معرفی این خدایان به "آموزش" خدایان به نسلهای بعدی پرداختند و برای خودشان هم قدرتی زمینی دست و پا کردند و شریک کدخداها و رئسای قبایل شدند. پابپای سازمانیافتگی خدایان در آسمان ذهن انسانها ، "نمایندگان خدایان" در روی زمین از دسترنج بقیه برای خودشان نمدها ساختند و تمرکز قدرت در جامعه انسانی بیشتر شکل گرفت. واسطه های بین خدایان اسمانی و قدرت متمرکز شونده درون جامعه انسانی شدند این کاهنان که در هر جامعه اسامی خود را داشتند اما عملکرد مشابه .


لذا اعتقاد به "خدایان" مقدم بود بر آنچه بنام مذهب بعدها شکل گرفت که ایدئولوژی منسجم تری بود که نه فقط تکلیف خدا را مشخص می کرد بلکه مجموعه قوانینی را می ساخت که انسانها باید بهش غمل کنند.
انتهای پروسه پیدایش خدا در این مرحله ، رایش تدریجی مذهب و نهادینه شدن مذهب بدور مفهوم خدایان و سپس خدای واحد بود.

(2)دوران پیدایش خدای واحد و مذهب سازمانیافته:

شاید روند تحول تدریجی بین اعتقاد به خدایان به اعتقاد به تک خدائی و مذهب به چندین هزار سال برسد. جامعه باید مادیت معینی را پشت سر می گذاشت و شهرهای متمرکزتر سازمان می یافتند که مفهوم تک خدائی به موازات قدرت متمرکز در روی زمین شکل بگیرد.مثلا در خاورمیانه نزدیک به دو هزار سال پیش بالاخره قدمها برای ساخته شدن مذاهب "ابراهیمی" که تک خدائی را بعنوان ابزار سازماندادن جامعه در کنار مذهب سازمانیافته تر و بعدا نهادهای مذهبی ارائه داد.
تک خدائی و مذهب سازمانیافته ابزارهای سیاسی و فرهنگی برای ایجاد قدرت سیاسی در منطقه خاورمیانه باعث جلو کشیدن اولین تمدنهای منطقه ای و امپراطوریها در این منطقه شدند.الگوهای مشابه در سایر تمدنها از چین تا امریکای جنوبی همین قواعد مشابه را نشان می دهند.
مذاهب اصلی حاکم بر دیای کنونی همچنان مذاهب تک خدائی منطقه خاورمیانه هستند و در دینامیزم فرهنگی نظام سرمایه داری ادغام شده اند و برای تحمیق و سرکوب مردم استفاده می شوند."مافیای مذهب" بخشی است از کلیت قدرت سیاسی اقتصادی که ابزار جهانی شدن خرافات و از خود بیگانگی انسانست.

(3)مذهب و خدا چه سودی برای کی ها دارد؟

رفتار شناسی و روانشناسی تکاملی بما می آموزد که اگر رفتاری یا گرایشی روانی در طول تاریخ و نسلها ، تکرار می شود ، دلایلی دارد منطقی دارد و نیاز معینی را برای فرد یا اجتماع معین برآورده می کند. لذا سوال اینست که تکرار رفتار معین یا گرایش معین روانی چه نوع نیازهائی را برای کی ها برطرف می کند ؟
طبعا در مورد بازآفرینی توهم خدا هم این قانون حاکم است.یعنی باید گشت و بررسی کرد و دید که اعتقاد به خدا در چه روایتی برای کدام فرد یا اجتماع ، چه نیازهای معینی را برطزف می کند تا فهمید چرا این توهم در طول اینهمه نسل به اشکال مختلف بازتولید شده؟
از آنجا که جامعه انسانی بعد از طی دوران زندگی گله ای و قبیله ای اولیه، دچار انشقاق طبقاتی گردید ، وجود تضادهای طبقاتی و مبارزه بر سر قدرت و کنترل عده ای توسط عده دیگر، بر هر گرایش رفتاری و روانی سایه افکنده و حداقل بخش مهمی از عوامل اصلی یا زمینه ای را قابل فهم می کند.

(الف)نقش توهم خدا در حفظ مناسبات طبقاتی:

توهم خدا برای اونها که صاحب قدرت هستند ابزار خوبی بوده برای حفظ قدرت و برای اونها که تحت کنترل و زیر دست بودند هم ابزاری برای پذیرش وضع موجود و قابل تحمل شدن مشقات و سختی ها بوده. از این زاویه و از جهت اجتماعی دو نوع خدا آفریده شده.یکی خدای حاکمان و دیگری خدای محکومان.اولی توجیه گر نظم موجود و ابزار سازی روانی برای تسلط اقلیت بر اکثریت و دیگری "عادلی که قرار است عدل را بالاخره اگر نه در این دنیا بلکه در دنیای دیگر" برقرار کند! خدای اول ، خدای قهار و کنترل کننده و خشمگین که ابزار دست کنترل مردم توسط حاکمان است و دومی "یار محرومان" که به آنها امید می دهد که این سختی ها دور روزیست و در سرای جاوید، حق به حق دار می رسد!
لذا توهم خدا ، هم توسط طبقه حاکم و هم توسط طبقه محکوم ، در طول تاریخ جامعه طبقاتی مرتب بازتولید شده و تا زمانی که این جامعه در اشکال خود بازتولید می شود، این توهم هم بازتولید خواهد شد.

(ب)نقش توهم خدا در شکل دهی هویت مشترک جمعی:

وجه دیگر "توهم خدا" در جایگاهش در بازتولید مذهب ، قابل فهم است. "توهم خدا" در مرکز سرزمینی بنام مذهب، قوانین و مقررات مذهبی، ایدئولوژی سازمانیافته ای که کارش دادن هویت فردی و اجتماعی است. کارش اینست که انسان منفرد و تحت فشار را با چسبی فکری احساسی به "هم مذهب" خود بچسباند و از تولید یک "ما" یا "جمع" بکند . فرد درون این جمع، خودی حفاظت می شود، هویت می یابد . نقشی که "هم قبیلگی" در دوران کهن ایفا می کرد حالا "هم مذهب بودن" ایفا می کند.
"توهم خدا" و ایدئولوژی مذهبی بطور متداخلی هم را تقویت می کنند و انسانی که درمانده و سرگشته است و تحت فشار نیروهای اجتماعی و طبیعی قرار دارد هویت می بخشد ، آرام می کند و معنی می دهد. جمع های مذهبی ، قبایلی "هم خون" می شوند و توسعه مذهب در سطحی وسیع "برادری جمعی" و "برابری مذهبی" را نوید می دهد.مدینه فاضله مذاهب حول توهم خدا، شکل می گیرد و بازتولید می شود.

(ج)نقش توهم خدا در ایجاد از خود بیگانگی و کندن از واقعیت:

گفته معروف مارکس که مذهب را افیون توده ها نامید، را اگر پایه قرار دهیم، باید از خود بپرسیم که چرا توده ها نیاز به این افیون داشته اند؟ چه عواملی باعث می شود که انسان بطور فردی و جمعی برود دنبال افیون؟ چه نقشی توهم خدا و مذهب در بازتولید فضای از خودبیگانگی دارد ؟ چرا انسان لازم دارد از خودش بیگانه شود؟
استرس ناشی از وضعیت زندگی در جامعه طبقاتی، فقر و درماندگی، ناتوانی در مقابل طبیعت، ...انسانها را به سر یک سه راهی می کشاند: یا باید وضع موجود را تغییر دهند، یا آنرا همانطور که هست بپذیرند (که تولید استرس بیشتر و جنون می کند!) یا با ایجاد توهم هدا و مذهب، "واقعیت خیالی و موازی، بیافرینند تا بتوانند درون اون واقعیت موازی حتی وقتی دروغین است، "تحمل" کنند!
تولید و بازتولید "توهم خدا" و مذهب کارش اینست که اون دنیای موازی و ذهنی را سازمان دهد.انسان ناخود اگاه می رود ابزاری می یابد که به روند از خود بیگانگی خود دامن بزند. از واقعیت زمینی فرار کند درون واقعیت ذهنی خود ، "آرامش" بیابد و به خلسه برسد!
در آثار فروید صحبت از همین نفش "سایکوز" و "توهم سازی" برای انطباق پاتولوژیک با واقعیت غیر قابل توهم شده است. واقعیتی که تولید درد و استرس می کند ، توسط "توهم سازی" به واقعیت قابل تحمل تبدیل می شود.
انسانها چه بطور فردی و چه بطور جمعی "توهم خدا" و مذهب ساخته اند و می سازند تا دردی که ناشی از تحمل واقعیت است قابل تجمل شود.در دنیای تخیلی خود به آرامش برسند و از واقعیت دردناک بیرون ذهنشان بیرون بزنند.

(4)"روایتهای خدا" و مذهب چرا هرگز یکسان نیستند؟

"توهم خدا" و مذهب ، هرگز یکسان نبوده و نخواهد بود. حتی وقتی درون یک سیستم فکری به این پدیده ها نگاه می کنیم. هر انسانی درک متفاوتی از "خدا" و مذهب دارد. همانطور که در مورد همه پدیده های دیگر. تئوری شناخت دلیل این رنگارنگی را بخوبی توضیح می دهد:
از آنجا که "توهم خدا و مذهب" بعنوان بخشی از آگاهی و ناخوداگاه انسان تولید می شود مثل هر بخش دیگر شناخت انسانها از تجارب شخصی از احساسات در فرهنگ از سطح معین شعور هر فرد تغذیه می شود. لذا مثل سایر دستاوردهای شناخت انسان مشروط می شود به فرد معین ، جامعه معین و در زمان و مکان معین ضرب می شود.
"توهم خدا" و مذهب مثل سایر ایدئولوژیها، مشمول دینامیزم شناخت انسان است . اینست که ما از "روایتهای خدا" یا "روایت های مذهب صحبت می کنیم و از این "روایتها" هم خلاصی نداریم! [دای هر فردی متفاوت است و از مواد ساختمانی شخصیت او از احساسات او از تجارب او ، ساخته می شود.

(5) تحولات معاصر و "توهم خدا " و مذهب:

تحولات اجتماعی ، طبعا مهر خود را بر روند بازتولید و دگرگونی "توهم خدا " و مذهب ، زده اند. دوران قرون وسطا، "توهم خدا" و مذهب، در جامعه بطور رسمی در کنار پادشاهان، حکومت می کرد.قوانین حاکم بر جوامع مستقیما از "توهم خدا" و مذهب رنگ می گرفتند. رنسانس یک شکاف بزرگ در این نهادهای ایدئولوژیک وارد آورد.
در اروپا و غرب،با شکست سیاسی کلیسا، مافیای "خدا و مذهب" دچار عقب نشینی استراتژیک شد و حداقل در شکل، از حوزه قدرت سیاسی بیرون رانده شد و نقش در "سایه" خود را در بازسازی حکومت بورژوائی تداوم بخشید.
"توهم فردی و جمعی " خدا و مذهب، متعاقب رنسانس دچار تغییرات جدی شد."خدای قهار و حاکم بر همه چیز" به "خدای نظاره گر" و حامی اراده انسان تبدیل شد.مذهب پروتستانیزم ، علامت تحولی عمیق در رابطه این خدا با انسان بود .نقش کلیسا و مافیای مذهب تقلیل پیدا کرد و نقش اراده انسان، تعقل و علم گرائی پررنگ تر شد.


روندی که بتدریج مدرنیته را از جهت ماهوی با دوران قبلش جدا نمود، "توهم خدا" و مذهب را هم به گونه ای بسیار ماهوی جابجا کرد.مدرنیته، خدا را نکشت، بلکه به گونه ای عقلانی تر کرد!
برای اینکه توهم خدا بتواند عقلانی تر شود ، باید از حوزه مستقیم تاثیر گذاری خارج شود. به پشت پرده آفرینش فرستاده شود.رشد علم این امکان را از توهم خدا گرفت که همچنان به گرداندن چرخ زندگی ادامه دهد!
فلاسفه خادم معبد الهی، تلاشی دوباره آغاز کردند تا اینبار خدا را از دست شکاکان برهانند. لذا او را به فضای "بیرون عقل" بیرون جهان مادی بیشتر پرتاب کردند! قرار شد کار این خدای جدید این باشد که "جهان مادی" را یکبار آفریده باشد و اجازه دهد قوانین جهان ، آنرا "خودگردانی" کنند! لذا "توهم خدا" با رشد علم در تضاد نباشد!
انقلاب صنعتی و بورژوائی پاسخگوی نهائی معضل انسان نبود و ناچار انسان درمانده به "توهم خدا" نیاز داشت.همینطور حاکمان که در آغاز فروپاشی نهادهای فئودالیته به بشریت قول رهائی می دادند، دوباره به صنعت "توهم خدا" نیاز داشتند.لذا خدا را دوباره بزک کردند و در اشکال جدید به خورد مردم دادند!

(6) افق شکست مذهب و فرار به "توهم خدا"!

در غرب، روندی جدید در میان طبقه متوسط جامعه و "تحصیل گرده ها" دیده می شود که بنوعی بازتاب دوران گذار انسانیت است به تاریخ جدید ی که می شود آنرا دوران انسانیت گذاشت. ویژگی این دوران، زیر سوال رفتن تمامی مناسبات انسانی است. منجمله نظام سرمایه داری و تمامی فرهنگ وابسته به آن. در این میان ، "توهم خدا" و ایدئولوژی مذهبی هم دچار تحولاتی ماهوی خواهند شد.
شکست مذهب، اولین قربانی دوران گذار جامعه انسانی است. عروج اسلامیزم و جنایتهای اسلامیها را من علامت آغاز پایان دوران مذهب می دانم.تقلاهائی که هر موجود دم مرگ انجام می دهد تا شاید زنده بماند! دیر زمانی نخواهد انجامید که این تقلاهای خونین، در خونی که راه انداخته اند غرق خواهند شد.
"توهم خدا" دیر یا زود از زمینه مذهب جدا خواهد شد. الانهم عده کثیری از تحصیل کرده های غربی می گویند "ما مذهبی نیستیم" اما "خدا را باور داریم"! ظاهرا تاریخ دارد به آغاز تولد توهم خدا بازپس می نشیند! در آغاز هم ابتدا "توهم خدا" بود و مذهب شکل گرفته وجود نداشت! قرار است آخرین صحنه های "توهم خدا" با غروب کامل مذهب سازمانیافته توام باشد!
"توهم خدا" را باید با هوشیاری با تداوم مبارزه فکری و عقلانی با مبارزه برای پایان دادن به جامعه نابرابر سرمایه داری با رشد آموزش و جهانی کردن مفهوم انسان به حاشیه کشانید ، منزوی کرد و پایانش را اعلام کرد.
زمان به نفع بازتولید "توهم خدا" تنگ می شود اما بجز یک اراده جمعی و جهانی شده، هنوز انسان مستاصل و درمانده آنرا کنار مذهب ، بازتولید خواهد کرد.

منبع دیگر:
منشاء روان؟ علم در مقابل مذهب در معمای منشاء روان
http://monazere-siasi.com/مقالات-پزشکی/547-منشاء-روان؟-علم-در-مقابل-مذهب-در-معمای-منشاء-روان
 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد