مقاله

 

 

تاریخ انتشار: 06.08.2014

شاخص های سیاسی دولت آمریکا !

hoshyaresmaeil@live.com

 

آخرین پژوهش دکتر کنت کاتزمن ، پژوهشگر کنگره آمریکا درباره وضعیت اپوزیسیون ایران در سال 2014 میلادی که توسط فرامرز دادرس منتشر شد، را خواندم . درپاراگراف اولِ گزارش ، مترجم و یا فرامرز دادرس حرفش را زده است که مبنای انتخاب غرب درجهت منافع سیاسی خودش همیشه در مقابل منافع مردم ایران بوده است . با این همه اشاره مختصری از دید خودم بد نیست .

 

http://www.tipf.info/gozareshe,amrika,opoz.htm

 

به تجربه ثابت شده که شاخص های سیاسی غرب و دولت آمریکا درتضاد مطلق با منافع مردم ایران بوده است و درجهت منافع مطلق خودش . کودتای 28 مرداد 1332 . نشست گوادلوپ و تعویض نظام سیاسی ایران و ظهور حکومت اسلامی ، که برای مردم فاجعه آمیز بود . نامه های رسمی کاخ سفید به ولایت فقیه و کردیت سرکوب جنبش عمومی مردم ایران درخرداد 1388....

 

 

اما درکنار تمام این تجربه ها ، ظاهرا غرب یا دولت آمریکا ، گذشت زمان و تفکر نسل امروز را یا ندیده و یا نخواسته که ببیند . این را تمام این پژوهش مربوطه میگوید . زمانی کمتر کسی درذهنش کودتای 28 مرداد توسط غرب را ، میتوانست آنالیز کند و حتی به زبان بیاورد یا چگونگی آمدن فاجعه خمینی را...زمانی اگر دولت آمریکا شخصیتی مثل شعبان جعفری را به عنوان رهبر اپوزسیون و سوپر انقلابی معرفی و به مردم ایران تعارف میکرد کمتر کسی ذهنش را باز میکرد،اما نسل امروز وقایع را بهتر آنالیز میکند وچشمش هم فقط به مدیای قدرتمند غرب نیست . در همان خرداد 1388 نسل جوان به صراحت فریاد میزد که اوباما یا با ما و یا با ولایت فقیه....! این یعنی اینکه معنای سیاسی نامه های رسمی کاخ سفید به ولایت فقیه را در اوج سرکوب جنبش مردم ایران راحت میفهمد ! همین فاکت در کنار انبوهی فاکتهای دیگر نشان میدهد که نسل امروز دیگر مثل گذشته فقط با شاخص های سیاسی غرب سمت و سو نمیگیرد . هر چند تمام این مدیای غولی و انتشارعمومی چنین گزارشی قطعا تاثیرات خودش را جهت سمت و سو دادن به افکارعمومی به میزانی خواهد داشت .

 

 

هدف از انتشار چنین گزارشی با چنین شاخص هایی دقیق مشخص نیست که چه نقطه آغازی دارند؟ آیا پیامی دلگرم کننده به مقام ولایت است که نگران نباشند ، تا مثلا و اگر توافقی درمسیر استحاله انجام شد ، غرب کردیت سیاسی را حداقل در قدم اول به همان ریزشی های خود نظام میدهد و نه غیر خودی ها..؟ 

 

 

کنت کاتزمن می نویسد : همه جناح ها و شخصیت های زیر می توانند به درجات مختلف بخشی از جنبش سبز یا به عنوان منتقدان نظام سیاسی ایران بشمار روند . کاتزمن، رهبران جنبش سبز را میر حسین موسوی- محمد خاتمی- مهدی کروبی و سایر اصلاح طلبان می داند. گروه های متشکل از جوانان تحصیل کرده، شهر نشین وغرب گرا که ستون فقرات جنبش سبز را تشکیل می دهند. دفتر تحکیم وحدت گروه دانشجویی است که رهبری شورش 1999، را بر دوش داشت اما بعدها از سوی پیروان وفادار به رژیم کنترل می شود . کنفدراسیون دانشجویان ایرانی(CIS)، معتقد به جایگزینی رژیم با سیستمی به روش آمریکا و اقتصاد بازار آزاد است. بنیانگذار این سازمان امیر عباس فخرآور در واشینگتن می باشد و ارژنگ داودی دیگر بنیانگذار این سازمان در ایران در بند و محکوم به زندان ابد است.  جبهه مشارکت ایران اسلامی .  سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (MIR) . مجمع روحانیون مبارز . مخالفین برجسته مثل اکبرگنجی ، عبدالکریم سروش ، محسن سازگارا ، عطاء الله مهاجرانی ، ابراهیم یزدی ، شیرین عبادی...

 

 

دربخش خارج از ایران وتمامییت حکومت اسلامی هم ،رضا پهلوی و مجاهدین وگروههایی مثل پژاک وجندالله و گروههایی مثل شورای ایرانی آمریکایی نایاک یا لابی های همین حکومت اسلامی معرفی شده اند . دراین میان به رضا پهلوی کردیت سیاسی محکمی نمیدهد ، چون ظاهرا متقاعد شده اند که فصل سلطنت و دوران تاج و تخت در ایران تمام شده است و با حفظ شاخصهای ارزشی سلطنت نمیشود سیاست کرد . رضا پهلوی نمیتواند قاطعانه همین را تعیین تکلیف کند . همیشه حالت دو گانه سیاست و سلطنت را مثل شترمرغ حفظ کرده است ! مجاهدین مسعود رجوی را نتوانسته اصلا نبیند یا منکرشان شود ولی عمداجزو گروههای موسوم به چپگرا معرفی میکند !!! و جزئی از تصویر آمریکا از آینده ایران هم نیستند . بقیه های دیگر هم به صفت سیاسی کلا نیستند.

( فقط نیازی نبود تا جهت مالاندن از دلایل مضحک یا بند تنبانی استفاده شود. اگر ولی فقیه چپگرا بود پس رهبرعقیدتی هم حتما چپگرا است.. )

 

 

واما واقعییت چیست ؟ واقعییت گرایشات سیاسی مردم را من هم دقیق نمیدانم . هر فرد یا گروهی بر اساس ذهن خودش به بخشی از واقعییات میتواند اشاره کند. اما دراولین قدم و برداشت از چنین گزارشی میشود به راحتی فهم کردکه علاقه دولت آمریکا به ریزشی های همین حکومت و یا استحاله طلبان ، فعلا تابع منافع خودش وجه غالب است . طبعا درآینده سیاسی ایران نیروهایی که درقدرت سیاسی حضوری فعال داشته باشند ، دیگر نمیتوانند به شکل انحصاری عمل کنند . خواه استحاله طلب باشد یا استالین طلب و یا سلطنت طلب یا مجاهد طلب و یا توده ایها و یا هر مارمولک دیگری...وزن سیاسی با معیارهای نظم نوین و کردیتهای کیلویی آخرین حرف است . اولین حرف توان اجرایی و ظرفییت حل تضادهای مشخص جامعه امروز است .

 

 

تمام نیروها بسته به توان و ظرفییت شان و خلاقییت درتوان حل تضادهای جامعه ، میتوانند فعال باشند . به عنوان مثال رضا پهلوی اگر بپذیرد که دوران تاج و تخت تمام شده است ، آنوقت به عنوان یک فعال سیاسی خودش را در فضای متعارف سیاسی ایران نشان خواهد داد. مجاهدین مسعود رجوی به عنوان یک نیروی راست و مذهبی هم قطعا حضور دارند و یحتمل در پوزسیونی متفاوت . نداشتن پایگاه مردمی دلیل بر نفی پدیده نیست . اصلا تمام نیروهای مورد اشاره درگزارش آمریکا کدامش پایگاه مردمی دارد و یا چه ربطی به مردم دارند ؟ به خصوص که دکتر نظم نوین واسطه است . پس معیار این گزارش داشتن یا نداشتن پایگاه مردمی نیست .

 

 

اشاره دولت آمریکا به بخشی ازنیروها فقط میزان علاقه آمریکا را به نیروهای مورد اشاره نشان داده است ! مجموعا ودرشرایط فعلی هیچ نیرویی اعم از راست یا چپ یا میانه نمیتوانند مدعی نمایندگی و منافع مردم باشد . در مورد مخالفین برجسته یا تاثیرگذارهم ، شوخی بالغ یا جالبی نبود ! شعور مردم را دست کم نگیرید . ایران قلب خاورمیانه است . اگر برای قسمتهای مختلف این مجموعه خاورمیانه با قطره چکانی به نام بهارعرب ، کمترین قیمت را دادید ، در مورد ایران و جامعه سیاسی ایران کمی اشتباه محاسبه دارند . این افراد و جریانات درپیتی و زاقارتی که به عنوان " تاثیرگذار" معرفی یا تعارف میکنند ، امتحان عملی خود را پس دادند و تاثیرگذاریهای مُخرب خودشان را گذاشتند . مشکل فقط بخشیدن نیست ! مشکل اصلی در اعتماد دوباره به نیروها یا افرادی است که تا آخرین فشنگ تیر خلاصها را زدند و بعد ازتمام شدن مهماتشان، استحاله چی شدند ! اگرواگرواگر....شرایط حداقلی به وجود آمد که فقط بشود بدون تبعات ، نظر داد و حرف زد ، آنوقت تاثیرگذاری در قرن 21 را میتوانید کمی یاد بگیرید !

 

 

از دیر باز تفکری درنگاه غرب درمورد جامعه ایران وجود داشته است که اندازه آزادی برای مردم را با توجه به بافت فرهنگی اش مهندسی میکرده است وبه قول خودشان در جامعه و فرهنگ مردم ایران آزادی کامل جواب نمیدهد ، چون جامعه ایرانی هنوز ظرفییت فهم آزادی های کامل را ندارد ! ولی با گذشت زمان وسیر صعودی و رشد جامعه سیاسی ایران و تجربیات مکفی طی صد سال گذشته ، جامعه سیاسی ایرانی حداقل متوجه میشود که تاثیرگذاری های مورد اشاره عمو سام یعنی ادامه فجایع کودتای 28 مرداد وفاجعه ظهور خمینی در 1357...این شیوه بازیافت زباله کلا قدیمی شده است. در گزارش دولت آمریکا و بخش مربوط به اپوزسیون ایران ، فقط گذشت زمان و رشد اجتناب ناپذیر جامعه لحاظ نشده ، که نوادگانِ وحشی و درنده خمینی را اول کمی روتوش میکند و بعد تاثیرگذار معرفی یا تعارف کرده است .

 

 

 

 

 

اسماعیل هوشیار

05.08.2014

 


________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد