مقاله

 

 

تاریخ انتشار: 13.04.2014

فرانسوآ هولاند سیاست خود را آشکار می سازد

نوشتۀ تی یری میسان

ترجمه توسط حمید محوی



افکار عمومی فرانسه انتخاب دولت جدید را پس از شکست انتخاباتی سوسیالیست ها در انتخابات شهرداری را با بی اعتمادی دریافت کرد. افکار عمومی در راستای منافع اقتصادی در سطح عمومی، از سر تسلیم اصلاحات اعلام شده را پذیرفت. در واقع، به گونه ای که تی یری میسان می بیند، تغییر دولت هیج ارتباطی نه با شکست اقتصادی دارد و نه با فرصت پیش آمده ئر این شکست انتخاباتی، بلکه بازتولید نمونه ای تاریخی است که به رئیس جمهور فرانسوآ هولاند اجازه می دهد که به تدریج انتخاب سیاست شخصی خود را آشکار سازد. به همین گونه اصلاحات منطقه ای به شکلی که در نظر گرفته شده هیج ارتباطی به بودجۀ اقتصادی ندارد، بلکه طرح اصلی از میان بردن جمهوری فرانسه است.

از وزاری قدیمی ژان-مارک آیو دولت جدید مانوئل والس تشکیل می گردد. تنها دو نفر عوض شده است.

به مثابه پاسخ به شکست سوسیالیست در انتخابات شهرداری 23 و 30 مارس 2014 ، دولت جدید مانوئل والس در واقع معرف چرخش فرانسوآ هولاند در مصاحبۀ مطبوعاتی 14 ژانویه است. رئیس جمهور، به عنوان سر دربیر قدیمی حزب سوسیالیست انتخاب شد، نه تنها الگوی استعماری ژول فری را نفی نکرده و تا اینجا از آن تبعیت نمود بلکه علاوه بر این می خواهد الگوی مناسبات با شرکت های بزرگ را از صدر اعظم آلمان ژرار شرودر به عاریت بگیرد.

هنگام پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، رئیس جمهور فرانسوآ هولاند برنامۀ پنج سالۀ خود را با باز شناسی پدرخواندگی ژول فری (1832-1893) آغاز کرد که از منافع سرمایه داری بزرگ فرانسه با تکیه به گسترش استعمار دفاع می کرد(1). سوسیالیست بزرگوار مدرسۀ لائیک را رایگان و اجباری اعلام کرد تا «سواران سیاه» (نامی برای آموزگاران سومین جمهوری فرانسه) تا از جوانان فرانسه سربازان مناسبی برای گسترش استعماری و برای جنگ جهانی اول تربیت کنند. همزمان، ژول فری به مبارزه علیه کلیسای کاتولیک دامن زد، و بر این اساس خشم طبقۀ ستمدیده را بجای بورژوزای به سوی کشیش ها منحرف ساخت.

نخستین بخش از ریاست جمهوری فرانسوآ هولاند تمدید جنگ در سوریه را رقم زد — که نیکلا سرکوزی پس از سرنگونی امارات اسلامی در بابا عمر از آن بیرون آمده بود — (2)، مداخله در کشور مالی به درخواست رئیس جمهور توسط فرانسه راه اندازی شد(3)، سپس مداخله در جمهوری آفریقای مرکزی(4). تمام این ماجراجوئی ها از کاخ الیزه سر چشمه گرفت، و غالبا همراه بود با مخالفت سران ارتش فرانسه، مانند فرماندۀ مرگز فرماندهی میان ارتشی و وزیر دفاع، رئیس کابینۀ نظامی، ژنرال سنتگرا بنوآ پوگا(5).

علاوه بر این، رئیس جمهور هولاند اصلاحات قانون ازدواج همجنسگرایان را به تصویب رساند، و چنین اقدامی به درخواست خود همجنسگرایان نبود که صورت گرفت، بلکه هدف از تصویب چنین قانونی ایجاد اختلاف در میان مخالفان راستگرا بود تا آنها را به تاریک اندیشی تشبیه سازد. او در عین حال کوشید تا نظریۀ امثال جودیت باتلر را تحمیل کند، ولی بنظر می رسد که حتی در مقابل وجود نظریات این فمینست عقب نشینی و آن را نفی کرده است.

دومین بخش از برنامۀ پنج ساله، که روز 14 ژانویه اعلام شد، یعنی دو ماه و نیم پیش از انتخابات شهرداری، و مدعی «سوسیال-دموکراسی» به مفهوم برنامۀ 2010 صدر اعظم آلمان ژرار شرودر است : به این معنا که به هدف ارتقاء تولید می خواهد کار شرکت های بزرگ را تسهیل سازد. این سیاست ده سال پیش موجب سبک بال شدن دولت فدرال و موفقیت شرکت ها صادر کننده در رقابتهایش شد، ولی از سوی دیگر به اختلاف طبقاتی عمیق تر و فقر گسترده تری دامن زد. فرانسوآ هولاند حتی از پیتر هرتس، مشاور قدیمی صدر اعظم شرودر برای ملاقات در کاخ الیزه دعوت به عمل آورد، ولی خواست همکاری با او را نفی کرد : در مورد پیتر هرتس باید دانست که این مدیر قدیمی بخش نیروی انسانی فولکس واگن به جرم بزهکاری و با خرید سندیکالیست های شرکت مربوطه اش با دو میلیون و ششصد هزار یورو فاحشه و سفرهای آفتابی، به دو سال زندان محکوم شده بود. مشخص نشده است که آیا رئیس جمهور فرانسوآ هولاند می خواهد الگوی پیتر هرتس را در چهارمین طرح اصلاحی خود نیز به کار ببندد که بیمۀ کار را به سه ماه محدود می سازد.

رئیس جمهور در عین حال اعلام که می خواهد طرح «ازدواج برای همگان» را مختومه سازد زیرا انسجام اکثریت خودش را در پارلمان مورد تهدید قرار داده بود.

انتخابات شهرداری

تا کنون، هرگز در تاریخ فرانسه انتخابات شهرداری به تغییر دولت نیانجامیده بود. ناممکن بنظر می رسد که از نتایج صندوق های رأی محلی بتوانیم نتبجه گیری کنیم. با این وجود، اگر 788 منطقه با بیش از 50000 ساکن (یعنی 23 در صد جمعیت فرانسه) را در نظر بگیریم، می بینیم که شمار افرادی که به دو سال پیش به فرانسوآ هولاند رأی دادند کاهش چشم گیری داشته است. وسعت واکنش منفی تا جائی پیش رفت که حتی شهرداری هائی که به شکل سنتی در چپ ریشه داشتند به سوی حزب دست راستی «یو ام پی» (حزب اتحاد برای جنبش مردمی) متمایل شدند.

با استفاده از چنین شکستی برای ایجاد تحول، رئیس جمهور فرانسوآ هولاند گزینش نخست وزیر جدید مانوئل والس را اعلام کرد و به او برای تشکیل دولت جدید مأموریت داد « منسجم، همآهنگ و متحد » به هدف متحقق ساختن بیانیه های 14 ژانویه. رئیس جمهور براین اساس فکر می کند که پا جای پای فرانسوآ میتران می گذارد که در ژوئیۀ 1984، نخست وزیر مدافع کارگران یعنی پی یر موروآ و 101 پیشنهادش را برکنار کرد تا با انتخاب بورژوای بزرگی مانند لوران فبیوس سیاست «واقعگرایانه تری» را در پیش گیرد.

همان گونه که کمونیست ها از شرکت در دولت فبیوس که مأمور پاسخگوئی به قول و قرار های اجتماعی انتخابات ریاست جمهوری بود قطع نظر کردند، سبزها از دولت والس کناره گرفتند زیرا نمی خواستند شریک شکست قابل پیشبینی او باشند. به همان شکلی که فرانسوآ میتران برای تسکین خصومت اسرائیل یک نخست وزیر یهودی و صهیونیست را انتخاب کرد، فرانسوآ هولاند نیز یکی از متعهد ترین شخصیت های مدافع اشغال فلسطین را برگزید. همان گونه که لوران فبیوس نخست وزیر جوان و بی تجربه ای نزد فرانسوآ میتران بود، به همین گونه مانوئل والس به تنهائی قادر به تشکیل دولت نبود و به پیشنهادات و نظریات ریاست جمهوری نیاز داشت.

با این وجود، اگر فرانسوآ میتران در سیاست و انتخاب مردان سیاست در سال 1984 تغییر حقیقی ایجاد کرد، فرانسوآ هولاند همچنان به سیاست خود که طی یک سال و نیم اول شروع کرده بود ادامه می دهد. دولت جدید نیز دارای همان ترکیب قدیمی است ولی به استثناء دو مورد، مادر فرزندانش سگولن رویال، و دوست قدیمی اش فرانسوآ ربسامن. می توانیم نتیجه بگیریم که او پرچم ژول فری را رها نکرده است، ولی می توانیم الگوی مناسبات با سرمایه داری بزرگ نزد ژرار شرودر را به آن اضافه کنیم.

دولت مانوئل والس

هنگام سخنرانی ا ش به مناسبت گزینش خود در مجمع ملی، 8 آوریل، مانوئل والس آگاهانه رویکردهای رئیس جمهور هولاند را مطرح کرد « منشورمسئولیت » با سندیکای کارفرمایان، « انتقال انرژی » برای سبزها، و « منشور اجتماعی » برای طبقات مردمی. یعنی انتخاب های هدفمند برای خشنودی قشرهای رأی دهندگان و نه برای سیاستی جامع و همآهنگ.

در نتیجه نیازهای فرانسه به سادگی قابل بررسی بنظر می رسد : از چندین سال پیش دولت از امکانات مداخلۀ خود چشم پوشی کرده، به عنوان مثال از پول خود قطع نظر کرد، و در عین حال ضخامت اداری را افزایش داد، قوانین و موازین. در پایان، قدرت در هرج و مرج اداری از هر گونه تأثیر گذاری باز ایستاد.

اگر چند مسئول سیاسی از این روند انتقاد می کنند، نادر هستند افرادی که واقعا برای تحول آن پیشنهادی مطرح کنند. در واقع، این روند تحت نظر حاکمیت ایالات متحده است و هر تغییری موجب بحران در سطح سیاست بین المللی خواهد شد، همان گونه که سال 1966 در ریاست جمهوری شارل دوگل به وقوع پیوست، وقتی بود که ناتو به بیرون از فرانسه رانده شد.

بی فایده نیست که به اشارات مانوئل والس به طرح بزرگ او در بیانیۀ اش بپردازیم که پیش از این مطرح نشده بود. پس از اظهار دلبستگی به اتحادیۀ اروپا و زوج فرانسه و آلمان، در عین حال با اعتراض به گزینش های بانک مرکزی اروپا، نخست وزیر اعلام کرد که می خواهد در «هزار برگ منطقه ای» عمیقا تحول ببخشد. طی سال ها، به استان ها و بخش ها، مناطق دیگری افزوده شده. او پیشنهاد کرد تعداد مناطق به دو تقسیم شود، و بخش ها (دپارتمان) با شوراهای منطقه ای حذف شود و بخش ها به یکدیگر بپیوندند و احتمالا مناطق کوچکتر حذف شود. اگر همه بر این باور باشند که «هزار برگ» قابل هضم نبوده و گران تمام می شود، گزینش حذف مناطق جزء تاریخ سیاسی فرانسه نبوده ولی طرح پیوستن دولت- ملت ها به اتحادیۀ اروپا است. این طرح که در زمان طرح مارشال توسط ایالات متحده مطرح گردید، جانشین مناطق بزرگ دولت- ملت ها خواهد شد و حاکمیت را به دیوان سالاری، یعنی کمیسیون اروپا منتقل خواهد کرد. این طرح کاملا با طرح منطقه گرائی گولیست سال 1969 در تضاد می باشد.

جای شگفتی است که می بینیم این اصلاحات از سوی نخست وزیر به عنوان یک متغییر برای تنظیم امور اقتصادی مطرح می شود در حالی که غایت نهائی آن، حذف دولت فرانسه و در نتیجه جمهوری فرانسه به نفع دیوان سالاری بروکسل است (یعنی اتحادیۀ اروپا و ناتو).

با این وجود مانوئل والس سخنرانی خود را با یک قطعه در مدح جمهوری به پایان رساند. او به شکل عجیب و غریبی اعلام کرد که « فرانسه آری، تکبر است که فکر کنیم آنچه را که در اینجا انجام می دهیم برای بقیۀ جهان نیز معتبر است. این « تکبر فرانسوی » نزد همسایگان ما مشهور است که غالبا به ما نسبت می دهند، در واقع دست و دل بازی بزرگی در مورد کشوری که می خواهد فراتر از خود برود ».

دو جملۀ مبهم که می تواند به مفهوم خواست تبدیل شدن به الگو باشد، ولی در عین حال یاد آور « انجام وظیفۀ برای تمدن » است که ژول فری در رابطه با حمله به تونس و چین به زبان آورد.

فرانسه به چه سوئی حرکت می کند؟

تغییرات دولت به رأی فرانسوی ها در انتخابات شهرداری پاسخ نمی گوید، ولی به استراتژی شخصی فرانسوآ هولاند پاسخ می دهد که به تدریج اهداف عینی او را در زمینۀ سیاسی آشکار می گردد : از سر گیری استعمار و دفاع از منافع کارفرمایان. سندیکای کارفرمایان تنها می تواند نمایندۀ منافع سرمایه باشد. در اینجا ما از جمهوری یعنی از جستجوی منافع عمومی خیلی دور هستیم.

این سیاست منطق خاص خود را دارد : در دوران بحران، افزایش بهره کشی از طبقۀ کارگر امکان پذیر نیست، باید در جستجوی منافع بزرگ در خارج باشیم، نزد ملت هائی که امکان دفاع از خود را ندارند. در سوریه و در آفریقا باز هم خون ریزی ادامه خواهد یافت، در حالی که فقر در فرانسه گسترش می یابد.

:ver_imprimer:>:recommander:recommander:>acebookwittereliciouseenthisiggSS

[1] « La France selon François Hollande », par Thierry Meyssan, RéseauVoltaire, 30 juillet 2012.

[2] « Discours de François Hollande à la 3ème réunion du Groupe des amis du peuple syrien », par François Hollande, Réseau Voltaire, 6 juillet 2012.

[3] « Mali : une guerre peut en cacher une autre », par Thierry Meyssan, Al-Watan/Réseau Voltaire, 21 janvier 2013.

[4] « Contradictions françaises en Centrafrique », Réseau Voltaire, 13 décembre 2013.

[5] « Gaza : la France supervise le prolongement du Mur de séparation », Réseau Voltaire, 26 décembre 2009

 


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد