تبیین اعتماد و برتری ها !

hoshyaresmaeil@yahoo.com

دررابطه با وضعییت فعلی رهبری مجاهدین ( مسعود رجوی ) نکاتی قابل توجه است . نظرات اکبرگنجی درباره نقش مجاهدین و اینکه خامنه ای بهتراست از رجوی..... ازنظرمن یک اشکال پایه ای دارد . اسمش هم تعیین نرخ وسط دعوا است .

http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2012/11/post-388.html

مقایسه مجاهدین رجوی وخامنه ای کاری غیراخلاقی ست . اکبرگنجی درمقام یک مسول متوسط درنظام ولایت فقیه حاکم ، همه چیزرا میبیند ولی راجع به بخشی مشخص گپ میزند . درفازموسوم به سیاسی اولین بارهمین مسعود رجوی توسط طالقانی برای خمینی به هنگام ورود درهمان فرودگاه ؛ پیامی میفرستد با این مضمون : شما کارها را به دست ما ( مجاهدین ) بسپارید و خودتان فقط طلبگی یا پدری کنید..! درادامه پروسه وقدم به قدم مشخصترشد که تمام دعوای این 2 اسلام واین دو امام برسرهژمونی سیاسی است ؛ که اگرهرکدام هژمونی طرف مقابل را قبول میکرد حالا صحنه سیاسی کیفا فرق میکرد وبحث برتری اخلاقی هم موضوعییت پیدا نمیکرد .

دراینکه اخلاق کدام بهترو برتر است مشکل دارم ؛ بقیه حرفها حداقل برای من مهم نیست . شما اول اخلاق را تعریف کنید و بعد مقایسه کنید. منظورتان اخلاق سیاسی است و یا عقیدتی ؟ ازبرتری اخلاقی عقیدتی و آرمان اصلا نگو که حال آدم را به هم میزند ؛ محمد ابن عبدالله سمبل اخلاقشان است....سنگساروتجاوزبه کودکان 9 ساله و قتل و تمام قوانین جنایتکارانه قرآنی شالوده اخلاقشان است ؛ منتها تفسیرش بسته به منافع کمی متفاوت است . اصلا خارج اززمین سیاست مهم نیست که چه تفسیری میشود ! بابای منم خودش مفسر دین بود و معمولا میگفت : اگرسرنماز بی اختیارگوز بزنی ؛ نماز باطل نیست .....!

واما اخلاق سیاسی : به نظرمن درغیاب عنصراجتماعی و خیابان ؛ پدیده ای به نام اخلاق سیاسی معنی ندارد . چون فرمان اصلی دست نیروی خارجی ست . و آنها هم اخلاقشان به شکلی تاریخی با قطراسکناسشان ومنافعشان رابطه دارد .البته هوشیاری درهرانتخابی قابل تحلیل است . آقای مسعود رجوی ضمن اینکه دربافتن ریسمان و آسمان و ربط همه وقایع دنیوی به تحلیلهای ابلهانه خودش...ماهراست وامروز ازتشکیل یگانهای ارتش درداخل ایران حرف میزند که گویا شکل تکامل یافته تر یگانهای میلیشیای سال 1357 است وتلاش میکند که درهمان دستگاه توضیحش دهد ؛ مزخرفاتی غیرواقعی و ذهنی که میتواند فقط مصرف نیرویی یا داخلی داشته باشد ؛ ولی وقتی پخش بیرونی میشود این حرفها مثل نیشتربه کون مخاطب فرو میرود . هنوز شروع مرحله دوم ازفاز سیاسی را به رسمییت نمیشناسد چون دستش به جایی بند نیست و یا آرزو میکند که چنین روندی پا نگیرد . گنجی میگوید که برتری اخلاقی اولین شرط اعتماد سازی برای رهبری مجاهدین است . صحبت ازبرتری اخلاقی درمیان پازل سیاسی موجود شبیه به جوک نیست ؛ خودش جوک قرن است ؛ مثل این میماند که در دنیای عقربها به دنبال عقرب خوب بگردی ومشخص کنی که کدام عقرب بهتراست ! این مثال را ازاین جهت گفتم ؛ چون هم خامنه ای حاکم و هم مجاهدین با پالان ایدئولوژیک درزمین سیاست جولان میدهند .

حداقل بگذارید کسانی ازاخلاق سیاسی حرف بزنند که توان دفاع ازآن را هم داشته باشند . وکسانی میتوانند مدافع اخلاق باشند که مایه اولیه را ( هرچند ضعیف ) داشته باشند . فرهنگ بیمارسیاسی جامعه ایران سالیان وقرونی است که اخلاق سیاسی اش تعریف کردنی نیست . چون ماهیتا خودش حرفی برای گفتن ندارد . این بافت نخراشیده اجتماعی حتما نیازبه کالبد شکافی دارد تا مشخص شود چرا خمینی درماه دیده شد ؟ چرا مجاهدین متولد شدند وچرا چنین روند مخربی ؟ هیچ نقطه ای ازاین مجموعه بیماراز کرات دیگرنیامده است همه به هم ربط دارند وهیچکدام به اخلاق ربطی ندارند . اینکه خامنه ای یا رفسنجانی امروز معتقد به انتقاد میشوند ورفسنجانی خواستار پاسخگویی «مسئولان امنیتی و قضائی وقت» درباره اعدام‌ها و محاکمه‌های پس از انقلاب ایران بشود....ربطی به اخلاق ندارد بلکه جبری احتماعی و سیاسی وبیرونی و آمادگی برای چرخش احتمالی دستگاهش است . معلوم نیست این رفسنجانی درهنگام وقوع همه آن جنایات اسلامی ؛ درکدام کره مشغول اقامه نماز بوده است !؟

درغیاب عنصر اجتماعی خانه نشین ؛ نیروهای سیاسی موجود درزمین سیاست ایران نیازشان به اعتماد سازی؛ درشاخصهای نظم نوین گره میخورد واین مقوله فقط به ظرفییت ها ی فکری یا اجبارات بیرونی برمیگردد . برخلاف این نظریه که معتقد است : وظیفۀ سایر نیروهای جدّی و سرنگونی طلب اپوزیسیون است که جبهۀ همبستگی اعلام شده توسط مجاهدین را جدی گرفته و پیگیری نمایند..! اعتماد سازی بین نیروهای موجود نیاز به دوندگی ندارد ؛ رهبری مجاهدین ابتدا باید شروع مرحله دوم فاز سیاسی را به رسمییت بشناسد و به الزامات آن پاسخ دهد و بعد ؛ صندلی اش درسریال نشستهای استکهلم تا پراگ محفوظ است . مرحله اول فاز سیاسی با همت همه نیروهای دست اندرکارداخلی وخارجی ؛ به خون نشست . کسی بدون تقصیرنیست . هیچکس درهیچ مقامی تلاش بیهوده نکند تا خودش را تبرئه کند . همه گناهکارند . اندازه و سهم هرجریان یا فردی هم درتاریخ به درستی ثبت است . امروز هم دعوای هژمونی سیاسی بین رجوی با خمینی در33 سال پیش ؛ ازطرف رهبری مجاهدین با بقیه نیروهای سیاسی همچنان متعبراست . درحالی که وقتی درزمین نظم نوین بازی میکنی دیگه ازاون ممه خبری نیست !

نیرویی میتواند فراخوان برای اتحاد سیاسی بدهد که خودش پوزسیون وشکلی سیاسی داشته باشد . سازمان مجاهدین هنوز یک نیروی سیاسی نیست . هنوز قلبش برای جنگ ( منهای مکانیزمها ) میزند .هنوز ساختار بیمارگونه نظامی و سیاسی قرن پیش رسما نقطه پایان نخورده است ( منهای داشتن کارائی یا عدم کارائی ). اصلا فرض کنید که فردا نیروی پیدا شود و بیاید برای اتحاد با مجاهدین !! آنوقت بدون هیچ سوالی باید رهبرعقیدتی و رئیس جمهورش و شورای رهبریش و ارتش لیبرتی نشینش و عشق به جنگش و بقیه قضایا را بپذیرد . حتی اگر به زبان بگوید که قبول ندارد ؛ ولی آن چترسیاسی و هژمونی حاکم ؛ اتوماتیک هراتحادی را به پذیرش وتائید همه ساخت و سازها ی کج و معوج قرن پیش ملزم میکند ! آقا جان حداقل وقتی بحثی دررابطه با اتحاد سیاسی یا همبستگی مطرح میکنید ؛ مسائل و الزامات ساده آن را درنظر بگیرید .

رهبری مجاهدین باید اعتماد سازی کند ؛ ولی درمقابل چه کسانی ؟ اعتماد رضا پهلوی و اصلاح طلبان را جلب کند و حکومت اسلامی و نظم نوین و بقیه های موجود که هیچکدام ربطی به مردم ندارند . رضا پهلوی و اصلاح طلبان و همه بقیه های دیگرهم ؛ نیازبه همین اعتماد سازی را دارند . درواقع همه بازیکنان اصلی زمین سیاست نیازبه اعتماد سازی نسبت به هم را دارند . میدانی چرا این اصلاح طلبان حکومتی اصلاح شدنی نیستند ؟ چون ازحکومت اسلامی فیزیکی کنده شده اند و نبض سیاسی شان با نظم نوین تنظیم است ؛ اما ازنظر ارزشی هنوز درهمان دستگاه قبلی نفس میکشند . میدانی چرا مسعود رجوی بعد از عبورفیزیکی از قرارگاه اشرف تمام دنیا را میخواهد به قرارگاه اشرف تبدیل کند ؟ چون اوهم با همان تفکرات ارتجاعی قرن پیش ؛ فقط نبض سیاسی اش جبرا یا قلبا ؛ با نظم نوین تنظیم است ! نظم نوین هم تا خرداد سال بعد ظاهرا عجله ای ندارد . آن 100 نفرباقی مانده درقرارگاه اشرف هم ممکن است تا خرداد و انتخابات بعدی حکومت اسلامی ؛ وقت داشته باشند تا اموال را بفروشند ! شیخ جبور صبح یک ماشین میخرد و شیخ صالح شب قالپاقش را پس میآورد .....

درواقع آقای رجوی هنوز تحلیل ذهنش است و یا هنوز خواست دلش و امیدواراست....که حکومت اسلامی با غرب به نقطه تضاد جنگی میرسد وبعد آن پدیده ارتش لیبرتی نشین یحتمل دوباره به کارمیآید وغرب به نام او.... کارخودش را پیش میبرد و اطلاعیه اش را به نام اشرف نشینان بدهد . اما اگرتا سرفصل انتخابات بعدی حکومت اسلامی ؛ غرب و حکومت اسلامی ، به نقطه تعادلی دست پیدا کنند ...آنوقت شروع مرحله دوم ازفازسیاسی برای رجوی موضوعییت پیدا میکند ؛ به همین دلیل شعار یا تلاش سیاسی امروزش تا آن روز برمحور ؛ به رسمییت شناساندن شورای خودشان است موضوع دورازذهنی که ربطی به لیست تروریستی هم نداشت. تب سرد خروج لیست؛ هیچ پس لرزه جدی و عملی ندارد . ازنظرداخلی هم رجوی ازشرایط اجتماعی آگاهی نسبی دارد . حداقل ازخرداد 1388 کمی واقع بین شده است که برای ارزشهای این یکی رهبرهم ؛ نسل امروز درداخل ایران شیشکی هم نمیزند ! میداند که فرمان برای یگانهای داخل ایران...فقط باعث خنده و تفریح است اما ریسکش را میکند شاید سبویی شکست و ماستی بریخت.......! تازه دلخورهم هستند که چرامنصورحکمت آنها را درسناریوی سیاه غرب نشانده است ؟

درروزگاری و درمیان بزرگان دنیای سوسیالیسم بحثهایی مطرح شد که به طورخلاصه سوال این بود: درروند تکاملی ساختارجامعه ؛ اقتصاد نقش پایه و مبنا دارد ؛ یا شعوراجتماعی و سیاسی !؟ به طورطبیعی هرنظام اقتصادی ؛ درروند و شکل گیری مناسبات اجتماعی سهم پررنگ واصلی و محکمی دارد . اما با تجربه و ظهورهیتلردرآلمان با شعور اجتماعی سیاسی بالا ....و طلوع نابهنگام دیکتاتوری پرولتاریا درجامعه عقب مانده تزار.... به راحتی میشود نتیجه گرفت : وقتی شعور"سیاسی اجتماعی" را مبنا قرار ندهی ؛ لاجرم مقایسه و پیدا کردن برتری اخلاقی بین این همه مارمولک بیمار سیاسی ایرانی ؛ ازمحصولات آشپزخانه میلتون فریدمن است و نه ذهنی مستقل و خلاق !

اسماعیل هوشیار

04.12.2012

_______________________________________________________

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.