خطر پیشبرد سناریوهای دولت سازی و وظایف چپ در سال 2012

از: سعید صالحی نیا

salehinia@aol.com

10 فوریه 2012

مقدمه:

سال 2011 سال " عروج جنبشهای اجتماعی" در همه نقاط دنیا بود. سونامی که از خاورمیانه شروع شد و مرزهای اروپا را یکی یکی درنوردید و به امریکا کشیده شد و "جنبش اشغال" را ساخت. حاکمیت جهانی سرمایه با بحرانی که به بشریت در طی چند سال گذشته تحمیل کرده بود ، در مقابل موجی بسیار گسترده و بی نظیر از جنبشهای اعتراضی قرار گرفت. در خاورمیانه این جنبشها طبعا فرم ضد دیکتاتوری بخود گرفتند چرا که نظامهای دیکتاتوری اولین سنگرهای ارتجاعی سرمایه بودند. در اروپا و امریکا اشکال دیگری از مبارزه دنبال شد ولی خواستها به طرز اعجاب آوری شبیه هم بودند. جنبشهای ضد دیکتاتوری در خاورمیانه با برافراشتن پرچم هویت انسانی و خواست آزادی و پایان دادن به فقر وارد صحنه شدند و به سرعت بساط چند دیکتاتور در تونس و مصر برچیده شد و در مرحله بعد نوبت لیبی بود و جنایتکاران سوریه. در اروپا .و امریکا خواستها حول مخالفت با سیاستهای نئولیبرال و قطع کردن مداوم کمکهای دولتی شکل گرفت. جنبش اشغال بروزی بین المللی یافت و برای اولین بار اعتراض بر علیه کلیت نظام حاکمیت بانکها و کمپانیهای چند ملیتی رفت تا کلیت نهادهای سیاسی را در غرب زیر سوال ببرد.

طبیعی بود که جنبشهای اعتراضی و ضد دیکتاتوری با معضل عدم تشکل سیاسی روبرو شوند. این جنبشها بیشتر ظرف متمرکز شده اعتراضی از حرکتهای خودبخودی بودند و نهادهای  سیاسی خود را نساخته بودند. لذا وقتی این جنبشها شروع شد بمرور زمان تازه معضل نداشتن سازمان سیاسی که بتواند خواستهاشانرا نمایندگی کند بیشتر و بیشتر خودش را نشان داد. مردم به خیابانها آمده بودند و حتی در خیابانها و پارکها خوابیدند اما در بالای هرم سیاسی نمایندگی نشدند. تحزب چپ و کمونیستی که بتواند این جنبشها را به قدرت سیاسی نزدیک کند غائب بود. همان موقع می شد پیش بینی کرد که این جنبشها را ، راست و طبقات حاکمه بطور موقت هم شده به بیراهه بکشند و متوقف کنند. سیاست شوخی بردار نیست و طبقات حاکمه گرگهای باران دیده هستند با هزاران ابزار تبلیغاتی و هم از در وارد می شوند و هم از پنجره!

این شد که در غرب ، آنارشیستها و لیبرالهی چپ را انداختند بجان جنبشهای اعتراضی و مرتب در گوش مردم خواندند که "حزب تشکیل ندهید"، "از همین پائین فعالیت کنید. سیاست اخ است مال پولدارهاست"! خیلی که مردم فشار آوردند بهشان "راهنمائی کردند" تا بروند چند تا ساختمان و مغازه را آتش بزنند، جلوی چند تا موسسه مالی چمباتمه بزنند و ....خلاصه شرایطی بسازند تا پلیس بریزد و بساط مردم را جمع کند. زمستان و هوای سرد و فقر هم که بود بقیه کار را ساده می کرد! این شد که جنبشهای "اشغال" بتدریج از درون اشغال شد و در گل گیر کرد و بطور موقت هم که شده مردم را عقب نشاندند.

در خاورمیانه اما شگردهای دیگری به خرج دادند که بیشتر هدف این مقاله است. همینرا می شود گفت که اگر شروع سال 2011 پیشروی جنبشهای خودبخودی اعتراضی در همه دنیا بود ، اواخرش را صحنه قدرت گرفتن تاکتیکها و استراتژیهای مهار کننده نظام حاکم جهانی متمایز کرد. سال 2012 ، اینگونه شروع شد. جدال انقلاب و ضد انقلاب به سختی ادامه دارد و نظاره کردن همان و باختن این نبرد همان!

اجازه بدهید از تاکتیکها و استراتژیهای مهار کننده ضد انقلاب جهانی در خاورمیانه بیشتر صحبت کنیم:

 

(1)تاکتیک "تسریع خروج دیکتاتور و انقلاب سواری در تونس و مصر"

در نمونه های تونس و مصر، ضد انقلاب جهانی ، تاکتیک تسریع خروج دیکتاتورها ، حفظ ارتش و دستگاه سرکوب و تلاش در جهت جذب آرام جناح های راست و اسلامی را پیش گرفت. عروج مجدد اسلام سیاسی اینبار با رنگ و لعاب "لیبرال تر"، جریانات وابسته به اخوان المسلمین و باز کردن آرام درهای قدرت سیاسی به بخش راست اپوزسیون ، شیوه ای است که الان دارد در مصر پیش برده می شود. انقلاب را هنوز خاموش نتوانسته اند بکنند ، در خیابانها هنوز نگهش داشته اند تا خسته شود و برود خانه اش. "اپوزسیونهای راست" و اسلامی را دارند بالا می کشند تا بتدریج شریک قدرت سیاسی بشود و غائله انقلاب مردم کنده شود. طبیعی است که مردم نمی توانند همیشه در خیابانها بمانند و در شرایطی که فقر و بیکاری بالای سرشانست، در نقطه ای تصمیم می گیرند که "کاچی به از هیچی است". روی این روانشناسی اجتماعی ضد انقلاب حساب می کند. صبورانه و لایه به لایه از بدنه انقلاب می کنند و در عدم حضور حزب کمونیستی مداخله گر و چپ تلاش می کنند غائله را بخوابانند.

(2) تاکتیک دولت سازی در تبعید و انقلاب سواری از طریق ورود به مبارزه مسلحانه توده ای

در جوامعی که حکومتهای ایدئولوژیک و توتالیتر حاکم بودند و هستند، ضد انقلاب جهانی استراتژی بکلی دیگری را دنبال کرده و می کند. لیبی نمونه اولش بود. در لیبی جنبش اعتراضی به سرعت به نبرد توده ای مسلحانه تبدیل شد. حکومتهای غربی با دقت اوضاع را دنبال کردند و گذاشتند باند قذافی خوب کشتار کند و مردم را تا نزدیک قتل عام زیر فشار قرار دهد. دالانهای اروپا بطور همزمان تبدیل شد به چانه زدنها برای ساختن "شورای انقلاب در تبعید" که شورائی قلابی از بخشی از همان رهبری سابق لیبی بود و تعدادی چلبی و اسلامی. اینها را که خوب سر هم کردند و از بی آذاریشان اطمینان یافتند، "حملات هوائی" را بنام حکایت از مردم لیبی شروع کردند و با استفاده از روانشناسی استیصال که مردم دچارش بودند، مهره های خود را به انقلاب لیبی حقنه کردند و قبل از اینکه مردم لیبی حتی بفهمند چه کلاه گشادی به سرشان رفته، قدرت در بالا تثبیت شد و مردم بتدریج متوجه می شوند که سرشان چه کلاهی رفته است. حالا حالا هم دستشان به چیزی بند نیست. مجبورند همان نان در کف مانده شان را بچسبند و در کنج فقر بخزند به خانه هاشان!

(3)مدل دخالت در انقلاب سوریه

حدود یکسالی می شود که موج انقلابی خاورمیانه جامعه سوریه را فراگرفته و مردم سوریه تا بحال نزدیک به 60 هزار نفر کشته داده اند و در مقابل اراذل بشار اسد کوتاه نیامده اند. جهان ساهد جنایتهای هر روز عریانتر ارتش سوریه است که با سلاح های سنگین به شهرهای سوریه حمله می کند و از مردم بی دفاع و غیر نظامی قربانی می گیرد. تانگ و توپخانه شانرا برای نابود کردن مقاومت مردم بکار گرفته اند و با هر کشته ای که از مردم می گیرند، عزم مردم برای پائین کشیدن بشار اسد بیشتر می شود.

حکومتهای غرب با تاخیری مشابه موارد لیبی و مصر و تونس، بالاخره به این نتیجه رسیده اند که بشار اسد ماندنی نیست و حرکت حساب شده شانرا برای سوار شدن بر انقلاب سوریه شروع کرده اند. استراتژیشانرا معاون اوباما بعد از ماجرای قصابی قذافی اعلام کرده بود. او گفته بود که " ما یاد گرفتیم چگونه با حداقل مخارج نظامی از طریق همکاری با انقلابیون سیاستمانرا پیش ببریم" و اضافه کرده بود که "مدل عملکرد در لیبی" توسط حکومت امریکا برای حرکتهای بعدی انتخاب شده است.

این شد که در سوریه در حال حاضر مشغول طراحی سیاست هستند. در سطح تبلیغاتی پروژه محکوم کردن حکومت سوریه را در شورای امنیت به دقت پیشبردند تا حمایت جهانین و مردم سوریه را جلب کنند و حکومتهای عقب افتاده تر روسیه و چین هم شدند بهترین ابزارهاشان برای لانسه کردن پز "آزادیخواهی حکومتهای غربی!"

پشت پرده ، همانکاری که در لیبی کردند دارند پیش می برند یعنی سناریوی دولت سازی که بطور متمرکز از ماه اگوست سال گذشته دنبال می شود. اجازه بدهید ببینیم کاسبی دولت سازی در سوریه تا همینجا چگونه پیش رفته:

" مجمع ملی سوریه:   در شهر استانبول ترکیه به تاریخ 23 آگوست 2011 شکل گرفت.یاسر تبارا سخنگوی این مجمع است که حدود 120 عضو دارد که 71 نفر آنها هنوز نامشان فاش نشده است و فعالین  گروههای مختلف اپوزسیون مختلف بشار اسد می باشند. گفته می شود مجمع عمومی سوریه تا کنون موضع رسمی در مورد کردهای سوریه که بیش از دو ملیون نفر تخمین زده می شوند، اتخاذ نکرده است.

مجمع عمومی سوریه توسط شعبه سوری اخوان المسلمین حمایت می شود و همینطور جریانات ناسیونالیست آسوری و کرد در بدنه آن حظور دارند. این مجمع مدعی است که در حال حاضر 60 در صد اپوزسیون حافظ اسد را نمایندگی می کند. تنها حزب شناخته شده کرد که حامی مجمع عمومی سوریه است عبارتست از حزب جنبش آینده کرد  که رهبرش رهبری ماشال تامو اخیرا در شهر قامیشی ترور شد.

مجمع عمومی سوریه در حال حاضر حمایت 2 عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد را دارد که عبارتند از دولتهای امریکا و فرانسه و 12 عضو غیر دائم شورای امنیت از جمله اسپانیا، بلغارستان ، تونس و لیبی هم این مجمع را به رسمیت شناخته اند و گفتگوهای رسمی با آنرا برای ارسال اسلحه و "سربازان داوطلب" شروع کرده اند. دولتهای المان، کانادا،بلژیک، ایتالیا، هلند و ترکیه در حال گفتگو با نمایندگان این مجمع هستند اما هنوز رسما آنرا به رسمیت نشناخته اند..

اتحاد رقیب مجمع عمومی سوریه عبارتست از : کمیته هماهنگی ملی برای تحول دموکراتیک که بیشتر از ائتلاف جریانات سکولار چپ ، ناسیونالیستها و بعضی دیگر از احزاب کرد تشکیل می شود که عمدتا درون سوریه سازمان یافته اند."

همانطور که خواننده گرامی ملاحظه می کند، ضد انقلاب داخل و خارج سوریه که متشکل از همان جناح های شناخته شده اسلامی، ناسیونالیست و قومی می باشد در کنار بخشی از نارضیان درون حکومتی بشار اسد ، دست چین شده اند و پروسه حمایت سیاسی و نظامی از این مجمع ملی سوریه از سوی حکومتهای امریکا و فرانسه آغاز شده و حکومتهای دیگر غربی هم می روند که بقیه داستانرا پیش ببرند. محل دولت در تبعید اینها فعلا در ترکیه است و احتمالا بتدریج در بخش کرد نشین سوریه اینها هسته "مقاومت نظامی" را خواهند گذاشت و داستانرا با همان سناریوی شبیه لیبی پیش خواهند برد و بموقعش دوباره جنگنده های با سرنشین و بی سرنشین ارتش های امریکا و فرانسه به "انقلابیون" خواهند پیوست تا کلاه گشاد دیگری سر مردم دردکشیده سوریه بگذارند!

(4) مدل دخالت در انقلاب ایران:

تردیدی نیست که پروژه ای شبیه سوریه منتظر انقلاب ایران خواهد بود. رژیم اسلامی همان متدی که بشار اسد دارد دنبال می کند، از بدو روی کار آمدش در مقابل مردم ایران اتخاذ کرده و همین الانهم پاسداران و سرکوبگران رژیم در حال کمک به بشار اسد هستند و دارند تجربه بیشتر می گیرند تا از "سنگر امامشان" همانطور در ایران دفاع کنند. جنگ گسترده توده ای ، تهاجم مردم به پادگانهای رژیم اسلامی به همراه امواج اعتصابات عمومی سناریوئی است که در انتظار رژیم اسلامی است. اگر حکومتهای غرب و خصوصا امریکا در تهاجم مستقیم نظامی تعلل می کنند عمدتا ترسشانست از مغلوبه شدن ماجرای رژیم و عروج انقلابی که غیر قابل کنترل باشد برای غرب.

اما از دید من پشت درهای بسته و نیمه بسته در غرب در فرانسه و لندن و واشنگتن دی سی ، سناریوئی که سالهاست دارد تمرین می شود سرانجام نهائی خواهد شد. سرهای ارتجاع سیاسی ایران از قومگراها و اسلامیهای بیرون افتاده از حکومت و مجاهد تا "سبزها" و پهلوی چی ها و "پاسدارهای لیبرال شده " و  "سوسیال دموکراتها" اگر در سالهای قبل نتوانستند به زور از ما بهتران کنار هم بمانند، دیر یا زود بخاطر بلند شدن بوی الرحمان رژیم اسلامی و تاکتیکهای "تحریم و مانورهای نظامی" در کلاسهای درس حکومت سازی حکومتهای غربی به صف خواهند شد . امپریالیزم جهانی قرار دارد اگر رژیم اسلامی به ته خط رسیده ، آینده اش را در منطقه از طریق بالا کشیدن آلترناتیو راست بیمه کند.

اینست که کنفرانس پالمه را حتی اگ هنوز یک مضحکه و شوی خرتو خر بیشتر نیست باید بخشی از تمرین راست سیاسی دانست که قرار است مرتب جدی تر شود. درست است که بخضی از مدعوین این کنفرانس "اظهار بی اطلاعی کرده اند" و روشان نشده شرکت کنند اما اونها که شرکت کرده اند همان طیف تیپیک راست از پهلوی چی ها تا پاسدارهای سابق تا توده ایها و لیبرالهای جهوریخواه ، کاسه گدائی بدست مشغول درس گیری از دولت سازان امپریالیست هستند تا روزی که بخشهای دیگر سناریوی الترناتیو سازی کامل شد با سلام و صلوات به جامعه بلا زده ایران قالب شوند. این سناریو حتمی خواهد بود. دست حکومتهای غربی و راست سیاسی را براحتی می توان از کارتهای مشابهی که روی میز در لیبی و سوریه گذاشته اند خواند!

(5) چپ جامعه چکاره است؟

اینجا خطابم به چپ جامعه است. بخش اکثریتی از جامعه که قرار ندارد رژیم اسلامی را بیندازد تا دوباره برود توی صف بیکاران، فقرا . توی صف ملاقاتیهای زندانهای سیاسی و توی صف اعدامیها و تیعیدیها.

خطابم به فعال کارگری است که برای زندگی بهتر همین الان زیر سخت ترین شرایط پلیسی تلاش می کند سندیکای مستقلش ، شورایش و مجمع عمومیش را زنده نگه دارد و هر طور که می تواند اعتراض کند به این بی هویتی و درماندگی که نظام سرمایه به خودش به کودکش و خانواده اش تحمیل می کند. خطابم به فعال داشجوئی و فعال مبارزه برای برابری زن هست که قرار ندارد از رژیم اسلامی خلاص شود تا حکومت نیم بندی اسلامی یا ملی اسلامی دیگری بیاید بعد از دوره ای دوباره بگیرد و ببندد و نابرابری را توجیه کند تا چرخ نظام سرمایه بازهم بگردد و استخوانهای جامعه را خرد کند تا نیروی کار ارزان و ارزانتر شود !

چپ ایران به رغم داشتن سنت بسیار غنی مبارزاتی به رغم داشتن زمین سیاسی جامعه که روی مطالبات واقعی 99 در صد جامعه استوار است. به رغم داشتن بهترین و انسانی ترین پاسخها هنوز به اندازه کافی متشکل نیست.

راست سیاسی برای گرفتن قدرت کار زیادی لازم ندارد بکند. کافی است اربابانش از بالا قدرت را بیندازند توی دامنش. نهادهای قدرت راست توی جامعه به یمن نسلها سرکوب و مغز شوئی تثبیت شده اند. کافی است از بالای سر مردم پشت پرده های سیاسی در دالانهای قدرت اروپا و امریکا قرار و مدارها را بگذارند و با یک سناریوی حساب شده و زدن سر رژیم اسلامی ، خودشانرا بعنوان "یاران مردم" دوباره جا بزنند همانطور که در لیبی و مصر و تونس کردند و الان در حال انجامش در سوریه هستند.

سوال اینست که چپ جامعه بالاخره قرار دارد چه کند؟ در این نبرد سرنوشت ساز، زمان بسرعت می گذرد و فرصتها به راحتی می سوزد. خیلی ها زیادی خوشبین هستند که چپ به رغم عدم تحزبش همینجوری در مقابل توطئه ها و نقشه های حساب شده راست "برنده است". بنوعی جبرگرایانه خوشخیالند! من اما بسیار نگرانم. صحنه های انقلابهای خاورمیانه و شکستهائی که راست و ضد انقلاب دارد به جامعه تحمیل می کند منرا نگرانتر می کند.

مهمترین دستاورد چپ جامعه ایران، از دید من عروج کمونیزم کارگری و حزبش بوده. اما این هنوز اصلا کافی نیست. برعکس می خواهم نگرانیم را اعلام کنم از اینکه اون چپ جامعه اون فعال توی خیابان و کارخانه و محله هنوز اهمیت حیاتی تحزب متمرکز را در نیافته و هنوز بدور خودش سرگردانست. این جدا افتادگی بین تنه چپ و سازمان سیاسی رهبریش پاشنه آشیل انقلاب ایرانست همانطور که انقلابهای دیگر خاورمیانه و جنبش اعتراضی در غرب را از همین نقطه زدند ، براحتی می توانند انقلاب مردم ایرانرا هم ملاخور کنند.

انقلاب ایران ممکنست توسط راست سیاسی و ضد انقلاب سزارین شود ممکنست از بالا بالاخره با هر کلکی شده تکلیف رژیم اسلامی را بکنند تا نگذارند چپ جامعه به حزبش و نمایندگی سیاسیش بپیوندد. من نگران لحظاتی هستم که دارد از دست می رود. فعالین حزب کمونیست کارگری ایران هرگز نمی توانند با اراده خویش با تلاشهای شبانه روزی خویش بتنهائی موفق شوند. یک عزم عمومی لازمست درون چپ ایران که این تحزب کمونیست کارگری را بدرون جامعه ببرد و مانع ملاخور شدن انقلاب شود.

کاری هرکولی در پیش است. فرصت کم و دشمن بسیار حیله گر و صاحب ابزارهای فراوان. ما در این سو، هم را داریم، ایده های خوب و طرح های عملی برای پاسخگوئی به درد های جامعه اما اینها کافی نیست. نباید مشاهده گر ماند. می دزدند و می برند هنوز ، به چشم برهم زدنی!

 

منابع دیگر:

سعید صالحی نیا: از نزدیکتر با جنبش اشغال آمریکا، افقها و معضلاتش

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/8015-1390-07-16-20-32-29.html

سعید صالحی نیا: نبرد تانکها با مردم در سوریه

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/6856-b.html

سعید صالحی نیا: آغاز مرحله "دولت سازی" در لیبی, در حاشیه اجلاس لندن

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/6380-1390-01-05-07-44-23.html

سعید صالحی نیا: آیا انقلاب مصر "ملاخور" می شود؟! در حاشیه اعلام نتایج اولین دور انتخابات مصر

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/8456-1390-09-11-12-35-57.html

محمد آسنگران: تحرکات اخير اپوزيسيون بورژوايي در متن اوضاع سياسي ايران

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/44-mohamad-a/9008-1390-11-19-19-21-26.html

بهرام رحمانی :مرکز اولاف پالمه و اپوزسیون سازی

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=31064

بهرام رحمانی:نقش اولاف پالمه سنتر در اپوزسیون سازی برای آینده ایران چیست؟

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=31237

تهاجم نظامی در سوریه انتخاب درستی نیست – مارک لینچ (استاد علوم سیاسی دانشگاه جرج تاون واشنگتن دی سی)

http://lynch.foreignpolicy.com/posts/2012/01/17/no_military_options_in_syria

مجمع ملی سوریه(آلترناتیو در حال ساخت در مقابل حکومت بشار اسد)

http://en.wikipedia.org/wiki/Syrian_National_Council