مقاله

 

 

 

خاطرات زندان تیف . قسمت 23

hoshyaresmaeil@yahoo.com

 

 روز شنبه 27 اکتبر، به زندانیان اعلام شد که موضوع آزادی هنوز عملی نیست. مانند همیشه هم دلیلهای نیم بندی آوردند واین بار: بحران در شمال عراق میان کردها و دولت ترکیه اوج گرفته بود. ترکیه هر روزه چنگ و دندان به کردها نشان می داد. غافل از اینکه اگر مساله ی کردها راه حل نظامی داشت، سالها پیش باید حل می شد. آمریکا و دیگر کشورهای جهان هم ترکیه را به خویشتنداری فرامی خواندند. شاید نگرانی ترکیه بیش از آن که از استقرار چند هزار کرد مسلح در نزدیکی مرزهایش باشد، از شکل گرفتن یک کردستان مستقل در منطقه بود؛ جایی که در نظم نوین جهانی می توانست برای آمریکا  جای پایی به مراتب مهمتر از اسراییل باشد. به هر حال اگر دولت ترکیه از شیوه ی نظامی در این بحران بهره می برد بی تردید نمی توانست برنده باشد؛ همانگونه که اسراییل درجنگ با حزب ا.. برنده نبود.

    روز 28 اکتبر ، دوباره شماری از زندانیان تیف دست به تحصن زدند. شب هنگام یکی از چادرهای زندان به آتش کشیده شد. یکی از زندانیان به نام "محمد رضا محبی نیا"، تعادل روانی خود را کامل از دست داده بود که او را به بیمارستان روانی منتقل کردند. در سوم نوامبر 2007 ، سومین دور نشست امنیتی در ترکیه بر سر موضوع عراق برگزار شد و مانند همیشه شرکت کنندگان در پایان ، اعلام رضایت کردند! چند روز پیش از آن نشست، "رجوی" باز هم پیامی داد و در آن به اسیران اشرف تبریک گفت زیرا که رژیم به سوی جنگ می رفت و او برای پیروزی آمریکا در آن جنگ دعا کرد. دعای دیگرش هم برای خروج از فهرست تروریستها کرد!

    در همان روزها، شعله ی بحران در پاکستان هم زبانه کشیده بود. فرمانده ی ببرهای "تامیل" در بمباران نیروهای دولتی سریلانکا کشته شد. اما از اینها گذشته، سرهنگ "تورلاک" در تیف اعلام کرد که کمپی در شمال عراق برای ما آماده شده تا به  آنجا منتقل شویم.

 در 8 نوامبر، 8 نفر از "دیپلماتهای" رژیم ایران که در عراق توسط آمریکا بازداشت شده بودند، یک شبه بی خطر تشخیص داده شده و آزاد شدند. به این می گویند دیپلماسی! به ما هم می گفتند تروریست! تروریستهایی که پناهنده هم بودند! آن روزها زنگهای جنگ با ایران ، با بمباران سنگین تبلیغاتی به صدا در آمده بود و "احمدی نژاد" در رویای ظهور امام زمان، مردم ایران را نمد مال می کرد.

 دور جدیدی از مذاکرات میان ولی فقیه ودکتر نظم نوین (همان شیطان بزرگ سابق که مذاکره با آن عین بی غیرتی خوانده می شد!) در عراق پیش رو بود. مجاهدین همچنان با توسل و توکل به حضرت پنتاگون در گلوگاه پیروزی جا خوش کرده بودند. موضوع آزاد شدن زندانیان تیف باز هم عقب افتاد.

 از میانه های نوامبر، زندانیان تیف را در دسته های 5 نفره در بیابان کنار اشرف رها می کردند و به آنان ابلاغ می کردند که شما آزاد هستید! درک اینکه چرا گذر از این فاصله ی چند صد متری، 5 سال طول کشیده بود، چندان دشوار نبود!

 در 8 دسامبر، سرهنگ "مولن" که خودش را مسئول حفاظت "اشرف" معرفی می کرد به تیف آمد و گفت که آنان مجبورند در این مرحله زندانیان را به صورت محدود و گزینشی آزاد کنند و هنوز مسائل مهمی میان مجاهدین و دولت ایران و دولت آمریکا بود که او نمی تواند در باره ی آنها چیزی بگوید. در سوم دسامبر، هم گزارش منابع اطلاعاتی آمریکا در مورد برنامه ی هسته ای ایران منتشر شده بود و جو سیاسی را به هم ریخته بود. "عبدالعزیز حکیم" در بازگشت از سفر واشنگتن، وعده داد که به زودی دور جدید مذاکرات میان رژیم و آمریکا آغاز خواهد شد. از روزی که گزارش اطلاعاتی آمریکا در باره ی رژیم منتشر شد، همه ی شواهد حاکی از این بود که غرب و رژیم ایران درمسیر یک توافق کلان هستند.

    بالاخره در 18 دسامبر 2007 ، مرا همراه با 2 زندانی دیگر در 2 کیلومتری جاده ی اصلی و در بیابانهای اشرف رها کردند و گفتند: " آزاد هستید"! دوران اسارت ما در تیف، کمی بیش از جنگ جهانی دوم به درازا کشیده بود و 3 برابر زمان گروگانگیری کارمندان سفارت آمریکا در ایران بود. هنگام آزادی، یک کارت پناهندگی UN و یک لیسه پاس عراقی برای خروج از عراق به ما دادند. پس از یک ساعت پیاده روی به جاده ی اصلی رسیدیم و به سوی شمال عراق حرکت کردیم.پستهای بازرسی میان راه با دیدن مدارک ما گیج شده بودند و نمی دانستند موضوع چیست. ظاهرا" دولت آمریکا هیچگونه هماهنگی با ارگانها و دولت عراق انجام نداده بود. از شماری از زندانیان دیگر در همین پستهای بازرسی باجگیری شده بود.

 با تاریک شدن هوا ما 3 نفر به دروازه ی شهر اربیل رسیدیم. با عصبانیت از ورود ما به شهر جلوگیری کردند و گفتند که مدارک ما را به رسمیت نمی شناسند و اینکه ما باید ویزای کردستان یا یک ضامن داشته باشیم. به ناچار به شهر کرکوک برگشتیم و یک شب را در آنجا سپری کردیم. فردای آن روز به سمت موصل به راه افتادیم تا از مسیری دیگر برای خروج از عراق به شهر "مرزی زاخو" برسیم. ما قصد توقف در کردستان را نداشتیم اما ناچار بودیم برای خروج از عراق به سوی ترکیه، از خاک کردستان بگذریم................

 

ادامه دارد

اسماعیل هوشیار

 

 

_______________________________________________________

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد