مقاله

 

 

تاریخ انتشار :09.01.2016

پاسخ ما به زن آزاری و نژادپرستی جاری در آلمان

عباس گویا


abbasgoya.blogspot.com
مقدمه


احتمالا مطلع هستید كه صدها –و بقولی حدود هزار ــ نفر كه ظاهرا اغلب مهاجر یا پناهجویان اخیر و جوان كشورهای اسلامزده بودند، در شب سال نو میلادی در شهر كلن آلمان تجمع و اقدام به زن آزاری و بزهكاری و یك مورد تجاوز جنسی كردند. هیچكس در آن شب دستگیر نمیشود و این اتفاق تا سه روز پس از وقوع رسانه ای نمیشود. هنگامی كه رسانه ای شد، دولت و نهادهایش از دادن هرگونه اطلاعات كنكرت در مورد هویت كسانیكه توانسته اند در ابعاد هزار نفره تجمع كنند طفره رفتند و صرفا شایعات درست یا غلط را نفی كردند: میگویند این جماعت را نمیتوان در قالب یك گروه خاص، مانند مهاجرین شمال آفریقا یا كشورهای اسلامزده یك كاسه كرد. بسیار خب. اما چرا نمیگوئید اینها چه كسانی بودند، آیا اینها جوانان عادی و كوچه بازار آلمانی بودند؟ میگویند بزهكاران معمول شهر نبودند اما نمیگویند كه بزهكاران "كدام شهر" بودند؟ این مبهم گوئی دولت و پلیس و رسانه ها عملا بنفع نژادپرستان تمام شده است چون تنها گروه مشخصی كه انگشت اتهام بطرفش نشانه رفته است و منطبق با توصیف برخی از قربانیان است، مهاجرین كشورهای اسلامزده است.

در امتداد سیاست دولت آلمان، چپهای رو به اسلام سیاسی هم صرفا به فضای نژادپرستانه اشاره میكنند، زن ستیزی جمعیت هزار نفره را زیر فرش میكنند. زن ستیزی ای كه نهایتا منتج از آموزش ها و كاربرد اسلام در جوامع اسلام زده است. چپ غربی، كه تقریبا یكدست پرو اسلام سیاسی است، حالیش نیست كه صرف كتمان بخشی از واقعیت بمعنای تایید هویت اسلامزده این اوباش و حمایت از آنان محسوب میشود كه بنوبه خود به فضای نژاد پرستی دامن میزند. بالاخره، كمونیستهائی را هم داریم كه این اتفاق را "در تحلیل" و در تضاد با گفته های شاهدان عینی، یك عمل سازماندهی شده از طرف اسلامیون میدانند و متاسفانه انعكاس اظهارنظرهای عجولانه شان دربرخی رسانه های دست راستی غربی به فضای خارجی ستیزی در آلمان و اروپا یاری میرساند.

این اتفاق مهمی است. متاسفانه هاله ابهامی كه دولت آلمان و رسانه ها و چپ غربی در آلمان بعمد روی سر اوباش زن ستیز كشیده اند، نه تنها كمكی به حل معضل زن ستیزی یا نژادپرستی نمیكند، كه هر دو طیفِ قربانی این سیاستها را آسیپ پذیرتر از قبل میكند.

این اولین مورد از رفتارهای شنیع، ناهنجار، جمعی، علنا ضد زن، و پر سر و صدا در اروپا در تاریخ معاصر است كه به پناهجویان نسبت داده میشود. برخورد همه جانبه سوسیالیستهای كارگری به این مسئله میتواند سرمشقی برای كل جامعه باشد. برعكس آن، یعنی برخورد لاابالی، یك بعدی و سیخكی به این اتفاق، میتواند به تاخت و تازاسلامیستها و نژادپرستها دامن میزند. ما ماركسیستهای ایران كه درگیر مسئل پناهندگی در تمامی ابعاد سیاسی و اجتماعی بوده ایم بهترین امكان پاسخ انسانی به این اتفاق را داریم.

آیا اقدام شنیع ضد زن لزوما نتیجه یك كار سازمانیافته اسلام سیاسی بوده است؟


ضمن آنكه من احتمال آن را رد نمیكنم اما یكی از جزئیات این حادثه شك جدی در این فرض ایجاد میكند. بقول شاهدان عینی، اغلب حمله كنندگان مست و پاتیل بودند. دلیلی برای مست كردن اسلامیون در آن شب وجود ندارد. برعكس، احتمال اینكه در اولین مراسم سال نو در غرب، جوانان مرد پناهجویی خواسته باشند در عرقخوری "همرنگ جماعت" شده باشند كم نیست. قبل از ادامه اینرا بگویم كه این بخش از بحث من جامعه شناسانه است و ربطی به اقدامات بلافاصله ای كه در زیر لیست كرده ام ندارد. خواننده ممكن است این بخش از بحثم را بپذیرد یا رد كند اما هر دو میتوانیم در مورد اقدامات لیست شده زیر توافق داشته باشیم. علیرغم شناعت ماجرای اتفاق افتاده در كلن و هامبورگ نمیتوان آنها را مستقیما اسلامی خطاب كرد. این اقدام شنیع میتواند نتیجه یك فوران ناهنجار اسلامزده باشد بدون اینكه اسلامی باشد. برای توضیح به این مثال توجه كنید. نژاد پرستی علیه افغان ها را جمهوری اسلامی سیستماتیك و قانونی اعمال میكند. اقدامات جمهوری اسلامی باعث تشویق و در ادامه ایجاد رفتارهای افغان ستیز بین بخشی از مردم هم شد.

 نمیتوان این دسته از مردم را اسلامیست یا حتی نژاد پرست خطاب كرد چون آنها یك انتخاب سیاسی آگاهانه، و خصوصا سازماندهی شده، نكرده اند. رفتار ضد افغان این بخش از مردم را میتوان نژادپرستانه خواند بدون اینكه خود آنها را نژادپرست خواند در حالیكه جمهوری اسلامی را باید ذاتا و تماما نژادپرست خواند. اگر یك جنبش برابری طلب در ایران برقرار نبود، ابعاد افغان ستیزی و زن ستیزی سیستماتیك جمهوری اسلامی میتوانست به یك رفتار دوفاكتوی بخش عمده ای از مردم علیه ساكنان افغان و رفتار عادی مردان جامعه با زنان تبدیل شده باشد. عدم وجود چنین جنبشهای برابری طلبانه و سوسیالیستی در جوامعی كه جوانان شركت كننده در حملات ضد زن شب سال نو در آن بزرگ شده اند میتواند عامل چنین عمل شنیعی ــ تازه آنهم در میان جمع كوچكی از جوانان آن ــ باشد.

اقدامات عملی


خلاصه كنم، از آنجا كه هویت مرتكبین این ماجرا عامدانه در زیر یك پرده ابهامی قرار گرفته است برخورد به آن نمیتواند یك خطی باشد. اما جوابهای ممكن، كمونیستی و انسانی به این اتفاق را میتوان به سه دسته تقسیم كرد: كوتاه مدت یا بلافاصله، میانمدت و درازمدت.

بلافاصله: محكوم كردن بدون قید و شرط رفتارهای ضد زن كه در آزار جنسی بروز یافته بود. اما ما پلیس نیستیم. ابزار تحقیق و شناسائی خلافكاران را نداریم. نمیتوانیم بگوئیم چه افراد خاصی باید دستگیر شوند و چه بلائی به سرشان آورد. ما باید نفس این عمل را محكوم كنیم. این امر مهم تر از بلند كردن چوب مجازات است. جامعه باید از خودش دفاع كند. بنظر من پلیسی كردن فضای جامعه غلط است و كمكی به مشكل نمیكند. با شعار "دخالت بیشتر پلیس" در اصل به مردم گفته میشود در خانه بنشینید. این سم است. نباید ابتكار عمل بسیج مردم را بدست نژادپرستها سپرد بلكه چپ جامعه باید مردم را بسیج كند. این چپ حتی بصورت سمبلیك كه هم شده باید هم زنان و هم مردان جامعه را به حفاظت از نیمی از جمعیت جامعه و مقابله با زن ستیزان فرا بخواند، نه اینكه نژادپرستان مبتكر چنین اقدامی شوند. در هر صورت باید خواهان مجازات مرتكبین به اقدامات ضد زن شد بدون اینكه داد و فغان سر اینكه "پلیس را بخیابان بیاورید" سر داد. همزمان با این محكومیت و بسیج مردم، باید نژادپرستها را رسوا كرد. نژادپرستان یك چك سفید به دستشان افتاده است. به بهانه زن آزاری "مسلمانان" (كه البته خود این نژادپرستها دست كمی از اوباش اسلامزده ندارند) میخواهند خارجی ستیزی را نهادینه و گسترده كنند. اینها را درست مثل اوباشهای شب سال نو بالا باید محكوم كرد و خواهان پیگرد قانونی هر عمل یا بیان (hate speech )خارجی ستیزشان شد.

یكی از موثرترین اقدامات بلافاصله، صرفنظر از اینكه بخشی از زن ستیزان پناهجو بوده اند یا خیر، محكومیت این اتفاق از زبان مستقیم پناهجویان است. حتی اگر تمام آن هزار نفر اوباش را پناهجویان اخیر در آلمان تصور كنیم هنوز تعدادشان برابر با یك هزارم جمعیتِ یك میلیون نفره پناهجویانی است كه امسال به آلمان پناهنده شده اند، یعنی حاشیه بسیار كوچكی از دریای پناهندگانند. خب، آیا این خیل عظیم پناهجویان سازمان مستقل و سخنگوئی دارند یا خیر؟ اگر خیر، همانطور كه هزاران بار تجربه كرده ایم، یا نهادهای مختلف دولت آلمان یا نهادهای اسلامی خود را "نماینده" پناهندگان جا خواهند زد و این برای پناهجو سم است. آنها را "مسلمان" معرفی میكنند، سیاست نسبیت فرهنگی و گتو سازی را تشویق میكنند و در این مسیر پناهجویان را نیز به "خود مسلمان خوانی" تشویق میكنند. همین سیاست باعث تشویق نژاد پرستی و در عین حال نهادینه كردن رفتارهای ضد زن ـ در قالب نسبیت فرهنگی و قوانین شریعه ــ در گتوهای اسلامی نیز میشود. این رفتارهای ضد زن در ادامه به كل جامعه امتداد خواهد یافت. پس صدای مستقیم و مستقل پناهنده اهمیت حیاتی در رفع مشكلات امروز و انتگراسیون فردای پناهجویان دارد.

میان مدت: بنا به داده های امروز فقط چپ سوسیالیستی مخالف اسلام سیاسی میتواند مبتكر نهادهای مستقل و متكی به خود پناهندگان باشد. در نتیجه اقدامی كه از همین امروز باید فراخوانش را داد و برای تشكیلش در میانمدت تلاش كرد، سازمانهای پناهندگی است كه نقطه اتكایشان جمع پناهجویان است. سازمانهائی كه بصور دوفاكتو خود را همدرد و هم منفعت طبقه كارگر كشور میزبان میدانند. این سازمانهای پناهندگی هستند كه بهترین ابزار برای ١) جلوگیری از چنین پیش آمدهائی در همان نطفه و ٢) مقابله، تخفیف دادن و درمان مشكل هستند. این تشكلات قطعا سیاسی خواهند بود. سازمانهائی كه تعهدشان به برابری انسانها صرفنظر از جنسیت و رنگ پوست و تفكر و ... پناهجویان به هویت شان تبدیل خواهد شد. كمك به پیدایش نهادهای سیاسی و همیاری مستقیم پناهندگی مهمترین ابزار برای مقابله با نژادپرستی نیز هست. نهادهائی كه سازمانهای برابری طلب زنان، تشكلات كارگری، سوسیالیستی و سایر نهادهای پیشرو را متحد طبیعی خود میدانند.

درازمدت: در حین و پس از تثبیت تشكیلات پناهندگی میتوان مكث كرد. خونسردانه مشكلات را عمیقتر، چه در سطوح سیاسی و چه جامعه شناسانه شكافت. در این مرحله است كه میتوان تاثیرات سركوب و سركوفت جوانان، حاكمیت مذهبی یا حاكمیت سنتهای مذهبی ضد زن و مشابه آنها را در میان پناهجویان شناسائی كرد و راه حل آنها را ارائه دارد. راه حل بیشتر از آنكه جنبه تئوری داشته باشد در عمل باید ارائه شود. وقتی خود سركوب شدگان، برابری انسانها را مبنای روابط درونی و همیاری خود قرار دهند طبیعی است كه چنین نگرش و برخورد برابر طلبانه ای در امتداد خود به تمام افراد جامعه گسترش خواهد یافت.

در خاتمه


مورد بالا اگر چه پر سر و صداترین اما تنها مورد و قطعا آخرین اتفاقی نیست كه به پناهجویان نسبت داده شده است. پیش از این در سوئد گویا كل ساكنان پناهجوی یك ساختمان از وجود "جن" در آن ساختمان شكایت كرده بودند. مقابله با خرافات مذهبی، حل مشكلات بغرنج پناهندگی، و جلوگیری از بهانه شدن این معضلات به سلاحی برای نژادپرستان علیه مهاجرین، علاوه بر حمایت چپ از حق پناهندگی، نیاز به همبستگی و اتحاد پناهجویان دارد.

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد