مقاله

 

 

تاریخ انتشار :25.04.2016


نگاهی به مخالفت باریش نصیریان با انترناسیونالیزم پرولتری ازدیدگاه یک آنارشیست

سعید صالحی نیا
salehinia@aol.com
23 آوریل 2016



"با پایان دادن به دولت مقدس دموکراسی عینیت مییابد.لفظ دولت دموکراتیک و سوسیالیستی با همه رنگ امیزیهای دروغینی که تا اکنون در تاریخ ساخته گردیده دروغی برای فریب ستم کشان برای تداوم ستم کشی بوده است" (باریش نصیریان)

مقدمه:

باریش نصیریان از دوستانی است که تعلق خود را به آنارشیزم اعلام کرده و در مقالات اخیرش در سایت آزادی بیان پله به پله همان نظریاتی را آنارشیستها در مقابل سوسیالیزم خواهی کمونیستی ارائه داده اند تکرار کرده است. مقالات ایشان کمتر استدلالی است و بیشتر نظر دادن است. در طول چند سال اخیر با ایشان در فیسبوک آشنا شدم . ایشان از سیاستهای حزب حامی اوجالان در سوریه دفاع می کند و در آخرین مقاله اش (1) تهاجمی به نظریه انترناسیونال پرولتری انجام داده و اعلام کرده که این نظریه یک توهم مقدس است و البته مثل سایر مقالاتش بحشهائی منظقا غیر مربوط را در کنار هم قرار داده تا به تکرار اعتقادش ظاهر منطقی دهد. از دید مقالات ایشان طولانی ، فاقد ساختار منطقی و همانطور که گفتم شبیه اعلامیه ها و قطعنامه های معمول سیاسی است.گذشته از متد نوشتاری ایشان ، تلاش من در این مقاله کوتاه اینست که توضیح دهم ایشان از دیدگاه راست به مخالفت با توهم خودش از انترناسیونالیزم پرداخته و نتوانسته بطور منطقی احکام خود را بعنوان یک انارشیست اثبات کند:


(1)باریش نصیریان در رد انترناسیونالیزم پرولتری چه منطقی می آورد؟


بارش نصیریان در رد انترناسیونالیزم پرولتری احکام زیر را ردیف می کند (1):


الف: انترناسیونالیزم پرولتری از دیدگاه مارکس ، ساختن دولت پرولتری است و چون ساختن دولت پرولتری ساختن قدرت متمرکز است ، پس انترناسیونالیزم پرولتری کلا توهم مارکسیستی است!


ب: " بعبارت دیگر ارتجاع جهانی سرمایه داری مارکسیست تر از مارکسیستهای ارتدوکس عملکرد داشت" (که البته ربطش به بحث نقد انترناسیونالیزم برای من مشخص نیست!)


ج:" . کارگران در بخش جوامع مدرن هم تشکیلات و احزاب خود و هم اگاهی طبقاطی خود و هم بخشا دولتهای خود را دایر کرده و میکنند پس چرا اقدام به انقلاب جهانی نکرده و نمیکنند؟" (یعنی چون انقلاب جهانی کارگری نشده پس انترناسیونالیزم پرولتری توهم است!)

د:" .مارکسیستها و کمونیستها که در احزاب خود در پی تعریف از ماهیت طبقه روشنفکر سیاسی یعنی خود کمونیست ها عاجز مانده اند از درک این واقعیت عاجزند.انان همیشه در معرفی خود و احزاب خود بعنوان انسانهای متعلق به طبقه کارگر جهد کرده اند حال انکه انسانی که علیه ستم طبقاطی اندیشه مبارزه طبقاطی را بر گزیده از همه وابستگی طبقاتی و مرز بندیها و منافع حاصل از ان خود را رهانیده است" (اینهم از بحثهائی است که من ربطش را به نقد باریش به نظریه انترناسیونالیزم پرولتری تفهمیدم! )


(2)باریش نصیریان چه آلترناتیوی در مقابل انترناسیونالیزم پرولتری ارائه می دهد؟
باریش نصیریان بعد از "رد انترناسیونالیزم پرولتری" چند "آلترناتیو" ارائه می دهد به شرح زیر:

اول:" حذف قدرت در گرو تقسیم عادلانه قدرت به همه مردم ستم دیده در نهادهای شوراهای مردمانیست که بر اساس تفاوتهای طبقاطی و جنسی و ملی و زبانی و … تشکیل گردیده است." (یعنی جامعه شورائی شود و تفاوتهای ملی و قومی و طبقاتی حذف شوند! البته ایشان مثل همه انارشیستها بما نمی گوید که این عامل تحول از وضع موجود به وضع ایده ال ایشان نامش چیست؟ ایا بالاخره قدرت است یا نیست؟ ! این از تناقضات مشترک آنارشیستهاست!)

دوم:" انکه انسانی که علیه ستم طبقاتی اندیشه مبارزه طبقاطی را بر گزیده از همه وابستگی طبقاتی و مرز بندیها و منافع حاصل از ان خود را رهانیده است" (بیشتر یک نصیحت اخلاقی است! سوال اینست که این انسان در چه شرایطی در چه مراحل گذاری قرار است این انسان از "تعلق طبقاتی" پاک گردد؟!)

سوم:" جنبش انترناسیونالیزم بین المللی واقعی توسط بشر ازاد شده از قید و بند ها و منافع مادی طبقاطی میسر میگردد.همان بشری که بدور از تعلقات طبقاطی و تفاوتهای جنسیتی و منافع ملیتی خود در دل جنبشهای برابری طلب ساختار ستمگری و نهاد قدرت متمرکز شده را نشانه گرفته است و خواهان لغو همه دولتهای جهان است
زمان ان فرا رسیده است که نگرش نو در اندیشه دین گشته کمونیستی بسان پیامبری ظهور کند که اعلام دارد تنها بشری میتواند اندیشه رهایی بخش را جهانی سازد که ابتدا زنجیرهای خود را پاره نماید ."
(اینجا ظاهرا ایشان قبول دارد که بالاخره یک انترناسیونالیزم بین المللی لازم است! اما پیامبری لازم دارد که همه دولتهای جهان را لغو کند ! این طرح ایشان علمی است چون ایشان فرمودند!)


(3)خلاصه بحث باریش نصیریان در رد انترناسیونالیزم پرولتری چیست؟

آنچه من از مقاله باریش نصیریان فهمیدم اینست که ایشان با انترناسیونالیزم پرولتری مشکل دارد.خودش خوهان یک انترناسیونالیزم دیگر است که مدعی است عملی است! اون طرح عملی اینست که انسانها شاید در روزی "هویت طبقاتی و ملی و ..." را رها کنند ، دولتهای موجود محو شوند. این انسانهای فاقد تعلق طبقاتی البته معلوم نیست از کجا ظاهر شدند؟ ایا نصیحت اخلاقی باریش عامل رفع تعلق اونهاست؟ بگذریم که ایشان نمی گوید اون دولتهائی که الان هستند چگونه محو می شوند تا آلترناتیو ایشان در مقابل طرح کمونیستی اثبات شود؟
باریش نصیریان حرفش درست است چون مخالف قدرت است! چون تاریخ نشان نداده که کارگران انقلاب جهانی کنند پس؟ ما باید حرف و نظریه باریش را بپذیریم!
(4)چند پاسخ به ردیات آنارشیستی باریش نصیریان

گذشته از تناقضاتی که در متد باریش در رد انترناسیونالیزم پرولتری و در ارائه آلترناتیوش می توان مشاهده کرد، مهمترین مشکل باریش اینست که روی نظریه آنارشیزم ایستاده و می خواهد از طریق این نظریه متناقض ، روی این سطح لغزان ساختمان بسازد!
دو سال پیش در سری نقدهائی به تناقضات متعدد نظریه آنارشیزم و بعدا به نقد نظریات اوجالان پرداختم که خوانندگان را به این آرشیوها دعوت می کنم(2و3). باریش درون ظرفهائی مثل انارشیزم و اوجالانیزم می خواهد یک نظریه بیرون طبقاتی ارائه دهد.می خواهد جامعه "شورائی" را بیرون از نبرد واقعی طبقاتی با استدلال بامزه "تا بحال انقلاب کارگری جهانی نشده" به خورد ما دهد و اعلام کند که نظریه انترناسیونالیزم پرولتری توهم است!

الف: انترناسیونالیزم پرولتری ، اعلام این حکم است که کارگران جهان منافع مشترک دارند. هر قدر نظام سرمایه داری بیشتر جهانی می شود و مرزهای ملی را می شکند گرایش به وحدت منافع کارگران بیشتر می شود. آیا تاریخ این حکم را رد کرده؟ هر کس صادفانه به رویدادهای دوران جهانی شدن سرمایه نگاه کند اتفاقا بیشتر از نسلهای قبلی صحت این نظریه را می بیند. جنبش جهانی شده 99 در صدیها که امریکا و اروپا و اسیا و استرالیا را طی چند ماه در هم نوردید علامت چه بود؟

ب: آیا این گرایش به جهانی شدن و وحدت منافع طبقاتی مسیر ساده شده ای است؟ ایا حکومتها و طبقات حاکم نشسته اند که کارگران جهان براحتی وحدت منافع خود را ببینند؟ طبیعتا این نیست! اما حکم گرایش به وحدت منافع کارگران جهان همانقدر صحیح است که سایر فرمولبندیهای مارکس در مورد نظام سرمایه داری مثل نظریه گرایش سقوط نرخ سود . لذا ادعای باریش از انجا ایراد دارد که ایشان اساسا این گرایش را منکر است.این گرایش به وحدت منافع را منکر است.

ج: نقد باریش به انترناسیونالیزم پرولتری از سر نقد به روایتهای عقب مانده از حکومت کارگری کاملا بی ربط است! اینکه گرایش وحدت منافع طبقه کارگر را رد کنیم یا اثبات کنیم هیچ ربطی به این ندارد که چه نوع حکومت چه نوع پاسخ به معضل حکومت سرمایه داری داشته باشیم.باریش بین این دو مفهوم بی مورد پل زده و منطقی ندارد.فردی می تواند حامی نظریه وحدت منافع طبقه کارگر جهانی باشد و در عین حال بگوید که نظریه لنینی حکومت کارگری غلط و ضد انسانی است.

د: باریش نصیریان یک فضائی را در ذهن افریده که اسمش "هویت زدائی طبقاتی" است. اسمش حکومت شورائی است اما مثل همه انارشیستها به ما نمی گوید که اون فضا اون مدینه فاضله قرار است چگونه و با چه متدهائی ساخته شود؟ قبلا در نقدهایم به انارشیزم نشان دادم که انارشیستها در اسپانیا و هر جا قدرت گرفتند دولتهای خود را ساختند سرکوبهای خود را سازمان دادند و اون مدینه شوراهای خود مختار را در عمل نتوانستند ارائه دهند! بواقع انارشیزم با رد مفهوم دوران گذار از قدرت بورژوائی به رفع قدرت متمرکز دارد به کردم دروغ می گوید! آنارشیستها در عمل دیکتاتورهای دولت متمرکز انارشیستی هستند!

ه: همانطور که گفتم، بحث انترناسیونالیزم پرولتری بحثی در گرایش عام در نظام سرمایه داری بحثی در جهانی شدن سرمایه است.اگر سرمایه جهانی می شود طبیعتا طبقه کارگر هم جهانی می شود و از جهت منافع گام بگام متحد می شود.آیا این به معنی پیروزی انقلاب کارگری جهانی است؟ منطقا پاسخ اینست که "نه! لزوما نه"!
برای پیوند سیاسی بین منافع مشترک طبقاتی ، طبقه کارگر به نهاد سیاسی به تحزب منطقه ای و جهانی خود نیاز دارد تا بطور جهانی با تسلط جهانی طبقه سرمایه دار مبارزه کند و حاکمیت طبقه سرمایه دار را پایان دهد. آیا این منطقی نیست؟


خلاصه کنم:
باریش نصیریان از دید من مباحث کاملا مستقلی را به هم چسبانده تا یک حکم بسیار بدیهی و دقیقا علمی را رد کند. او انترناسیونالیزم پرولتری را بدون منطق به تجربه شکست سوسیالیزم های غیر کارگری پیوند زده و الترناتیوش هم مثل هر انارشیستی فاقد منطق است و با چشم پوشی از مفهوم گذار از جامعه سرمایه داری به جامعه غیر متمرکز و مشارکتی یک شعبده بازی ساده لوحانه انارشیستی را تکرار می کند.
بحثهای باریش نصیریان فاقد منطق است. به خلاف ادعایش علمی هم نیست. آلترناتیوهاش هم در حد همان عبدلله اوجالان است که قبلا منطقش را مورد بمورد آنالیز کردم. آنارشیزم اساسا سیاست طبقات میانی جامعه سرمایه داریست.رویای آنارشیستی پاسخی به سرمایه داری نیست.خودش نتیجه سردرگمی طبقه متوسط است.


منابع بیشتر:

(1)انترناسیونالیزم پرولتری توهمی مقدس (باریش نصیریان)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=58447

(2)آرشیو نقدها به اوجالانیزم: (سعید صالحی نیا)

"تمدن دموکراتیک اوجالانی و اسلام پناهی اوجالان!(بخش چهارم)
http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٤/736-تمدن-دموکراتیک-اوجالانی-و-اسلام-پناهی-اوجالان
چرائی التقاطی گری اوجالانیزم و ماهیت طبقاتی آن(بخش سوم)
http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٤/734-چرائی-التقاطی-گری-اوجالانیزم-و-ماهیت-طبقاتی-آن-بخش-سوم
نگاهی به مهمل گوئیهای عبدالله اوجالان در "مانیفست تمدن دموکراتیک"(بخش دوم)
http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٤/733-نگاهی-به-مهمل-گوئیهای-عبدالله-اوجالان-در-مانیفست-تمدن-دموکراتیک-بخش-دوم
نگاهی به اوجالانیزم، رجویزم حاکم بر کانتونهای کردستان سوریه(بخش اول)
http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٤/731-نگاهی-به-اوجالانیزم،-رجویزم-حاکم-بر-کانتونهای-کردستان-سوریه-بخش-اول


(3)آرشیو نقدها به آنارشیزم-آپدیت 5 می 2014 (سعید صالحی نیا)
http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٤/625-آرشیو-نقدها-به-آنارشیزم-آپدیت-16-آوریل-2014

 

.............................................................................................................................


تعریف باریش نصیریان از علم و ردیه اش به انترناسیونال پرولتری و سوسیالیزم
(بخش دوم نظریات باریش نصیریان)


از: سعید صالحی نیا
salehinia@aol.com

"برای ثبوت یک نظریه سیاسی علمی کردن ان الزامیست گام اول یک فرضیه برای علمی گشتن باید عملی باشد" (باریش نصیریان).

مقدمه:

در روزگار ما ، آخوندها هم می گویند "عالم" هستند! "مارکسیست لنیستها" هم مرتب می گویند "علمی" هستند! از علائم پیروزی علم گرائی یکیش اینست که هر مدعی ایدئولوژی زور می زند تا خودش را به علم بچسباند و با علم تداعی شود! دلیلش اینست که دستاوردهای علم دیگر انکار ناپذیر است. دعوای علم و ضد علم حتی مدعیان دین را هم وادار کرده که بنوعی از علم برای اثبات مهملات خود استفاده کنند. لذا کاملا فهمیدنی است که مناظره های فکری بجای ردیه نوشتن بر علم ، به منطقه "نظر من علمیست" نقل مکان یافته! حالا مسابقه اینست که کی علمیست و کی نیست!
باریش نصیریان اولین کسی نیست که نظریات مارکس را به چالش می کشد. مارکس و نظریاتش هم از زوایه راست و هم چپ مورد نقد بوده اند و باید هم باشند. اتفاقا علمیت یک نظریه اینست که نقد پذیر باشد و رد شدنی! نظریاتی که نقد پذیر نیستند اسمشان مذهب است و آئین!
از دید من ، باریش نصیریان مارکس را از موضع سیاسی راست مورد نقد قرار می دهد و آشنائی چندانی هم با مارکس ندارد. لذا دو مشکل پیدا می کند: اولا عدم شناخت او در موضوعی که نقد می کند و دوما ناآشنائی او به متد علمی نقد. البته ایستگاه سیاسی او هم برایش مشکل ساز است.
در مقاله قبلیم ، بخشی از نظرات باریش در رد انترناسیونالیزم پرولتری را بررسی کردم. در این مقاله کوتاه روی یکی دیگر از ادله او بیشتر متمرکز می شوم از اینجهت که به بحث مهمی که عبارت باشد از "علم چیست" اشاره دارد . هدف من اینست که آنالیز بحثهای باریش را ابزاری کنم برای شناساندن علم برای شناساندن و اثبات سوسیالیزم خواهی و تایید نظریات مرکزی مارکس در این موضوعات.


(1)باریش نصیریان چگونه انترناسیونالیزم پرولتری را از دید "تعریف علم" رد می کند؟

باریش نصیریان چنین استدلال می کند که انترناسیونالیزم پرولتری ، "اتفاق نیفتاده" چون "انقلاب جهانی پرولتری اتفاق نیافتاده! پس؟ چون "عمل نشده" پس علمی نیست!
ایشان می فرماید: (2)
"برای ثبوت یک نظریه سیاسی علمی کردن ان الزامیست گام اول یک فرضیه برای علمی گشتن باید عملی باشد" (باریش نصیریان).

اینکه چه ربطی بین انترناسیونالیزم پرولتری و "انقلاب جهانی کارگری" وجود دارد خودش یک بحث جداست.انترناسیونالیزم پرولتری همانطور که گفتم(1): یک گرایش تاریخی است که ناشی از جهانی شدن سرمایه است.نظام سرمایه داری با جهانی شدنش طبقه جهانی شده کارگر را بازتولید می کند و عملا هم این روند بیش از صد سالست دارد تسریع می شود. اما این بحث مستقیما به انقلاب جهانی کارگری مربوط نیست که این دومی فقط از ثمرات احتمالی گرایش اول است و بس! اما این بحث را کنار می گذارم و می رسم به درک باریش نصیریان از مفهوم علم که بشدت معوج و نادرست است.
باریش نصیریان علمی بودن نظریه انترناسیونالیزم پرولتری را از طریق "عملی نبودن" آن اثبات می کند! بواقع مدعی است که علم عبارتست از انچه عملی باشد! اما ایا چنین است؟ ایا علمیت یک گزاره یک سیستم فکری از "عملی بودن" آن ناشی می شود؟ راستی "عملی بودن چیست"؟! علم چیست که باریش نصیریان در دست دارد و با اون سنجش، نظریه انترناسیونل پرولتری را غیر علمی اعلام می کند؟
اون "انترناسیونال غیر پرولتری" ایشان کدامست و معیار سنجش علمی بودن آن کدامست؟


(2) علم چیست؟ و رابطه اش با "عملی بودن" چیست؟

الف: تاریخ تحول تعریف علم:

تعریف علم خودش از موضوعات داغ در علم و بررسی متد علمیست.طی دو سده گذشته مرتب تعریف علم چلو رفته . قبل از قرون وسطا علم بیشتر به مجموعه دانسته ها اتلاق می شد.لذا "علما" انها بودند که خیلی می دانستند! حالا اون مهملات چی بود؟ اون محفوظات چی بودند مهم نبود! نفس دانش نفس محفوظات را علم می گفتند!

رنسانس و تعریف علم:
رنسانس که اتفاقا افتاد یک میوه اش علم بود.علمی که بر پایه منطق و سنجش منطقی استوار بود و مشاهده مستقیم با ابزارهای موجود انزمان. علمی که بتدریح در قرن 18 به "علم آزمایشگاهی" رسید . در انزمان تعریف علم این شد که مجموعه ای از اطلاعاتی باشد که سنچش منطقی و سنجش ازمایشگاهی داشته باشند. توسط ابزارهای سنجشی قابل بررسی باشند.
از این دیدگاه علوم را به غلوم طبیعی و علوم ریاضی و محض تقسیم بندی کردند و اولین مرزها با مهملات مذهبی و سپس فلسفه کشیده شد. دیگر در قرن 18 و 19 مشکل بود که بشود فبلسوف را "علم" نامید یا اخوند و کشیش را "عالم"! اما هنوز مرزها کامل نبود و گاها یکی مثل مارکس پیدا می شد که مدعی "فلسفه علمی" شود! هنوز علم تکلیفش با فلسفه هم کاملا مشخص نبود!

قرن 20 و 21 و بازتعریف علم:

تلاش انسان برای بازتعریف جهان درون و پیرامون از طریق بررسی علمی در قرن 20 و 21 به بازتعریف علم هم انجامید. تعریف علم هم موضوع تغییراتی شد که علم درونش انجام می شد و نظریات علمی و تئوریهای علمی را از احکام فلسفی یا مذهبی از اینجهت جدا می کرد که اصل ابطال پذیری را بخشی از شرط علم بکند. کارل پوپر بانی فلسفه علم در این مسیر کار بزرگی انجام داد و اثبات نمود که علمی نمی تواند مطلق بماند و اگر علم است باید ابطال پذیر باشد.
جهش دیگر در تعریف علم ورود ابزارهای سنجشی بصورت نرم افزار و سخت افزار به عرصه علم بود. به جهت نرم افزاری دانش امار وارد علوم شد و متدهای سنجش اماری و تحلیل بالینی در علوم طبیعی و اجتماعی انقلابی بزرگ را جلو کشید.
از جهت سخت افزاری ورود کامپیوتر به عرصه علوم امکان سازماندهی نظریات و سنجش در فضای فرضی را میسر ساخت.لذا دیگر لازم نبود که سنچش ازمایشکاهی بماند بلکه امکان بوچود امد که فرضیات را به کامیوترها داد و نتایج را در فضای مجازی برآورد کرد.
لذا آنچه علم در قرون گذشته نامیده می شد بتدریج تدقیق یافت و معنای علم پابپای گسترش علم تغییر یافت.

ب: تعریف علم:

بنابه تعریف کنونی، علم مجموعه سیستماتیک از نظریات است که قابل سنجش منطقی و آماری ،قابل سنجش تجربی باشد و احکام ناشی از این تئوریها را بشود مورد سنچش مجدد قرار داد ، دوباره اثبات کرد یا ابطال کرد. علوم شامل قوانین نظریات و تئوریها و فرضیه ها هستند و گاها هر علم شامل فضاهای متناقض و نظریات متقابل و گاها موازی و متباین. علوم ترکیبی تاریخ معاصر علوم را مشخص می کنند.
جملات بالا دارای اچزای متعددی است و خودش قابل توضیح بیشتر.همانطور که خواننده متوجه می شود ، بخشی از تعریف علم به تایید یافته ها توسط منطق دارد و بخشی به تایید مجدد آن توسط تجربه علمی (که خودش تعریف مستقل دارد) و شرط علم امکان تکرار تجربه علمی، تایید یا ابطال نتایج است.

حالا با این فرضها من برمی گردم به حکم بامزه آقای باریش نصیریان:


(3)آیا احکام و تئوریهای علمی باید "عملی" باشند تا علم باشند؟

باریش بصیری این حکم را از کجا آورده که حکم علمی باید "عملی" باشد؟ خوشحال می شویم این تعریف را ایشان از متنی پیدا کند و در مقاله بعدیش بیاورد! حالا ایراد "شرط عملی بودن" چیست؟

اولا: تعریف عملی بودن چیست؟ آیا منظور اینست که اگر حکمی را "عملی نکنیم" علم نیست؟ طبعا بسیاری از علوم کنونی اساسا برای "عملی کردن" بوچود نیامده اند بلکه برای توضیح پدیده ها و علل انها بوجود آمده اند. علم از سر "عملی بودن" به بررسی چگونگی پیدایش حیات یا جهان یا پدیده ذهن و شناخت انسان ، سازمان علمی نساخته! هدف اصلی علوم ارائه توضیحی است بر آنچه هست و ارائه احتمال گرایشاتی که می توانند باشند.

ب: ممکنست حدس بزنیم که آقای باریش منظور دیگری داشته اما تسلط به زبان ندارد لذا اون نظر را بدجوری ارائه داده! مثلا اینکه شاید می خواسته بگوید "علم یعنی آنچه اتفاق افتاده یا اتفاق افتادنی" باشد! شاید منظورش اینست!
اینجا ایشان دچار دو ایراد خواهد بود:
اولا: همه علوم در مورد انچه اتفاق افتاده اند سازمان نیفتاده اند.بسیاری از علوم موضوعشان احتمالاتی است که اتفاق نمی افتند شاید هرگز اتفاق نیفتند! تحقق پدیده ها هر چند اغاز علوم بوده اند اما علم معاصر از این عرصه هم عبور کرده.مثلا فرضیه های علمی بسیاریشان ممکنست هرگز اتفاق نیفتند اما معتبر هستند.از رشته ریاضی بکیرید تا فیزیک اختر مثلا نظریه لایه ها!

دوما: باریش نصیریان با چه منطقی انترناسیونلیزم پرولتری را به جرم اتفاق نیفتادن از عرصه علم بیرون می کند اما انترناسیونالیزم غیر پرولتریش را علمی می داند؟! معیارهای علمی چنین تبعیضی از کجا؟!

خلاصه کنم:


حکم باریش نصیریان در مورد علمی نبودن انترناسیونالیزم پرولتری به دلیل "عملی نبودن" ربطی به علم ندارد.توهم ایشان است از علم! نادانی ایشانست از تعریف علم!
این سری مقالات را ادامه خواهم داد .از اینجهت که گرایشی که باریش نصیریان بهش تعلق دارد ، یعنی گرایش انارشیستی، یکی از معضلات پیش روی جنبش ازادیخواه می دانم.
امید من اینست که این بحثها بیشتر انارشیزم را انطور که هست جلوی جامعه قرار دهد و به انزوای این گرایش دست راستی کمک کند.


 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد