مقاله

 

 

تاریخ انتشار :14.06.2019


سخنی کوتاه


اُشتر بمُرد از لاغری، از بس که پیه بسیار داشت.

حمید محبی


آزادیخواه امروز، همان دیکتاتور فردا نباشد؟
ستمدیده‌ی امروز، همان ستمگر فردا نباشد؟
برکنار مانده از حاکمیت امروز، همان انحطار طلب فردا نباشد؟
دشمن ایدئولوژی حاکم امروز، همان حامل یک ایدئولوژی آنچنانی نباشد؟
مالباخته‌ی امروز، همان دزد فردا نباشد؟
نیست؟
از کجا دانسته‌اید؟
تاریخ حافظه دارد.
حافظه تاریخ دارد.
تاریخ همه چیز را در حافظه‌ی خود نگهمیدارد. برای آنانکه حافظه دارند.
حافظه همه چیز را با تاریخ در خود نگهمیدارد. برای آنانکه حافظه‌ی تاریخی دارند.
همه باید داشته باشند؟
خیر.
اگر چنین بود، فضای مجازی و مجاز فضایی اینهمه سردرگم، بدور خود نمی‌چرخید.
اگر چنین بود، اینهمه از چکمه به نعلین و از نعلین به چکمه، نداشتیم.
اگر چنین بود، آخوند پرورده را مخالف نظام قالب نمی‌کردند.
اگر چنین بود، توبه کرده در پیش پای آخوندها، بوق مقاومت نمی‌زد.
اگر چنین بود، حقه باز، سیاسی دیده نمیشد.
اگر چنین بود، هر پوزیسیونی، اپوزیسیون خوانده نمی‌شد.
اگر چنین بود، اسب عصاری سیاست در ایران بدور خود نمی‌چرخید.

آیا هر آنکس که به زندان سیاسی رفته است، یک آزادیخواه است؟
مگر دادستانها و سرپرستان زندانهای جمهوری اسلامی خود زندانی سیاسی رژیم شاهنشاهی نبودند؟
آیا هر آنکس که امروز ستم می‌بیند یک دموکرات است؟
مگر در حصر ماندگان امروز، سرکردگان دوران اعدامها و قتل عامها نبودند؟
آیا هر آنکس که امروز داد سخن می‌دهد و می‌گوید حاکمیت، امان همه‌ی احزاب و گروهها را بریده است و هیچ دگراندیشی را بر نمی‌تابد، در صورت صعود به رأس یعنی به حاکمیت رسیدن، خود چنین نخواهد کرد؟
سخنان به قدرت رسیدگان پیشین را، پیش از حاکمیت و پس از حاکمیت، بخوانید و با هم مقایسه کنید.
همواره، اینگونه نیست.
گاهی اینگونه است.
بسیار است که اینگونه میشود.
برای سرزمین ما بسیار اینگونه میشود.
گاهی تفاوت دزد و دزد زده، در این است که دزد، امکان دزدی را یافته اما دزد زده خیر.
اگر جای آنها را عوض کنید، در صورت مسأله تغییر ایجاد نخواهد شد.
دومی میشود دزد و یکمی میشود دزد زده.
گاهی تفاوت پوزیسیون و اپوزیسیون در این است که پوزیسیون، امکان رسیدن به حاکمیت را یافته اما اپوزیسیون خیر.
اگر حاکمیت را بین آنها جابجا کنید، صورت مسأله همان باقی خواهد ماند.
این یکی میشود دیکتاتور و آن یکی مقاومت.
گاهی تفاوت ستمگر و ستم دیده در این است که ستمگر، امکان دستیابی به قدرت را یافته اما ستمدیده خیر.
اگر قدرت را بین آنها دست به دست کنید. صورت مسأله همچنان همان خواهد بود.
آن یکی از ستم این یکی خواهد نالید.
و در یک مقیاس بزرگتر،
دشمن ِ دشمن ِ شما همیشه دوست شما نیست.
میتوانند هر دو دشمن شما باشند.
پس چه باید کرد؟
پس چه کسی؟
پس کسانی؟
سخنان و ادعاهای کنونی هر سخنگو را بگذارید،
برای از مدیای مدیا داران پخش شدن.
برای در هوا چرخیدن.
برای حزب، سازمان، فعال، اکتیویست، کنشگر و یا هر آنچه از این دست است، نامیده شدن.
یک پسوند سیاسی، اجتماعی، حقوق بشر، حقوق اقلیتها، هم‌جنس گرایان و یا هر آنچه از این دست است را هم به مؤخره‌ی آن بچسبانید.
بگذارید بماند.
برای شناختن هر فردی،
برای شناختن هر جریانی،
برای شناختن هر خیز برداشته‌ای،
باید چنین کرد:
یکم. درآمدها و منابع مالی او را زیر بررسی گذاشت و شناخت.
دوم. تاریخچه و عملکرد او را از ابتدا تا هم اکنون، در یک نگاه دقیق دید و شناخت.
سوم. نوشته‌ها و گفته‌هایش را از ابتدا تا همین امروز خواند، مقایسه کرد و شناخت.
چهارم. دوستان و دشمنانش را دانست و شناخت.
کار ساده‌ای است؟
کار دشواری است؟
سادگی و دشواری مفاهیمی به شدت نسبی‌اند.
به شدت.
اگر بتوانید برای شما ساده است.
اگر نتوانید برای شما دشوار خواهد بود.
برای یک دونده، دویدن چند کیلومتر بسیار ساده است.
برای کسیکه هرگز نمی‌دود، دویدن همان چند کیلومتر بسیار دشوار خواهد بود.
پس راههای دیگری هم هست. (هست: وجود دارد.)
میتوان نشسته دوید. یعنی نشست و ندوید.
میتوان نشست تا دیگران برای ما بدوند.
میتوان تماشاگر میدان باقی ماند تا دوندگان بدوند.
میتوان ندوید، پشت یکی ایستاد و برایش شعار داد.
سپس به دیگران دشنام گفت.
بی آنکه نیازی به آنچه نوشتم باشد.
چنین نیست؟
چنین است؟ ( است: فعل اسنادی از مصدر بودن)

برگردیم به مَثَل ابتدای نوشته و ادامه‌ی آن:
اشتر بمُرد از لاغری، از بس که پیه بسیار داشت
نه در زمین، نه در هوا، وقت سحر، نزدیک شام
پیه: چربی
چگونه شتری چربی بسیار داشت اما از لاغری مرد؟
لاغر بود یا فربه؟
چگونه شتری مرد در حالیکه نه در زمین بود و نه در هوا.
پس کجا بود؟
چگونه شتری در هنگام سحر اما در نزدیکی شامگاه مرد؟
چه وقت مرد؟
شام: نام سرزمینی که سوریه، اردن، لبنان و ….. بخشی از آنند.
چگونه؟
اینگونه:
شتری لاغر، از سنگینی ِ چربی بسیار که بر او بار کرده بودند. در سحرگاه، بر روی پلی در نزدیکی سرزمین شام مُرد.
به همین گونه:
سرزمینی آریایی داریم که یکی از مراکز اسلام است.
فرهنگی چند هزار ساله داریم که فرهنگیانش به چوب و آهن دخیل می‌بندند.
تازیان به سرزمینشان تهاجم کردند و هر که ایستاد را از دم تیغ و غارت و تجاوز گذراندند اما بسیاری از مردمانش خود را سید یعنی فرزند همان مهاجمان می‌نامند و به آن مباهات میکنند.
پاسپورت و کارت ملی جمهوری اسلامی را در جیب دارند اما در مجازستان، هزار تا هزار تا با نام آریایی، ایرانی، آزادی و … در کار مبارزه، هوا در هاون می‌کوبند.
چرا هوا؟
زیرا،
هم از آب سبکتر است،
هم هزینه‌ی کمتری طلب میکند.
برخلاف آب، هنوز کسی برای مصرف هوا پول نخواسته است.
بیشتر نمی‌نویسم که نوشته بلند نشود.
کسی نوشته‌ی بلند را نمی‌خواند.
بسیاری کوتاه را هم.

بهداد محبی
13-06-2019

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد