مقاله

 

 

تاریخ انتشار :23.09.2018

 


کدام احتمال در این نظر بازار

حمید محبی

چند تن مسلح در بامداد روز شنبه سی و یکم شهریور ماه ( نود و هفت) به خودنمایی نظامی نیروهای مسلح رژيم تهاجم کردند.
این تهاجم در حوالی ساعت نُه بامداد و در نزدیکی پادگان لشکر نود و دو- ی اهواز رخ داد.
بهانه‌ی خود نمایی نظامی نیروهای جمهوری اسلامی که با نام رژه‌ی انجام شد، در ظاهر چیزی است که آخوندها آنرا گرامیداشت هفته‌ی دفاع مقدس از اهواز مینامند.
اینکه آخوندها چقدر از اهواز و مردمش دفاع میکنند را میتوان از زبان خود این مردم شنید.
یکانهای سپاه پاسداران آخوندها و ارتش جمهوری اسلامی آنها در این خودنمایی نظامی شرکت داشتند.
از آنجا که بخش بزرگی از هموطنان ما در زمینه‌ی تمامی مسائل صاحبنظر هستند و‌ برای نظر دادن درباره‌ی هر پدیده‌ای، نیازی به تحقیق، دانستن جزئیات و شناختن منابع اخبار در خود نمی‌بینند، میتوانند هر واقعه‌ای را در همان بدو وقوع تعیین تکلیف کنند.
اینبار هم چنین بود. بسیاری بسادگی، داستان را در ذهن خود، مطابق تمایلات خود و با دانسته و ندانسته‌های خود تعیین تکلیف و نتیجه‌گیری کردند.
ما هم خواندیم، دانستیم و آموختیم.
اما،
جالب است که بدانیم، دانستن نظرات و موضعگیریهای بسیاری از گرایشات ایرانیان در باره‌ی یک رویداد، از الزام خواندن یا شنیدن آن عبور نمیکند. میتوانید نظر آنها را ناگفته حدس بزنید.
از پیش معلوم است که چه خواهند گفت.
ما هم چنان کردیم. با توجه به گرایش سیاسی هر کس و جریانی که میشناختیم، ابتدا نظر او را حدس زدیم و سپس خواندیم.
باور کنید تمام گمانها درست از آب درآمدند.
اگر اهل خواندن هستید چند نمونه را مینویسم:
از پیش معلوم است که جانشین سلسله‌ی رضاییها و همان که باید لقب عربی پیشوند دار حضرت را به وی الصاق کنند، بی کم و کاست طرف نیروهای مسلح جمهوری اسلامی را خواهد گرفت.
چرا؟
زیرا این آقا فاقد نیروی تشکیلاتی و نظامی است و برای آینده‌ی احتمالی و رویایی خود، روی همین نیروها حساب باز کرده است. پس باید هوای آنها را داشته باشد.
از پیش معلوم است که گرایشات تجزیه طلب، علت تهاجم را ظلم و ستم باند مافیایی آخوندی خواهند دانست و از انهدام نیروهای رژیم، رضایتمندی و خوشحالی بروز خواهند داد.
از پیش معلوم است که ساده‌ترین کار، نسبت دادن این عمل مسلحانه به خود رژیم است. و گروههایی که میدانید، با مرجع قرار دادن جنایتات سینما رکس آبادن و …. عامل را خود آخوندها خواهند دانست.
از پیش معلوم است که گرایشات ناسیونالیستی، گروههایی مانند الاحوازیه و داعش را مسئول این تهاجم خواهند دانست، آنرا بشدت محکوم خواهند کرد و رژیم را باد خواهند زد.
از پیش معلوم است که طرفداران مبارزه‌ی مسلحانه، این اقدام را به فال نیک خواهند گرفت و قیام مسلحانه‌ی مردمی را بشارت خواهند داد.
از پیش معلوم است که لابیهای جمهوری اسلانی و چشمک زنهای آنها، طرف رژیم را خواهند گرفت و با جملات دو پهلو و نه سیخ بسوز و نه کباب، مردم را از روزی که باند مافیایی آخوندها نباشد و مملکت بر باد رود، خواهند ترساند.
این داستان تا انتهای صف ادامه دارد بجز در مورد کسانی که در این صفها نیستند و بدنبال واقعیت رویداد میگردند.
هدف من از این نوشته، دادن نظر قطعی و تعیین تکلیف این رویداد نیست. ضرورتی بر آن نمی‌بینم و چنین نیز نخواهم کرد.
اما،
بد نیست اگر علاقمند به اندکی بررسی هستید به چند پارامتر بپردازیم.
هر که نیست را به پستهای عامه پسند ارجاع میدهم.
ـ چرا صف سربازان رژه رونده را هدف قرار دادند؟
اگر اندکی با کار نظامی آشنا باشید:
یکم. در هنگام رژه به نیروهای رژه رونده، مهمات داده نمیشود.
دوم. تمام سلاحهای نیروهای رژه رونده، پیش از آغاز رژه، چک و خلع فشنگ میشوند.
علت این امر پیشگیری تهاجم تعدادی از خود نیروهای ناراضی که در رژه شرکت دارند به سرکردگان حاضر در جایگاه است. پس سربازان و پاسداران رژه رونده از نظر نظامی جنبه‌ی دکور دارند و هدف ساده‌ای محسوب میشوند.
ـ چرا به جایگاه تهاجم نشد؟
زیرا افراد حاضر در جایگاه از سرکردگان رژیم آخوندی هستند و همواره در اینگونه مراسم، از حفاظت مکفی علنی و غیر علنی برخوردارند. محافظین آنها در حالت آماده باش کامل هستند. هر تهاجمی به آنها در همان آغاز با واکنش شدید روبرو شده، امکان موفقیت بسیار کمتری دارد.
ـ چرا مهاجمین را کشتند؟
زیرا در چنین درگیریهایی، نیروهای محافظ با حداکثر تهاجم پاسخ میدهند و ریسک تلاش برای دستگیری افراد مهاجم را به بهای کشته شدن افراد بیشتر نمیپذیرند. اگر چنین نکنند خودشان مورد بازخواست قرار خواهند گرفت که چرا وقتی میتوانستند مهاجم را از پای در نیاورند تا جلوی کشته شدن تعدادی بیشتر را بگیرند؟ این خود میتواند به زدن اتهامی جدی بر آنها منجر شود.
ـ چرا نیروهای رژه رونده، حفاظت نداشتند؟ چرا منطقه برای آنها حفاظت نشده بود؟
این پرسشی است که پاسخ آن را باید آخوندها بدهند. زیرا آنگاه که ارتش کشوری در شهر رژه میرود، ‌پلیس‌‌های علنی و مخفی، حفاظت منطقه را برعهده میگیرند. آخوندها که از این نیروها کم ندارند. چرا چنین نکردند؟
علت بی‌لیاقتی فرماندهان جنایت پیشه‌ی آنها بود یا کنار ماندن عمدی؟
ـ آیا کشته شدگان، سربازان وطن بودند یا نیروهای سرکوبگر رژیم؟
این را میتوان از هر نیروی نظامی رژیم پرسید و یا از سابقه‌ی او دانست. چگونه؟
از هر کدام بپرسید اگر آخوندها به تو فرمان دادند که روستاهای بی‌دفاع کردستان، را به گلوله ببندی، چه خواهی کرد؟
اگر به تو مأموریت دادند که مأمور اعدام زندانیان سیاسی باشی چه خواهی کرد؟
اگر روزی نظام به خطر افتاد و قرار شد سلاح بدست، برای حفظ نظام، مردم را به گلوله ببندی، چه خواهی کرد؟
هر کس خود میگوید که کیست و چیست.
ـ آیا دست بردن به سلاح برای براندازی یک حکومت، تروریزم است؟ و باید آنرا در هر صورت محکوم کرد؟
بی‌تردید در یک کشور دموکراتیک آری.
اما آیا باند مافیای آخوندی راه دیگری برای مرد باقی گذاشته است؟
آن راه کدام است؟
آیا این رژیم از هیچ جنایتی در قبال مردم خودداری میکند؟
آیا خود رژیم مسبب اصلی ایگونه اقدامات نیست؟
ـ ایا رژیم آخوندی آنچنان که گروههای وابسته و تغذیه رایگان شونده نشان میدهند، قربانی تروریزم شده است؟
اگر کشتن مخالفین برای حذف آنها از صحنه‌ی سیاسی را تروریزم بدانیم، باند آخوندی با حذف دهها هزار نفر از مخالفین خود به شیوه‌ی تیرباران، حلق آویز، بکار گیری سلاح سرد، در داخل و خارج ایران و حمایت از نیروهای گوناگون تروریستی در منطقه، پدر خوانده‌ی تروریسم به حساب میآید.
ابتدا حساب تروریزمش را تسویه کنید تا ببینید جایی برای قربانی بودن باقی خواهد ماند یا خیر.
ـ آیا سیستم اطلاعاتی آخوندها گاهی در شکل دادن نیروهای مخالف در هیئت تشکل و اپوزیسیون دست ندارد؟ آیا آنها هم اکنون،‌ کنترل بخشی از نیروهای مخالف و اپوزیسیون پیشین را در دست ندارند؟
آیا نیروهای وابسته به سیستم اطلاعاتی آخوندها در بسیاری از صفوف نفوذ نکرده‌اند؟
آیا سیستم اطلاعاتی رژيم نمیتواند این نیروها را آنگاه که نیاز دارد، در جهت خواسته‌های خود به حرکت درآورد؟
پاسخ به گمان من بی تردید، مثبت است.
آخوندها حتی این توان را دارند که تعدادی از اینها را گمراه کنند و در جهت منافع خود بکار بگیرند.
ـ آیا نیروهای مخالف و گاهی به جان آمده‌ از جنایت رژيم در برخی مناطق نمیتوانند با اشتباهات فاحش و به گونه‌ای غیرحرفه‌ای، برعلیه رژیم دست به اقدام نظامی بزنند؟
بی‌تردید میتوانند.
اینرا پیشتر هم دیده‌ایم.
پیشتر هم درجه‌دار و سرباز پاسگاه را هدف قرار گرفته‌اند.
آخوندها علیرغم ادعاهایشان، هرگز توان کنترل کامل کشور را نداشته‌اند. اینرا به تجربه میگویم نه از روی نظر دادن.
آنچه آخوندها را تا امروز در قدرت نگهداشته است، قدرت آنها نیست.
فقر فرهنگی و روحیه‌ی تسلیم طلبی ایرانیان است.
اقلیتی را که هرگز سر تسلیم ندارند و می‌ایستند را نمیگویم.
اکثریتی را که به سادگی تسلیم میشوند و سر ایستادن ندارند را میگویم.
روی سخنم با ایرانیان فرهیخته نیست.
روی سخنم با ایرانیانی است که میبینید، میدانید و میشناسید.

و سرانجام به همانها،
آینه چون نقش تو بنمود راست
آینه را بشکن، بی کم و کاست

بهداد محبی
23-09-2018
ــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت-
( خود شکن آیینه شکستن خطاست)

 


 


با باد به کجا ؟ تا کجا ‌؟

حمید محبی

باد که می‌وزد سبکها را با خود میبرد.
هر آنچه وزن زیادی ندارد را با خود میبرد.
این ویژگی باد است.
اگر نبرد، میراند. سمتها را دگرگون میکند.
به جایی میبرد که خود میداند.
به جایی میبرد که خود میخواهد.
در سزمین ما چنین نیست.
در سرزمین ما باد آدمها را هم میبرد.
سینگین‌تر ها را هم میبرد.
با خود میبرد.
به کجا؟
باد میداند.
آنکه با باد میرود نمیداند.
می‌بینی در مسیری میرود.
می‌بینی مسیری را تا نیمه رفته است.
می‌بینی مسیری را تا نزدیک به انتها رفته است.
نمیداند که براه نیفتاده است.
نمیداند که بر باد افتاده است.
اگر روزی از باد پیاده شد،
اگر روزی باد او را بر زمین گذاشت،
اگر روزی به اندیشه افتاد که نگاهی به مسیر بیندازد،
آنگاه خواهد فهمید که بر او چه گذشته است.
اگر بفهد.
آنگاه میداند که نه اهل آن راه بود و نه میدانست به کجا میرود.
اگر بداند.
آنگاه است که پشیمان خواهد شد.
با گذشته‌ی از دست رفته.
با زندگی نابود شده.
با همه چیز نیست شده.
نمیخواست که چنین باشد.
نمیدانست که چنین خواهد شد.
در کاروانی که سنخیتی با همسفرانش نداشت.
با مردمانی که مانند آنها نبود.
باید بماند و یقه‌ی باد را بگیرد.
اما باد که یقه ندارد.
جایی از باد را نمیتوان گرفت.
پس کجا را بگیرد؟
جایی نیست.
می‌خواهد برگردد و دوباره مسیر را بپیماید.
اینبار نه بر روی باد.
شاید اینبار روی پای خودش.
میخواهد برگردد و اینبار بماند و براه نیفتد.
اینبار نه با باد.
شاید دیگربار در جای خودش.
شاید دیگربار خودش باشد.
اما برگشتی در کار نیست.
میشود، آنچه که گمان آنرا نداشت.
میشود، آنچه که از دست رفته است.
میشود، تصویر تأسفی و
آینه‌ی یک پشیمانی.
در سرزمین ما، باد آنسال بسیاری را با خود برد.
در سرزمین ما، باد آنسال مسیر بسیاری را دگرگون کرد.
در سرزمین ما، در آنسال بسیاری براه افتادند بی آنکه بدانند به کجا میروند.
در سرزمین ما، در آنسال بسیاری شعار دادند بی آنکه بدانند سرانجامشان به کجا خواهد انجامید.
کس نپرسد کدام سال.
آنان که نمیدانند دیر است که بدانند.
این داستان تاریخی مردمی است که،
تاریخشان را نمیدانند و
نمیخواهند که بدانند.
در سرزمین ما، بسیاری اگر میدانستند،
سرانجام را.
هرگز براه نمی‌افتادند.
هرگز سوار باد نمیشدند.
میماندند با خانه‌ای و خانواده‌ای.
میماندند با کمی تا اندکی تسلیم.
میماندند با بیشتر از اندکی تسلیم.
میماندند با سری به زیر و سر به زیر.
سرعت با باد روندگان، گاهی از دیگران بیشتر است، اگر بدانید.
با باد رفتگان گاهی از دیگران پیشترند اگر بخوانید.
از ما که سریعتر بودند.
از ما که پیشتر بودند.
زیرا سنگینی ندارند.
زیرا سنگینی اندیشه آنها را بازنمیدارد.
زیرا سبکبار از اندیشه با باد میروند.
میروند،
به این سو،
به آنسو،
در ضدیت با امپریالیسم که نمیدانند چیست.
در حسرت امپریالیزم که دیده‌اند چیست.
دشمن صهیونیزم که نامی از آن شنیده‌اند.
دوست صهیونیزم که دریافتی از آن دیده‌اند.
کمونیستهای سرمایه‌خواه.
آریایی‌های اسلام‌پناه.
ناسیونالیست مسلمان.
مسلمانهای سکویلار.
بلندقامتان کوتاه‌قد.
کچلهای مو فرفری.
در نبرد با آخوندها.
در دستان آخوندها.
و
نمیدانند باد از کجا می‌آید.
نمیدانند باد را چه کسی وزانده است.
با باد که هستند، پافشاری هم میکنند.
شنیده‌اند که،
حرف مرد یکیست.
مرد در نظر آنها اندیشه نمیکند،
یکبار دانسته یا ندانسته انتخاب میکند و میرود.
به کجا ؟
مهم نیست.
حرف مرد یکیست.
خوب شد حرف زن یکی نیست.
وای به روزی که باد را رها کنند.
وای به روزی که از باد به زیر بیایند.
دیگر همه چیز از دست رفته است.
احساس تهی بودنی آزار دهنده.
احساس عمری تلف شده.
احساس راهی ناخواسته، پیموده شده.
و بدتر، آنانیکه هنوز با باد میروند.
و بدتر، آنانیکه هنوز بر باد میروند.
شاید باد آنها را بچرخاند و به همان نقطه‌ی آغاز ببرد.
به همان نقطه.
به همان نقطه که در آن با دشمنی با آخوندها آغاز کردند.
به همان نقطه که اینبار در آن با دوستی با آخوندها به پایان میبرند.
برای دانستن چرایی این پیچ و تابها اگر دارید.
برای دانستن چرایی جایگاهی که هم اکنون در آن هستید.
گاهی باید اندیشید.
گاهی باید نگاهی به گذشته انداخت.
آیا شما را باد به اینجا نیاویده است؟
بادی که دیگران وزاندند.
و شما سوار آن بودید؟
چنین نیست؟
راستی را،
باد شما را،
چه کسانی وزانده بودند؟
میدانید؟
به آن اندیشیده‌اید؟
کاشکی نمی‌آمدید.
کاشکی خودتان بودید.
کاشکی انتخاب میکردید که خودتان بمانید.
نه یک کپی از دیگران.
نه یک کپی ناقص از دیگرانی که بدرستی نمیشناختید.
و نمیشناسید.
کاشکی سوار آن باد نبودید.
آیا میدانید که نیامدن بسی بهتر است، از با باد آمدن؟
زیرا،
باد با ثقل شما،
با وزن شما،
راه را بر دیگرانی که با باد نمیروند، سد میکند.
راه را بر آنان میبندد.
آنها را آزار میدهد.
نمیدانستید که چنین است؟
چه کنیم با باد سوارانی که،
هم امروز هم با باد میروند.
با باد توفان توهم میکنند.
با باد خرابی به بار میآورند.
و سرانجام هم خواهند گفت:
ما نبودیم.
اگر بودیم،
تنها ما نبودیم.
همه اینطور بودند.
بادها همیشه هستند.
بادها را همیشه میوزانند.
ایا بادها را دیده‌اید؟
باد را که نمیشود دید.
ایا بادها را میشناسید؟
باد را میتوان شناخت.
اگر بشناسید.
اگر بشناسند.

بهداد محبی
21-09-2018

 

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد