مقاله

 

 

تاریخ انتشار :04.02.2018


بخش یکم- آیا شما میخواهید آخوندها را ریشه‌کن کنید؟؟؟

حمید محبی


شوخی که نمیکنید؟
عزمتان جزم است؟
پس میپرسیم:
آخوند چیست که میخواهید او را ریشه کن کنید؟
آخوند کیست که قصد نابودی او را دارید؟
آخوند در کجاست که او را هدف گرفته‌اید؟
جدی هستید؟
پس اندکی بشنویم یعنی بخوانیم تا ببینیم در کجا ایستاده‌ایم.
آیا گمان می‌کنید آخوند تنها عبارت است از یکدست لباس آخوندی و یک فقره ریش؟
آیا آخوند با فحش و شعار ریشه‌کن خواهد شد؟
آیا با سرنگون کردن رژیم جمهوری اسلامی آخوندها ریشه‌کن خواهند شد؟
ایا با مجازات آخوندهای همکار این حکومت، آخوندها ریشه‌کن خواهند شد؟
آیا توجه دارید که ریشه‌ی آخوندها بیش از اینها در جامعه‌ی ایرانی فرو رفته است و تا این ریشه را پیدا نکُنید و نکَنید، آخوندها ریشه کن نخواهند شد؟
آیا میدانید که آنها در افکار مخالفان و حتی بسیاری از اپوزیسیونهای دو آتشه، نفوذ دارند و گاهی نفوذ فراوان دارند؟
آیا میدانید که قرنهاست هیچکس در صدد ریشه‌کن کردن آخوندها نبوده است و جامعه‌ی آخوندی دو حالت بیشتر نداشته ‌است؟
یا آخوند در حاکمیت و شریک حاکمیت.
یا آخوند تحت حاکمیت و همکار حاکمیت.
آیا میدانید پیش از آنکه آخوند را از درب بیرون کنید، از پنجره وارد شده، در خانه‌ی مردم جا خوش کرده است؟
فرض کنید کسی را میشناسید که در گذشته دشمن جدی آخوندها بود. فرض کنید که روزهایی میرفت و حق آخوندها را کف دستشان میگذاشت و حتی بر سرشان میزد. اما آیا چنین نبود که فرزند همین آدم فردا در مدرسه باید تعلیمات دینی نوشته‌ی همان آخونها را میخواند و امتحان میداد و همین پدر از او میخواست که نمره‌ی خوب بگیرد؟
ما مانند بسیاری حسابمان را روشن کرده‌ایم.
آیا شما هم مانند بسیاری حسابتان را روشن کرده‌اید.
ما حساب بسیاری را هم روشن کرده‌ایم.
آیا شما هم حساب بسیاری را روشن کرده‌اید؟
پیش از سخنی که قصد دارم بگویم، دو مثال ساده و پیش پا افتاده میزنیم. تا مقصد سخن، اندکی روشن شود.
فرض کنید فردا حکومت آخوندی را سرنگون کردید. شد و کردید.
از پس فردا برای خطبه عقد در مراسم ازدواج، چه خواهید خواند؟ فکرش را کرده‌اید؟ باز هم همان جملات توهین آمیز را؟ نمینویسم و ترجمه نمیکنم زیرا گمان میکنم میدانید. آیا این خود یکی از ریشه‌های آخوندها نیست.
از پس فردا اگر کسی درگذشت مراسم تدفین او را چگونه برگزار خواهید کرد؟ با روشی غیر از آنچه آخوندها یاد داده‌اند و در میان مردم جا انداخته‌اند؟ یا همان؟ آیا این خود یکی از ریشه‌های آخوندها نیست؟
آیا تفکر آخوندی تنها با ریش بلند و لباس عربیست؟ یعنی اگر آخوند ریشش را کوتاه کرد و لباس آدمیزاد پوشید دیگر آخوند نیست؟
آخوندها کیستند و از کجا آمده‌اند؟
گفتمان در اینجا بر سر نوع حاکم آن بر ایران است. میدانیم که تمامی ادیان، مذاهب و فرقه‌های دیگر نیز هر یک آخوندهای خود را دارند.
در آیین حاکم بر کشور ما، یک آخوند و هر آخوندی در یک طیف از مبلغ تا مرجع تقلید آیین شیعه‌ی اثنی عشی ( دوازده امامی ) قرار دارد.
آخوندها از تولیدات مبنایی این آیین هستند. این آیین نیاز دارد که آخوند داشته باشد. این آیین به هر تعداد که نیاز باشد آخوند تولید میکند. این آیین در فراز و نشیب قرنها آموخته است که چگونه خود را با شرایط گوناگون انطباق بدهد و حفظ کند.
هر گاه لازم شد سر در لاک فرو برد و هر گاه لازم شد بیرون بیاید.
هرکس با شیوه‌ی زیستن، زنده ماندن و فعال شدن ویروسها آشنایی داشته باشد میداند چه میگویم.
در سال ۸۸۰ خورشیدی برابر با ۱۵۰۱ مسیحی، شاه اسماعیل صفوی در تبریز اعلام پادشاهی کرد و آیین شیعه را که در مغایرت کامل با باورهای مردم سنی مذهب این شهر بود، به عنوان مذهب رسمی ایران آنزمان اعلام نمود.
این درحالی بود که آیین شیعه‌ی دوازده امامی پیشتر در حکومتهای محلی علویان، اسماعیلیان، آل بویه، جنبش سربداران و غزلباشان و ترکان صفوی شروع به گسترش کرده بود.
شاه اسماعیل برای شیعه کردن مردم نواحی ایران به سرکوبی و کشتار وحشیانه متوصل شد و پیروان دیگر آیینها و به ویژه سنیان که در ایران دارای بیشترین تعداد بودند را با شدتی که در توانش بود کشتار کرد.
چنین شد که مردم ایران با زور شمشیر شیعه شدند.
در آنزمان آخوندی در ایران وجود نداشت که مبلغ مذهب شیعه باشد و بتواند در بنیان گذاشتن حکومت شیعی به شاه اسماعیل کمک کند.
حکومت صفوی نخستین نسل آخوندها را از منطقه‌ی جبل العامل واقع در جنوب لبنان به ایران وارد کرد. آخوندهای وارداتی پس از آموختن زبان پارسی، به سرعت در سایه‌ی پادشاه شیعی بر شئون زندگی مردم تسلط یافتند و خود را تکثیر کردند.
از آنزمان تا کنون این موجودات همواره سلطه‌ی خود را بر امور مختلف مردم حفظ کرده‌اند و گسترش داده‌اند.
آخوندها در ایران، همواره یا در حاکمیت بوده‌اند و یا همکار حاکمیت و همواره سهم خود را از پول و انهدام فرهنگ کشور دریافت کرده‌اند.
هرگز و در هیچ زمانی هیچ شاهی تلاش نکرد که ریشه‌ی آخوندها را در ایران بخشکاند. ماکزیمم مشکل حکومتها در ایران، با آندسته از آخوندهای مخالف حاکمیت موجود بود، که نیت خود را علنی میکردند. یعنی گذاشتن اندکی از حق آخوندهای پر روی مخالف، کف دستشان.
حکومتها کاری به آخوندهای بی‌آزار نداشتند و البته به آخودهای موافق دست باز هم میدادند.
سیستم آخوندی همواره در پناه حاکمیتها به حیات و تکثیر خود ادامه داده است و تا رسیدن به قدرت در یک همزیستی مسالمت آمیز با آنها بسر برده است .
از همان آغاز آموزش و پرورش نوین در ایران همواره آیین آخوندی تحت نام تعلیمات دینی از سالهای نخست دبستان به اجبار به کودکان ایرانی تدریس میشد و آنها موظف بودند که آنرا آموزش گرفته، امتحان بدهند.
از همان آغاز کار رادیو و تلویزیون در ایران همواره روزهای عزای آخوندی در ایران عزای عمومی اعلام میشد و این سازمانها با خودداری از پخش موزیک و برنامه‌های شاد، برنامه‌های دینی شیعی را تبلیغ میکردند.
نسلی که آدمهای آن، خمینی جنایتکار را شاه کردند و ابزار او برای تشکیل یک حکومت تئوکراسی وحشتناک در ایران شدند، از کرات وکشورهای دیگر نیامده بودند. اینها اساس آیین شیعه را در دبستانها، مدارس راهنمایی، دبیرستانها و دانشگاهها بطور رسمی آموخته و سپس ادامه داده بودند.
حوزه‌های جهلیه (علمیه‌ی آخوندی)، کلاسهای آموزش مساجد، انجمنهایی مذهبی مانند حجتیه، دبیرستانهای مذهبی، سخنرانان و نویسندگان ترویج دهنده‌ی خرافات مذهبی مانند شریعتی، آل احمد و دیگران همواره امکان کافی داشتند که آیین آخوندها را گسترش دهند.
و اینچنین شد که به اینجا رسیدیم.
آنچه تا اینجا به اختصار و برای ساختن یک مقدمه‌ی کوتاه آوردم هیچیک سخن اصلی من نیستند.
زیرا اگر بودند باید به تفصیل نوشته میشدند.
پس سخن اصلی چیست؟
آخوندها و آیین آنها مانند ویروس به حیات خود ادامه میدهند. ویروس را میشناسید؟
اگر بیرون از یک سلول زنده باشد، هیچگونه علائم حیاتی ندارد. مانند یک موجود زنده نیست اما میتواند خودش را تا رسیدن به یک سلول زنده حفظ کند.
آنگاه که وارد یک سلول زنده شد، شروع به تکثیر و فعالیت میکند و تلاش او برای انهدام موجودات زنده آغاز میشود.
اگر میخواهید آخوندها را ریشه کن کنید باید بدانید که با اعتقاد به آیین آنها نمیتوان خود آنها که سازنده‌ی این آیین هستند، را ریشه کن کرد.
کسیکه به آیین آخوندی اعتقاد دارد، متعهد است و خود را شیعه دوازده امامی ( اثنی عشری ) میداند، هرگز نه میتواند و نه میخواهد آخوندها را ریشه کن کند.
ماکزیمم کار چنین افرادی، چنانچه به حاکمیت کشور راه پیدا کنند، تقسیم کردن آخوندها به آخوند خوب و آخوند بد یعنی آخوند موافق و آخوند مخالف است.
چنین شخص و اشخاصی باز هم از طریقی دیگر دست آخوندها را با بافتن تئوریهای گوناگون بر فرهنگ مردم باز خواهند گذاشت.
و من همچنان از انسانهایی که بدنبال یک مؤمن و معتقد به آیین آخوندی در حال طی طریق برای ریشه کن کردن همان آخوندها هستند در تعجب مانده‌ام.
پس یک پیشنهاد برای تمام ایرانیانی که خواهان ریشه کن شدن آخوندها هستند تا ببینیم چه خواهد شد.
پیش از طرفداری از هر کسی، ابتدا آیین و اعتقاداتش را بپرسید. اعتقادات هر کس که کاری به کار دیگران نداشته باشد، خصوصی و مربوط به خود اوست اما اعتقادات کسی که میخواهد دستی در حکومت آینده داشته باشد خصوصی نیست. مردم باید همه چیز او را بدانند. باید بدانید که طرف حساب شما چه کسی است. باید بدانید که بدنبال چه کسی براه افتاده‌اید.
روی هیچکس و هیچ گروهی انگشت نمیگذارم. روی همه‌ی کسان و همه‌ی گروهها انگشت میگذارم.
روی همه‌ی کچلهای موفرفری، کوتوله‌های قدبلند و سفیدرویان سیه‌چرده.
تجربه به ما میگوید هرگز نمیتوان همراه کسی شد که خود همراه دیگرانی است که همراه ما نیستند.
موضوع این است، به همین سادگی و به همین پیچیدگی.
زیرا:
هیچ تبرزنی بر درختی که خود بر آن نشسته است تبر نمیزند.
همچنانکه:
هیچ سلاحی به خودش شلیک نمیکند.


بهداد محبی
02-02-2018



بخش دوم

 آیا این نوع دیگری از اصلاح طلبی نیست؟


در فاز سیاسی کنونی ایران، واژه‌ی اصلاح طلبی را با نام تعدادی گره زده‌اند. تعجبی نیست اگر با شنیدن این واژه همان تعدادی را که میدانیم، بیاد بیاوریم. این را هم جمهوری اسلامی میخواهد و هم بسیاری از مخالفان یدک کش دستگاهی بنام اپوزیسیون.
شد آنچه شد و اکنون تنی چند از شناخته شدگان این جریان در حصرند و دیگرانشان، شریک نصر.
چنانچه بتوان با ماده‌ای چسبنده واژه‌ی اطلاح را به این دسته چسباند، اینها میشوند اصلاح طلبان حکومتی. تمام تلاش اینها جلو و عقب کردن جمهوری اسلامی است در همان ریل خود. چیزی مانند یک لوکوموتیو ران. یعنی کسی که یک ترن یا قطار را میراند. تنها کاری که یک لوکوموتیو ران انجام میدهد راندن یک قطار در همان ریل ساخته شده برای همان قطار است. آنرا به جلو میبرد. به عقب میآورد. سرعتش را کم و زیاد میکند اما قطار را در همان ریل میراند. او هرگز نمیتواند مسیر دیگری به قطار بدهد زیرا قطار بدون ریل تعیین شده دیگر قابل راندن نیست. او هرگز نمیخواهد قطارش را در مسیر دیگری براند زیرا در این صورت قطار از ریل خارج خواهد شد و از ریل خارج شدن قطار یعنی سرنگون شدن آن.
پس اینها چیزی را اصلاح نمیکنند. جلو عقب می کنند. یا میخواهند به عقب یعنی دوران طلایی‌شان امامشان برگردند. یا میخواهند در چهارچوب رساله‌های آخوندی کمی پیشتر بروند. یعنی بشوند چیزی در حدود همین حسن فریدون کلیدباز. این آدمها نمیتوانند و قرار ندارند از کادر اعتقاداتشان که در مبنا همان اعتقادات جناح نااصلاح طلب است بیرون بروند. اما فریب چرا. میتوانند تعدادی را برای مدتی روی همان ریل جلو عقب کنند.
اوضاع این اطلاح طلبان حکومتی یا آن اطلاح طلبان حکومتی پس از خیزشهای اخیر در بخشهای گوناگون ایران دیگر کوچکتر از آن شده است که محلی از اِعراب داشته باشد.
در این سخن کوتاه منظور من از اطلاح طلبی اینها نیستند بلکه بعضی از انواع دیگر آن است. نوعی که کمی تا قسمتی عمیقتر است و هنوز قدرت مانور بیشتری دارد. سردمداران آن هنوز در فاز نفس‌کشن‌اند و هنوز شعارهای انقلابی هم میدهند.
شعار دادن خوب است.
ما شعار دادن را خیلی دوست داریم.
مردم ما به شعار دادن بسیار علاقمندند.
شعار نویسان ما بسیار شعار مینویسند.
شعار سازان ما هم بسیار شعار می‌سازند.
اگر کم آوردیم شعارهای دیگران که هست.
می‌بینیم نویسنده‌ای، شاعری‌، سیاستمداری و خلاصه کسی پیدا میشود که شعاری را از او نقل کنیم.
نداشتیم، آنرا مینویسیم.
گاهی خود آن مرحوم هم از سخنی که به او نسبت داده شده است اطلاع ندارد.
گاهی یک سخن کوتاه را در آن واحد به چندین نفر نسبت میدهیم، یعنی نسبت میدهند.
میدانید که هر شعار‌ زمان و شرایط مشخص خود را دارد.
میدانید که شعار هم تاریخ مصرف دارد.
شعاری که مربوط به ما و فرهنگ ما نیست و شعاری که تاریخ مصرف آن گذشته است چه مصرفی برای کجا دارد؟
حال میخواهیم پرسش دیگری را مطرح کنیم.
این پرسش از دار‌و‌دسته‌ی وابسته به جمهوری اسلامی نیست.
با آنها سخنی نیست.
از همه‌ی افراد و نیروهایی که خواهان براندازی و سرنگونی جمهوری اسلامی هستند، میپرسیم:
بعد چی؟
به پرسشی از همین زمینه در بخش نخست پرداختم. اینجا به پرسشی دیگر میپردازم.
فرض کنید همین فردا جمهوری اسلامی را سرنگون کردید. شد و کردید.
چه نظامی را بر سر کار خواهید آورد.
تردید ندارم که همگی در یک کلام مشترک‌اند. اگر نیستند پس از میدان دانسته‌های من خارج اند و شاید من شانس شنیدنشان را نداشته‌ام.
همه خواهند گفت سکیولار.
یعنی چه؟
سکیولاریزم یا sécularisme یک واژه‌ی فرانسوی و عقیده‌ای است، مبنی بر جدایی نهادهای حکومتی و کسانی که بر مسند دولت می‌نشینند، از نهادهای مذهبی و مقام‌های مذهبی.
واژه سکولاریسم برای نخستین ‌بار توسط نویسندهٔ بریتانیایی، جورج هالی اوک در سال ۱۸۴۶ بکار برده شد.
این واژه و این سیستم حکومتی در چه زمانی مناسب ایران بود؟ در چه تاریخی باید برای آن تلاش می‌‌شد؟
به گمان من،
تا پیش از آغاز سرکوبی تشکلهای سیاسی، آزادیخواهان و دگراندیشان بدست خمینی.
تا پیش از شکل گیری تئوکراسی بدست آخوندها در ایران.
تا پیش از بنیانگذاری و پس از چندی اعلام رسمی سلطنت مطلقه‌ی فقیه در ایران.
در همان زمان اگر آخوندها گورشان را گم میکردند و به اماکن سنتی خود برمیگشتند، شاید همچنان مورد قبول و گاهی احترام مردم باقی میماندند.
اما امروز.
سکیولاریزم در ایران امروز به چه معنیست؟
یعنی آخوندها حکومت را رها کنند و به نهادهای دینی برگردند. نهادهای دینی کجاست؟ برگردند که به چه کار مشغول باشند؟
به تبلیغ برای همان آیینی که با تمسک به آن کشور را به نابودی کشاندند؟ به رواج همان اعتقاداتی که با آن هزاران تن را اعدام کردند و میکنند؟ به گسترش همان کیشی که دزدی در آن مانند آب خوردن است. یعنی به راحتی خوردن آب؟
یعنی بمانند و کتاب تعلیمات دینی بنویسند؟ بمانند و آیین رسمی تازیان مهاجم به ایران را در جای جای ایران تبلیغ کنند و بگسترانند؟
آیا این نوعی معامله نیست؟
ایا این خود نوعی اصلاح طلبی نیست؟
اطلاح طلبان حکومتی میخواهند همین رژيم را چنانکه پیشتر شرحی دادم اصلاح کنند.
نوع دیگر اصلاح این است که وضعیت کل حاکمیت اصلاح شود.
نوع دیکر اصلاح طلبی این است که نقش آخوندها در کشور اصلاح شود.
به بیان ساده یعنی آخوندها به انجام کارهای مربوط به خودشان مشغول باشند و حکومتیان به کارهای سیاسی.
در این سکیولاریزم تکلیف وظایف کلاسیک آخوندها چه میشود؟ عزاداری، روضه خانی، تعطیلات مذهبی، ماههای مبارک، تدریس کتب مذهبی، حوزه های علمیه، مساجد، و دهها و صدها نمونه‌ی دیگر.
سردمداران آنها چه کسانی خواهند بود؟
همین آخوندها که هر کدام در مسجدی و منبری مشغولند؟
یا آن دیگران که در حوزه‌ها هستند و برای حکومت آخود تولید میکنند؟
خودمانیم یعنی مردم ایران باز هم با آخوند و ملا نیاز دارند؟
شاید داشته باشند اما سمت و سوی شما چه خواهد بود؟
باز هم همین دم و دستگاه در نظامی دیگر و فرماسیون دیگری باقی خواهد ماند؟
این پرسش در مقابل هر کس که ادعا و خواسته‌ی سرنگونی جمهوری اسلامی را دارد، قرار میگیرد.
پیش از هر کس اپوزیسیون داران باید موضع خود را در پرسش به آنها روشن کنند تا بدانیم آنها هم اصلاح طلب‌اند یا چیزی دیگر.
اگر واژه‌ی اصلاح طلبی از سوی بخشی از آخوندهای حکومتی مانند پرزیدنت سابق محمد خاتمی، دادستان کل سابق یوسف صانعی (آیت الله و مرجع تقلید) و چماقدار سابق هادی غفاری بار منفی پیدا کرده است بجای آن میتوانیم بگوییم رفورمیزم که یک واژه‌ی فرنگیست و هنوز آنقدر نکوهیده نشده است.
من در اینجا و تنها در اینجا نظری نمیدهم تا احساس تحمیل و حقنه‌ی عقیده در کار نباشد. تصمیم با تک تک مردم ایران است.
اما باید همه چیز را در حد دانش و توان روشن کرد.
آیا میدانید که آخوندها اهل معامله هستند.
آخوندها برای معامله کردن الگوهای تاریخی خود را هم ساخته‌اند. هم برای صلح با دشمن امام الگو دارند، هم برای جنگ و هم برای پذیرفتن ولیعهدی کسی که او را قاصب حکومت میدانند.
اگر کار به جای باریک بکشد آخوندها با هر کسی معامله خواهند کرد.
همچنانکه برای به حکومت رسیدن در ایران معامله کردند.
همچنانکه برای آزادی گروگانهای آمریکایی معامله کردند.
همچنانکه برای خریدن سلاح با اسرائیل هم معامله کردند.
همچنانکه برای سرنگونی رژیم عراق و فرستادن گماشتگان خود برای کنترل این کشور معامله کردند.
همچنانکه بر سر تأسیسات هسته‌ای معامله کردند.
میدانید که اگر کارشان به تنگنا برسد، بسیاری از همین آخوندها، خود را از حکومت کنار خواهند کشید و برای فاز بعدی حیات آخوندی آماده خواهند شد؟ اگر ابهامی هست سخنان آخونهایی مانند دانشمند و… را بشنوید. اینها در زمره‌ی همان کسانند که در نظام سکولار بعدی که آخوندها را تأیید میکند اما بر جایی دیگری مینشاند باز هم برای شما سخنرانی خواهند کرد.
به گمان شما اگر مردم به خشم آمده، جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، نشانی از مراکز آخوندی و نهادهای آنها باقی خواهند گذاشت؟
خواهیم دید.
سخن من در این بخش این است که پرسش دوم را مطرح کنم.
این پرسش را باید از تمامی اپوزیسیون داران و اپوزیسیون بازان پرسید.
میخواهید کشور و حکومت را اصلاح کنید؟
یا چیزی دیگر؟
آن چیست؟
نکند شما هم باشعارهای تندو تیز و انقلابی و یا هر نام دیگری که روی آن میگذارید، یک اطلاح طلب هستید.
ببخشید رفرمیست.
در ذهن شما، آخوندی که دیگر در کار حکومت دخالت نمیکند، خودش چه پدیده‌ایست؟
سکیولار است؟
آخوند سکیولار هم داریم؟
شاید میخواهید برای نیاز های حکومت فرضی خود، تولید کنید؟
خدای آخوندها انسان را از لجن آفرید.
چه کسی میخواهد از انسان آخوند بیافریند؟؟؟
بهداد محبی
04-02-2018

 

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد