مقاله

 

 

تاریخ انتشار :05.11.2018


بندگی میکند تا بردگی نکند

حمید محبی
 


پیش از این سخن کوتاه، کمی از تاریخ تبری (طبری) بخوانیم.*
اندک زمانی پیش از تهاجم مسلمانان به سرزمینهایی که امروزه باقیمانده‌ی آنها ایران نامیده میشوند.
……………
رستم گفت:
راست میگویی، چرا آمده‌اید؟
( مُغیرّه ) گفت:
ما مردمی در راه ضلالت بودیم. خدا پیمبری سوی ما فرستاد و به وسیله‌ی او هدایتمان کرد و به دست وی روزیمان داد و از جمله چیزها که روزی ما کرد، دانه‌ایست که گفتند در این دیار میروید و چون آنرا بخوردیم و به کسان خود خوراندیم، گفتند:
از این نمیتوانیم گذشت، ما را به این سرزمین جای دهید تا از این بخوریم.
رستم گفت:
ولی ما شما را می‌کُشیم.
مُغیّره گفت:
اگر ما را بکشید به بهشت میرویم و اگر ما شما را بکشیم به جهنم میروید و یا جزیه بدهید.
گویند چون گفت، یا جزیه بدهید، ( همراهان رستم ) بغریدند و بانگ زدند و گفتند:
میان ما و شما صلح نیست.
………………….
مُغیّره میگوید:
آن جمع که سَعد ( سَعدِ بن ابی وقاص ) معین کرده بود، از اردوگاه برون شدند و به مداین* ( تیسفون ) رفتند که حجت گویند و یزدگرد ( سوم ) را دعوت کنند. اینان از رستم گذشتند ( به آنها راه داده شد) و به در یزدگرد رسیدند.
شاه گفت ( یزدگرد به مترجم ):
از آنها بپرس چرا آمده‌اید و محرّک شما در کار جنگ و طمع بستن در دیار ما چیست؟ شاید چون به حال خودتان گذاشته‌ایم و از شما غافل مانده‌ایم بر ما جرئت آورده‌اید؟
نُعمانِ بن مُقرّن به همراهان خویش گفت:
اگر میخواهید از جانب شما پاسخ گویم و اگر کسی میخواهد سخن کند به او واگذارم.
گفتند تو سخن کن و به شاه گفتند:
گفته‌ی این مرد گفته‌ی ماست.
نعمان سخن کرد و گفت:
خدای عزوجّل بر ما رحمت آورد و پیمبری فرستاد …………. به ما فرمان داد که به اقوام مجاور خویش بپردازیم و آنها را به انصاف ( ؟ ) دعوت کنیم. ما شما را به دین خود میخوانیم …….. و اگر نپذیرید به شرّی دچار میشوید که از دیگرتر آسانتر است، یعنی جزیه دادن و اگر نپذیرید جنگ. اگر دین ما را بپذیرید کتاب خدا را میانتان میگذاریم و شما را به تبعیت میخوانیم که احکام آنرا گردن نهید، خود دانید و دیارتان.
اگر جزیه دهید و از ما در امان مانید، میپذیریم و از شما حمایت میکنیم و گرنه با شما میجنگیم.
شاه گفت:
اگر نبود که فرستاده را نباید گشت، شما را میکشتم. کاری با شما ندارم.
آنگاه گفت مقداری خاک بیاورید و بر اشرف این جمع بار کنید و او را برانید تا از در مداین بیرون شود.

تبعیت چیست:
در صورت تبعیت، مسلمان و از فرمانبرداران خلیفه‌ی مسلمانان محسوب می‌شدند. پس می‌بایست احکام او را اجرا می‌کردند و هر مقدار مالیات را که خلیفه تعیین میکرد، به میل خود می‌پرداختند.
جزیه چیست:
جزیه واژه‌ای است که از پارسی به عربی وارد شده است.
ریشه‌ی آن در پارسی گزیت است.
معنی آن باجی است که در زمانبندیهای تعیین شده، برای در امان ماندن به یک دولت دیگر داده میشود.
………..
پس از اندک زمانی جنگ آغاز شد.
گذشت تا رسیدیم به امروز.
نگذشت.
هنوز ادامه دارد تا میرسیم به امروز.
همین امروز.
مردمان سرزمینهای آن روزگار پرسیا و این روزگار ایران از سه دسته خارج نیستند.
ـــ گروهی مقاومت کردند، جنگیدند، کشته شدند، به اسارت افتادند و هنوز هم هستند و ادامه میدهند.
شاید بشناسید.
شاید هم نشناسید.
تفاوت چندانی ندارد.
ـــ گروهی تبعیت کردند، به میل خود مسلمان شدند، احکام اسلام را اجرا کردند، مالیات دادند.
بخشی از اینها در سالیان یا سده‌های پس از آن، همکار خلافت شدند، حالا دیگر خود مالیات بگیر هستند.
اختلاس میکنند.
باج میگیرند.
هموطنانشان را بنام مذهبی که از آن تبعیت میکنند، سرکوب میکنند و میکشند.
ـــ گروهی شکست خوردند و از سر تسلیم گزیت یا جزیه یعنی باج دادند و میدهند.
ابتدا دشوار بود.
سپس اندکی دشوار بود.
حالا دیگر عادت کرده‌اند.
به میل خود میدهند.
به میل خود نمیدهند، به خلافت گفته‌اند خودش از حساب آنها هر قدر که میخواهد بردارد.
عادت را که نمیشود کاری کرد.
………
سالها گذشت.
سده‌ها گذشت.
این سه گروه همچنان باقی ماندند.
اگر خودشان باقی نماندند، فرزندانشان را چنان تربیت کردند که باقی بمانند.
پس هستند.
اگر آن گروه یکمی‌ها را کنار بگذاری که همواره در کناری بوده‌اند.
دیگران،
آن دیگران،
اگر انصاف بدهیم بندگان خوبی هستند.
یعنی بندگان خدا، در بندگی، آدم‌های خوبی هستند.
برای چه کسی؟
این چه پرسشی است؟
برای خلیفه.
برای جایگزینهای خلیفه.
برای گونه‌های دیگر خلیفه.
با نامهای دیگر.
حتا اگر خلافت را نوعی دیگر کرده باشند.
حتا اگر خلافت نوعی دیگر شده باشد.
اما بهرحال خلافت، خلافت است.
خلافت در ایران امروز، حاکمیت آخوندهاست.
آخوندهای حاکم.
اینها با یک تیر دو نشان زده‌‌اند.
شاید هم با دو تیر یک نشان زده‌اند.
شاید هم تیرها انداخته‌اند اما نشانی را نزده‌اند.
بندگی میکنند تا به راه راست هدایت شوند.
بندگی میکنند تا بردگی نکنند.
میدانید تفاوت بندگی با بردگی در چیست؟
مانند ما نمیدانید؟
این است:
بنده:
برگردان واژه‌ی عَبد در عربی است.
به پارسی یعنی:
نوکر، خدمتکار ِ خریده شده.
سپس واژه نامه نویسان ایرانی برای ماستمالی، معنی مخلوق خداوند را هم به آن افزودند.
یَعبُد:
به عربی: نوکری میکند.
در برگردان پارسی برای ماستمالی مینوسند:
عبادت میکند.
عبادت خود یک واژه‌ی عربیست.
عبادت:
نوکری کردن، مانند خدمتکار ِ خریده شده بودن.
حال که اینطور شد ببینیم معنی برده چیست؟
بَرده: بنده، غلام، نوکر، خدمتکار خریده شده.
یعنی همان بنده.
همان که برده‌داری را با آن می‌شناسیم.
پس تفاوت در چیست؟
در دوران ما بردگی یک واژه‌ی ناپسند و منفی به حساب میآید.
اما بنده بودن چیز بدی نیست.
در عبادت، خوب هم هست.
آیا در گذشته نیز چنین بود؟
یا خیر ما به آن عادت کرده‌ایم؟ ما را به آن عادت داده‌اند و این واژه برای ما پسندیده و مثبت شد؟
ببینیم دهخدا معنی این واژه را چگونه گفته است:
بنده: پهلوی، پارسی باستان، از مصدر بستن، مقابل آزاد، مرکب از بند و ها که کلمه‌ی ( حرف ) نسبت است و وضع آن در اصل برای عبید که در بند آیند و بفروخت میروند ( است ).
فردوسی گفته است:
یکایک از او بخت برگشته شد
بدست یکی بنده، برکُشته شد

آنها که عبادت میکنند یعنی عبد هستند یعنی بنده هستند یعنی برده هستند.
عبد، بنده و برده‌ی چه کسی و چه کسانی هستند؟
خدای ذهنشان.
خدایشان که مادی نیست.
پس چه نیازی به بنده و برده دارد؟
یا نماینده‌گان خود خوانده‌ی او؟
همانها که تنها تفاوتشان با دیگران این است که سلاح بدست دارند.
پس در مکان ارباب نشسته‌اند.
میبرند و میخورند.
میبندند و میکشند تا بخورند و ببرند.
و،
آن بسیاری دیگر،
که برده نیستند.
بنده هستند.
بندگی میکنند تا بردگی نکنند.
شاید ندانند که این نیز همان است.
بنده همان برده است.
اینروزها شنیده میشود، تعدادی شعار میدهند: « کورش پدر ماست » تا به آخوندها دهن کجی کنند.
کدام دهن کجی؟
کدام آخوندی گفته است که کورش پدر شما نیست؟
پدرتان هر که میخواهد باشد.
میگویند ما شما را به تبعیت کشانده‌ایم یا شکست داده‌ایم.
میگویند شما را به بندگی یا بردگی گرفته‌ایم.
سخن اینجاست.
صائب تبریزی به ما گفت:
گوهر نمای جوهر ذاتی خویش باش
خاکش به سر که زنده به نام پدر بود
اشتباه نشود.
با شما نبود.
با ما بود.

بهداد محبی
04-11-2018

پانوشت
ـــــــــــــــــــ
*۱) تاریخ تبری ( طبری )، جلد چهارم، از صفحه‌ی ۲۸۰ به بعد.
*۲) مداین واژه‌ای عربی و به معنی شهرهاست. شهر به عربی میشود مدینه. چون این بخش از ایران که البته در آنزمان نام ایران نداشت، از هفت شهر تشکیل شده بود، عربها به آن مداین یعنی شهرها میگفتند.

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد