|
تاریخ انتشار :04.09.2016
ریشه
یابی کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 و سکوت و بی اخلاقی و بی
شرافتی جامعه چراست؟
نوید اخگر
زیر بنای فلسفی که در هر جامعه بر مبنای ایدئولوژی خاصی اعم از
مذهبی و سکولار شکل میگیرد و بصورت اخلاق و شرافت ذهنی و معنوی
افراد آن جامعه بطور عموم عمل میکند با توجه به استثنائاتی که
میتواند در هر موردی وجود داشته باشد رقم زننده خوشبختی ها پیشرفت
ها و نیز خونها و کشتارهائی است که در مبانی فلسفی داده شده بمردم
حضور دارد.
کشتار بیش از 33 هزار زندانی سیاسی در سال 67 و تجزیه تحلیل علمی
آن جدای از خواست مسلم جامعه در امروز برای محاکمه کردن سران رژیم
اسلامی و عاملان این جنایت یک حق مسلم است که باید تاریخا پیگیری
شود.
ساختار فلسفی نمیتواند با گرا گیری های غلطی که به جامعه عرضه
میکند انتظار داشته باشد جامعه ای اخلاقی با شرافت و با ذهنیتی
متعالی پرورش دهد.
شناخت تاریخ هر کشور و ملتی و تحقیق و تفحص در ساختار های تاریخی
آن شناساندن آن به آحاد جامعه و حتی اگر در تاریخی جائی کشور دچار
اشتباه شده پوزش خواهی و بازگشت به جاده اصلی شرافت اخلاقی یک
الزام برای مردم سازمانهای سیاسی و اداری و فرهنگی آن کشور است
بعنوان مثال فرهنگ قتلوا قتلوا فی سبیل الله اسلامی حذف کفار و هر
آنکه مثلا همفکر ولایت و داعش نیست و آنان را قبول ندارد را بعنوان
فلسفه اسلامی که در زمان محمد پیامبر مسلمانان با کشتار ها و
جنگهای متعددی همراه بوده و یا در زمان علی که در یک شب منجر به
کشتن 9000 نفر از اعضای خانواده و دوستان خودش بوده بنام خوارج را
در نظر بگیرد بی شرافتی برخورد مردم و مسلمانان طرفدار این خونریزی
علی را در قالب فلسفه اسلامی او میتوانید تبین کنید بدون اینکه
بقول اخوند پور محمدی یک شب هم بیخواب این کشتار شده باشید.
علی بعد از کشتن 9000 نفر از رفقا و اعضای خانواده اش بنام خوارج
سرش را بالا میگیرد و میگوید چشم فتنه را در آوردم. همانطور که پور
محمدی میگوید برای کشتار 33 هزار نفر نیز یک شب بیخوابی بسرش نزده
است چشم فتنه را بر اساس فلسفه ای در آورده که به آن معتقد است.
خمینی در مورد محمد پیامبر مسلمانان میگوید : محمد در یک تصمیم
هزاران نفر را میکشد و این را بعنوان فلسفه ای مطرح میکندکه باید
در جامعه جا بیفتد و قاتل و جلاد از کشتار های خود مانند پور محمدی
در دهه 60 احساس انزجار و شرم نکند.
باید فلسفه حسین شهید بوسیله آخوند ها نهضت آزادی ، شریعتی و
مجاهدین در ذهن و شعور فرهنگی مردم ایران جا بیقتد و هیچکس شعور
این را نداشته باشد (حتی خسرو گلسرخی) که در مقیاس ملی سئوال کند
که حسین و حسن فرزندان علی جنایتکار به ایران حمله کردند شهر ها و
مردم ایران را بخاک و خون کشیدند 620000 از زنان دختران و پسران
جوان ایران را به کنیزی و غلامی بردند ابنها نمیتوانند رهبران
فلسفی فکری جامعه ایرانی باشند. حسین این سرور شهیدان مسلمانان حتی
به زن شاه ایران تجاوز کزد و او را صیغه کرده با خود برد این کدام
فلسفه است که بر روی این همه خون و کشتار چشم میپوشد و وقتی خمینی
جلاد بر طبق همین فلسفه حسینی در زندانها تجاوز میکند حتی از زنان
بار دار و دختران باکره در شب اعدام نمیگذرد و 33 هزار زندانی
سیاسی را حلق آویز میکند از مردم ایران میخواهیم که شرافت و صداقت
ذهنیشان کمک بگیرند و به یاری خانواده کشته شدگان بیایند. با کدام
فلسفه؟
میگویند چرا اصلاح طلبان حکومتی موضع نمیگیرند؟
اگر بر علیه خمینی و قلسفه ساخته و پرداخته او موضع بگیرند که با
کارد بقلب خود و هستی فلسفی و تاریخی خود کوبیده اند همانطور که
روزی مسعود رجوی در یک سخنرانیش میگفت اگر امام حسین را از ما
بگیرند همه چیزمان را از دست خواهیم داد، یعنی برای حضور فلسفه
حسینی چشمهایتان را بر تمام قتل ها و جنایاتی که حسین و حسن بر سر
مردم ایران آورده است ببندید.
تا این ذهنیت بی شرافت فلسفی ضد تاریخی از ذهن شریف یک جامعه پاک
نشود و گروندگان به فلسفه خون و کشتار آحاد مردم برای گرا گیری های
غلطی که به مردم داده اند پوزش نخواهند امکان مجدد کشتار 67 باز
تکرار خواهد شد و باز پورمحمدی دیگری در صحنه حضور خواهد یافت و
خواهد گفت که 30 سال بر روی این خونها آسوده خوابیده است همانطور
که همه مسلمانان معتقد به حسین و جنایات او در حق مردم ایران 1400
سال بر روی این خونها آسوده خوابیده اند و از تبلیغ دین و روش
کشتارگرانه حسین و آنچه بر سر مردم ایران آورده نیر دفاع کرده اند.
در هشت سال گذشته همین فلسفه و همین ذهنیت فلسفی حاکم بر جامعه و
بر کشتار 67 را در مصاحبه ای تلویزیونی بتفصیل شرح دادم و گفتم
خمینی هیچ کار خلاف شرعی خارج از موازین قرآنی و سنت پیامبرش و علی
انجام نداده است و منتظری که همپالگی مذهبی اوست فقط از او گزک
گرفته نه اینکه بر اساس موازین فلسفی جدید و بشر دوستانه در مقابل
فلسفه خمینی و فلسفه حسینی ایستاده باشد در لینک زیر ببینید
https://www.youtube.com/watch?v=dm1lEc6c0ks&spfreload=10
akhgar 24 dec 2009 نوید اخگر در مورد مسائل ایران و منطقه
www.youtube.com
Asosat tv är den tredje största tv kanal i mellan östen Nawid
Akhgar en mycket känd iranska och svensk författare och poet och
program ledare som har en unde...
چرا روشنفکران و نویسندگان عکس العمل در خور توجهی در زمینه کشتار
67 از خود نشان ندادند؟
در رابطه با روشنفکراان و روشنفکر نمایان حکومتی و غیر حکومتی باید
چنین گفت:
تا جائی که به کانون نویسندگان در تقریب (در تبعید) باز میگشت که
خط استحاله و دوم خرداد و گرایش رفسنجانی و خاتمی و جوجه
پادوهایشان مثل عباس معروفی که خاتمی را پرومته مردم ایران و محبوب
تر از پرنسس دایانا میدانستند و یا فرج سرکوهی که سردبیری روزنامه
های ارتجاع دوران رفسنجانی را بعهد داشت تا جائی که فلاحیان وزیر
اطلاعات وقت در مصاحبه با حسین مهری اعلام میکرد که فرج سرکوهی با
ما مرتب همکاری میکرده است در کنار اسماعیل خوئی که یکبار تئوری
میداد که کتابهایم را باید در ایران چاپ کنم در صورتی که همه نوع
امکان نشر در خارج و رساندن صدایش را با ایران داشت و اسماعیل نوری
علا مسلمان برای این عمل قبیح در سایت خودش سینه چاک میداد مقاله
من را در مخالقت با اسماعیل خوئی و اسماعیل نوری علا در اینجا
ببینید
http://www.newsecularism.com/2008/0908-C/092608-Navid-Akhgar-Khoi.htm
و یا روزی که باز اسماعیل خوئی ااز رهبر مسلمانان جهان یعنی علی
خامنه ای از زبان مهدی اخوان ثالث تقاضای بلیط دو سره رفت و برگشت
را به ایران میکرد و نعمت میرزازاده (م آزرم) برای دلبری از ولی
فقیه و رفیق سابقش علی خامنه ای با خبرگزاری ایسنای ولایت مصاحبه
میکرد که حتی اعتراض اعضای خانواده و دخترانش را که میگفتند بابا
دیگه پیر شده یعنی براقی ذهنیت جوانیش را از دست داده مواجه بودیم
. با توجه به این فلسفه حسینی و اسلامی کاها دامن سرشناس ترین شعرا
و روشنفکران ایران را میگرفت و در اول انقلاب سیاوش کسرائی برای
فرهاد میسرود و اسفندیار منفرد زاده دو روز بعد از انقلاب ترانه
محمد وا لا پیام دار را برای خمینی عرضه میکرد و میخواند که:
در تنگ پر تبرک آن نازنین عبا دیرینه محمد جا هست بیش و کم آزاده
را که تیغ برکشیده است بر ستم(.سیاوش کسرائی)
حاال اینکه سیاوش عزیز چطور به عبای تنک و پر تبرک رسیده بود را
باید در همان فلسفه حسینی اسلامی و در نگاه منفرد زاده به این
فلسفه جستجو کنیم و یا نیما یوشیخ پدر شعور شعر ایران زمین فرزند
طبرستان جائی که پسران علی خلافت های خونریز بر پا کردند که بدست
یعقوب لیث رویگر زاده سرنگون شدند و حسین در حمله به طبرستان تاریخ
مغول را در حمله به ایران روسپید کرد در وصف حسین و علی مدیحه سرای
میکند. چرا چرا چرا؟
شاملو که در حمایت از حافظ این شاعر مسلمان کتابش را باز نویسی و
مدرنیزه میکند حافظی که شاهد بازی و پسر بازی و پدوفیلی اسلامی و
ضد زن بودن رگ و ریشه اشعارش را گرقته شاملو از زبان حافظ میخواند
:
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند.
و مردم را از خواندن قرآن این منحط ترین کتاب تاریخ بشریت باز
نمیدارد که هیچ در اشعارش اسلام را طبق طبق میکند آنجا که مینویسد:
گر طاعبید و پاک و مسلمان نماز را ز چاوشان نیامده بانکی. (شاملو)
در مورد همین یک خط شعر شاملو چه به لحاظ روانشناختی و یا جامعه
شناسانه و نیز سیاسی میشود یک کتاب نوشت و طاعب و پاک بودن و
مسلمان بودن و نماز خواندن را که مورد تائید شاملو سکولار قرار
داشته تجزیه و تحلیل کرد.
این گفتار ها و نوشته ها و عملکرد های فلسفی حسینی خون را در رگهای
جامعه منجمد میکند و هر بیت این اشعار 100 سال جامعه را به عقب
پرتاب میکند و سکوت را بر کشتار 67 در طی سه دهه حاکم میکند و صحنه
گرذانی چون آخوند اطلاعاتی پور محمدی نه تنها احساس انزجار از
کشتارهایش نمیکند که بر مبنای موازین مکتبی و فلسفی غرق در خواب
خوش شبانه اش هم میشود.
جامعه برای اینکه شرافت ذهنی کسب کند باید اشتباهات خودش را چه در
گرایش به کشتار گری های حسین و حسن و خمینی و کشتار67 عیان و بر
ملا کند و با فاکت های تاریخی از این جنایات حسین و حسن و خمینی در
صحنه سیاسی ایران به یک خانه تکانی دست بیازد. ایا چنین دل و گوده
ای در شرافت تاریخی و فلسفی آنانی که به حمایت از خمینی و حسین و
حسن دست زده و میزنند سراغ دارید؟
سوم سپتامبر 2016
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|
