مقاله

 

 

تاریخ انتشار :18.02.2018

در مورد رفراندوم

زری اصفهانی



داستان از آنجا آغاز شد که 15 نفر از فعالین سیاسی اصلاح طلب درداخل و خارج ایران فراخوانی را روی اینترنت گذاشته اند . درمیان امضاء کنندگان چهره هایی بودند که سابقه البته بدی داشتند . مثل محسن سازگارا ، مثل محسن مخملباف و بعضی دیگران . و اما درکنار اینها اسامی کسانی که درسالهای اخیر چهره ها و سمبل های مبارزات مدنی شناخته شده اند و بیشترین خبرسازان صحنه سیاسی و حقوق بشری و حتی زندان های ایران بوده اند مثل نسرین ستوده ، نرگس محمدی و دکترمحمد ملکی هم درزیر فراخوان وجود د اشته است .


مسلما درهمه سایت ها وفضای مجازی نسبت به این فراخوان که درخواست یک همه پرسی برای نظام سکولار پارلمانتاریستی زیرنظر سازمان ملل است ، واکنش ها ، انتقاد ها ، موافقت ها و مخالفت ها حتی بشکل های پرخاشگرانه و فحاشی و هرزه نگاری هم وجود داشته است .


که من البته به هیچ کدام از آنهایی که خارج از دایره مشخص حامیان مجاهدین خلق وشورای ملی مقاومت بوده است نه پرداخته ام و نه دلیلی برای آنکار وجود داشته است . زیرا که موضعگیریهای بقیه گروه ها و احزاب و شخصیت های سیاسی هرکه هستند به خودشان مربوط است . میتوانند مخالف باشند یا موافق باشند ، بشدت آنرا بکوبند یا بشدت قبول کنند .


به عنوان یک نویسند ه و شاعر که سالیان سال است از اپوزیسیون سرنگونی طلب و درمحورش شورای ملی مقاومت حمایت کرده ام


ده ها و ده ها مطلب ، و شعر در حمایت از انها و هوادارنشان نوشته ام . ده ها و ده ها موضعگیری های مشرو ح دربرابراضداد شان داشته ام و تا جایی که توانسته ام بطور منطقی با استدلال و فکت و سند و مدرک به جنگ شایعه پراکنی ها ی هیستریک و دروغ و دغل و شانتاژ آنها رفته ام .


مقالات متعددی که درمورد نوشته های اضداد و دوستان سابق و دشمنان کنونی آنها نوشته ام . و بدفاع از مجاهدین دربرابر آنها برخاسته ام همه آن نوشته ها را میتوانید با رجوع به وبلاگ من پیدا کنید


یا حتی نام مرا به فارسی در گوگل بنویسد و سرچ کند و به ان نوشته ها دست یابید


اما درکنار همه نوشته هایم به حمایت از شورای ملی مقاومت وبخصوص مجاهدین خلق ، انتقاد هایم را هم به برخی موضعگیریهای غلط و نوشته ها و مطالبی که آنها را نپذیرفته ام و اشتباه دانسته ام همیشه نوشته ام . همیشه سعی کرده ام با چیزی که نارواست ، غلط است ، دربیفتم . حالا این ناروا و غلط از طرف دوست باشد یا دشمن فرقی نمی کند . درافتادن با دشمن به هدف رسوایی دشمن و بی اثر کردن مکر و حیله و شیادی اوست . درافتادن با دوست به هدف تصحیح و رشد اوست .


اما برگردیم به اصل موضوع مورد بحث که گفتم از فراخوان 15 نفر شروع شد . اولین مطلب من درمورد این فراخوان درفیس بوکم هست که خلاصه اش این بود که فارغ از اینکه این فراخوان به رفراندوم را چه کسانی امضاء کرده اند باید درک کنیم که این فراخوان درچه موقعیت زمانی صادر شده و در صحنه سیاسی ایران چه میخواهد بکند و می کند . آنهم در جو اصلاح طلبان . زیرا که ما میدانیم که وقتی کسانی باور به مبارزه مدنی دارند . حتی دکتر ملکی و حتی نرگس محمدی و حتی نسرین ستوده و محمد نوریزاد و بقیه ای که الان درمیان اصلاح طلب ها فعال ترندو خبرسازتر و برای مخالفت با سستم سرکوب به خیابان می روند و ساعت ها جلوی زندان اوین در زمستان و تابستان می ایستند و روزها ی متمادی بدیدار خانواده های شهدایی مثل ستار بهشتی و دیگر شهدا میروند . آنها را بسیج میکنند . خانواده ها را حمایت میکنند . به خانواده بهاییان دستگیر شده سرمیزنند و حتی پای کودکانشان را می بوسند و از ظلمی که به آنها رفته است عذرخواهی میکنند . به سرمزار شهدای آزادی میروند . و تلاش میکنند که هرکسی که درایران مورد ظلم دستگاه ستم قرارگرفته است را به صحنه سیاسی و مبارزاتی بکشانند . به هرتظاهراتی سوخت برسانند و یک سره در تب وتاب وفعالیت باشند و ازجمله خبرسازترین ها در صحنه سیاسی ایران هستند حتی مثل دکتر ملکی درسن بالای هشتاد سال و بیماری .

 اینها اصلاح طلب هستند و میگویند به مبارزه مسلحانه باورندارند . میگویند می بایست با مبارزات مدنی ، جنبش را جلو برد. میگویند که باید با درگیرکردن سازمان ملل و نهاد های حقوق بشر و محکوم کردن جمهوری اسلامی درهمه مجامع بین المللی ، و تلاش برای بیشتر کردن تحریم ها روی آن آنرا تضعیف کرد و ضربه پذیر کرد و به فرسودگی کشاند . این را همیشه هم گفته اند . درسال 2004 هم عده ای از اصلاح طلب ها که دکترملکی هم درمیان آنها بود یک فراخوان برای گذار مسالمت آمیز به حکومت پارلمانتاریستی از طریق یک رفراندوم آزاد را منتشر کردند . بعضی هایشان حتی به روحانی هم رای دادند و خلاصه اینکه اصلاح طلبی آنها چیز تازه ای نیست و شعار تغییر مسالمت آمیز و از راه رفراندوم و غیره شعار همیشگی آنها بوده است .ولی تفاوتی که الان با آن زمان دارد . جنبش های رادیکال خیابانی است . جنبش های مردم فقیر ومالباخته و بیکار و گرسنه است .


و درکنارش موضعگیری همه اصلاح طلبان حکومتی بدون استثناء با این جنبش هاست . همه آنها از حجاریان و تاجزاده و محمد خاتمی و محمدرضا خاتمی و مهاجرانی و نظایر آنها این قیام ها را اغتشاش نامیدند و خواستار دستگیری و مجازات اغتشاگران شدند . آنها حتی از خود روحانی هم درمحکوم کردن تظاهرات مردم جلو زدند و حرفهایی را که او بنا به مصلحت نظامش نزد ، اینها زدند


دراین شرایط درخواست رفراندوم گذار به جمهوری سکولار پارلمانتاریستی معنایش دو شقه شدن کامل اصلاح طلب ها ست . معنایش این است که بدنه اصلاح طلبی از سرآن جدا شده اند . ویعنی اکثریت اصلاح طلب ها دیگر از فاز انتخابات درهمین نظام عبور کرده اند . ما دیگر شاهد هیچ انتخاباتی در این حکومت با شرکت اصلاح طلب ها نخواهیم بود . قیام های رادیکال مردم باعث یک شکاف تازه و جدی و دنباله دار شده است . حالا فکر کنید که مثلا جبهه ملی ها هم به این فراخوان بپیوندند وهمه ملی مذهبی ها و نیروهای ریخته اصولگراها و و بقیه که با استدلال انتخاب بین بد و بدتر رفتند و به روحانی رای دادند ،و همه اینها در مسیر نفی کل نظام جمهوری اسلامی فعال ترشوند و بتوانند وزنه ای بشوند درمجامع بین المللی علیه جمهوری اسلامی . که خود این میتواند فشار را از روی اپوزیسیون سرنگونی طلب کمتر کند ، روابط اقتصادی و سیاسی کشورهای اروپایی را تحت تاثیر قرار دهد. و نتایج دیگری . البته همه اینها بستگی به همان خیابان ها دارد . و چگونگی حضور توده های مردم دربرابر جمهوری اسلامی .


درگیریهای من و انقلابیون آتشین مزاج دورازوطن این روزها مرا به یاد خاطره ای می اندازد که اگر وقت

کردید به خواندنش می ارزد .بخوبی یاد م هست که درجریان جنبش 88 بود . مهندس عزت الله سحابی که روحش شاد پیامی داده بود به هموطنان خارج از کشور که پیامی مودبانه و از روی دلسوزی بود که شعارهای تند و تیز ندهید و مردم را به کشتن ندهید و چنین چیزی . درهرصورت درهمین فیس بوک بحثی بود . جالب این است که یک طرف بحث همین انقلابیون آتشین مزاج فعلی بودند و درکنارشان هم آن دوخواهر معروف !! که حتما معرف حضورتان هستند ! که بشدت می تاختند !! وهرچه از دهانشان درمیآمد به آن خدا بیامرز که همه زندگیش در زندان گذاشت و درمراسم ختم اش دخترش را هم زدند و کشتند می گفتند که البته بهترین اش حیات خفیف و خائنامه و این چیزها بود !! . من البته طبق عادت معهودم که صبر و تحملی دربرابر اراجیف بی معنا و حق کشی ندارم اعتراض کردم .

نوشتم مهندس عزت سحابی یک انسان خوشنام درداخل ایران است و مردم برایش احترام قائل اند .او هیچگاه درقدرت نبوده است و همه زندگیش درفشار و زندان و شکنجه گذشته است وروا نیست که اینهمه اورا مورد فحاشی قرار دهید . جناب خواهر بزرگتر نه برداشت و نه گذاشت و نوشت : زری اصفهانی آن دهان .... ببند که بویش فلا ن وبهمان ( من اینقدر از این کلمات بدم می آید که حتی نمیخواهم از قول کس دیگری هم آنرا بازگو کنم )ر . خواهر کوچکتر هم که بخوبی مرا میشناخت نه برداشت و نه گذاشت و نوشت .

 زری چرا تو موسوی چی و سبز فلان و بهمان شده ای . و البته آن خیل لشگریان احسنت احسنت گو هم که همیشه بطور ناگهانی پیدایشان میشود ( درحالیکه بطور معمول جایی نیستند و خبر و اثری از آنها را نمی بینید )مرا از حسن خطاب ها و الطاف و کراماتشان بی نصیب نگذاشتند . یکی هم گفت که او اکثریتی شده است !!دیگری گفت توده ای شده است و همینطور فضایل و کرایم و الطاف را خرج من میکردند !! و چرا ؟ چون از انسان بی دفاعی که هم درچنگ جمهوری اسلامی اسیر بود و و هم آتشین مزاج های این ورمرز اورا هدف همه نوع دشنام و بی حرمتی آ قرارش داده بودند درآن وقت دفاع میکردم !!و عجب زمین گرد است وعجب تاریخ تکرار میشود ! میدانم که الان هم شده ام طرفدار رفراندوم و شده ام ضد سرنگونی و دارم باز میروم ایران که مقدمات رفراندوم را فراهم کنم !! ( همین جنابی که درزیر عکس پست اش را گذاشته ام یک بار نوشته بود این خانم مرا از لیست اش بیرون کرده است و حتما دارد میرود ایران !!) خلاصه ای دوستان و دشمنان عزیز ! هرچه دوست دارید و ازقلم وزبانتان برمی آید درمورد من بنویسید . هیچ اشکالی اساسا ندارد . من سالهای سال است که همین ام .

دربرابر کجرفتاریها ، قلدریها ، خود را همه خوبی و حسن و جمال خیال کردن و دیگران را همه بدی و کجی و ناتوانی و نادانی دیدن ، دربرابر پزهای درغربت و چیزهای دیگر . ساکت نمی نشینم . حالا میخواهد شمای سرنگونی طلب باشید که کاکل شعارتان سرختر از دیگران است یا آن کمونیست کولیگری باشید که پوست برهنه بدنش وقتی برای پیشبرد امرمبازره لخت مادرزاد میشود سفید تر وبراق تر است و یا آن نویسنده و تاریخ دان ورشکسته که زیر علم شاهزاده بی تاج و تخت نقالی میکند و شاهنامه میخواند وهمه کارو هنرش هم شده است فحاشی های چارودار درقالب های مختلف شعری نسبت به دیگرانی که چون او نیستند !! و یا هرکس دیگری ! تبختر و غرور و باد به غببغب انداختن که من آنم که رستم جهان را گرفت در قرن بیست و یکم دیگر جواب ندارد . بی اخلاقی ؛ بی پرنسیبی ، مثل نقل و نبات فحاشی کردن به هرکسی که مثل شما نیست و مثل شما فکر نمیکند دراین دوران دیگر جواب ندارد .

همانطور که بارها و بارها نوشته ام . میشود با طرحی یا حرفی یا پیشنهادی مخالف بود و آنرا نقدکرد و اشتباهاتش را نشان داد اما فحاشی کردن و برخوردهای چاله میدانی وهزره نگاری آنهم به اسم نیروی سرنگونی طلب و به اسم فلان تشکیلات و فلان سازمان نکوهیده و زشت و پلشت است و از من نخواهید که این موارد را مثل اکثریت شما ها ندیده گرفته و به قول قدیمی ها زیرسبیلی رد کنم و هی بنویسم که نه اصلا چنین چیزی نیست و اصلا توهین نبوده است و من ندیده ام و انشاءالله گربه بوده است و نظایر آن درحالیکه هرروز چندین کامنت فحاشی را درصفحات زیر چشم خودم به انسان های شریف و مبارز درداخل ایران می بینم زیرا که فلانی ، فلانکس است و بهمانی بهمان کس است و ممکن است به تجیر قبای زربفت اش بربخورد و دست از انقلاب درخارج از ایران یک وقت بردارد !!

و دیگر این سالی یک بار هم که درتظاهرات شرکت میکند دیگر شرکت نکند و برود دنبال کارش !!.و چون سی سال پیش مدتی درزندان بوده است حالا حق دارد که بنویسد نرگس محمدی درزندان است ویعنی همکار جمهوری اسلامی است و نسرین ستوده وکیل جمهوری اسلامی است و دکتر ملکی دیگر حال ندارد حرف بزند و از جانب اش حرف میزنند و لاطائلات اینچنینی. حالا میخواهید فکر کنید که من موسوی چی شده ام و سبزفلان رنگ شده ام و طرفدار رفراندوم شده ام و دارم مردم را از توی خیابان ها جمع میکنم و به خانه میفرستم !! و کیلومترها از قطار انقلاب عقب مانده ام و همه این قصه ها . ویا بقول آنکسی که روزی بشدت طرفدار مجاهدین بود و نگران جان آنها درآلبانی و یک سره عکس از آنها میگذاشت والبته چون اسرائیلی وطرفدار حکومت اسرائیل بود ، و ضد فلسطینی ها برضد من می نوشت که زری اصفهانی مطلب شیمون پرز مرد صلح نبود را خودش ترجمه نکرده است وآن ترجمه را ازروزنامه رژیم دزدیده است !! و حالا شده است نوکر حلقه بگوش بچه شاه ! و از اضداد مجاهدین !


خلاصه کنم . این حرفها و پرت و پلا ها برای من ده شاهی هم ارزش نه شنیدن و نه نگران شدن دارد .هرچه میخواهد دل تنگتان بگوئید که من دنیارا با چشم و گوش بسته نچرخیده ام و تنها اتهامی هم که به من اساسا نمی چسبد فراموش کردن تجربه ها ست !
 

 

_________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد