مقاله

 

 

تاریخ انتشار : 15.01.2017

 
رفسنجانی از "یار امام" تا " سردار سازندگی وامیر کبیر ایران" تا "مهره اصلی فتنه 88"

راهی دیگر برای بررسی تحولات رژیم اسلامی


از: سعید صالحی نیا


salehinia@aol.com
14 ژانویه 2017
مقدمه:

مقدمه اول:


ایرج فرزاد نوشت (1) که " غالب کسانی که (؟) به تقدیس رفسنجانی پرداختند، همانها بودند که دیکتاتوری کاسترو را محکوم کردند"؟ این مدل برخورد به سیاست نمونه وار کمونیزم ایرانی است که از طریق چسباندن چیزهائی به مخالفان همواره تلاش کرده برای خود یک دنیای کارتونی بسازد اگر نشود مردم را فریب دهد حداقل خودش را فریب دهد و دنیای ذهنیش را محکم نگه دارد.


اگر از ایشان و همفکرانش در کمپ کمونیزم ایرانی شاخه شرمنده حامی کاسترو بپرسیم که بکارگیری "غالب کسان(؟) در ساختن یک فرمول ساده شده چگونه می تواند کاسترو را از نقد کمونیستی نجات دهد ایشان چه پاسخی دارد؟


طبیعتا من از میان کمونیستهای آزادیخواهی هستم که هم کاسترو را دیکتاتور و بی ربط به کمونیزم اجتماعی کارگری می دانم و هم رفسنجانی و کلیت رژیم اسلامی را تنها یک ابزار برای توسعه سرمایه داری توتالیتر. لذا در فرمول ساده شده ایشان نمی گنجم.همانطور که نقدم به لنینیزم و سیاستهای حکومتی لنین نتوانست با تلاشهای همفکران ایشان من را به قفسه " نوکران سرمایه داری" پرتاب کند! فکر می کنم ایرج فرزاد و متدهای شناخته شده این کمونیزم را پشت سر بگذاریم و برسیم به بررسی رفسنجانی از زاویه ای که فکر می کنم کمکی باشد به شناخت تحولات رژیم اسلامی در طول عمر ننگینش.

مقدمه دوم:


از زوایای مختلفی رفسنجانی در راست و چپ در حال بررسی است.امثال فرخ نگهدارها در حال ستایش از او هستند . گرایشات چپ هم در حال بررسی نقش او در رژیم اسلامی و جنایاتی که او عامل و پشتیبانش بوده. به "افشای رفسنجانی" پرداخته اند که از دید من کاری درست است و خصوصا برای نسلهای جوانتر که این موجود را کمتر در جلوی صحنه دیده اند و نقش او را در فازی که بیشتر مثل یک پدر خوانده پشت جناحهائی از سیاست حرکت می کرد شاید کمرنگ دیده اند.


من اما تلاش دارم در این مقاله به رفسنجانی از زاویه دیگر بپردازم. از این زاویه که جابجائیهای او درون جناح بندیهای رژیم اسلامی ، طبیعتا علامتی است که خود رژیم اسلامی چه تحولاتی را پشت سر گذاشته. یعنی از بررسی تاریخ سیاسی او ابزاری بسازم برای بررسی تحولاتی که خود رژیم اسلامی در طی این چند دهه پشت سر گذاشته. با این فرض که رژیم اسلامی به رغم ظاهر پایدارش برای ماندن مجبور بوده به تغییرات عمیقی در استراتژیهایش دست بزند و رفسنجانی علامتی است برای نشان دادن این تحولات. این هدف من در این مقاله که امیدوارم مورد توجه خوانندگان قرار گیرد و ابزاری شود برای تفکر عمیقتر در جنبش آزادیخواهی:

(1)رفسنجانی در جایگاههای مختلف حکومتی:

فاز اول: (دوران خزیدن خمینیزم به مرکز قدرت رژیم)-"رفسنجانی یار امام"


رفسنجانی ، بهشتی و بازرگان از کادرهای اول رژیم اسلامی بودند زمانی که خمینی وارد ایران شد و تلاشش را برای دزدیدن کامل انقلاب 57 آغاز کرد.او حتی در زمان دولت بازرگان و بنی صدر در حال محکم کردن قدرت خمینی و جناح خمینی درون حکومت بود که هنوز متزلزل بود و کادرهای خودش را نداشت. هسته رژیم اسلامی را رفسنجانی و بهشتی زدند و آنزمان بتدریج خامنه ای به اینها اضافه شد. حزب جمهوری اسلامی تلاشی بود برای سازماندهی سیاسی و تشکیلاتی کادرهائی که ابتدا خودشان را خط امام می نامیدند و این "خط امام" در حال فرموله کردن خودش بود.


جنگ اساسی بین خمینی و گرایش لیبرال اسلامی درون حاکمیت با دک کردن بنی صدر و سرکوب قطب دیگر اسلام سیاسی یعنی فرقه مجاهد به پیروزی جناح خمینی انجامید ، ترور بهشتی و باهنر و بعدا رجائی ، رفسنجانی را که خودش از ترور فرقه فرقان نجات یافته بود، در کنار خامنه ای به مهره های اصلی خط خمینی تبدیل کرد. فاز تثبیت جناح خمینی با فرار بنی صدر پایان یافت و جنگ با صدام حسین ابزار گسترش تسلط نظامی و امنیتی رژیم اسلامی بود که بعنوان "نعمت الهی" ازش یاد کردند.

فاز دوم: (دوران جنگ با صدام)


فاز دوم حکومت اسلامی جلو کشیدن دوران صدارت موسوی بود که در اون دوران رژیم اسلامی هم جنگ را پیش می برد و هم ماسک حکومت مستضعفان را به صورت داشت.چرا که در دوران جنگ حکومتها باید "مستصعف پرور باشند" نا بتوانند توده ها را به میدان جنگ بفرستند. رفسنجانی در اون دوران به سکوی مجلس تکیه زده بود و مرکز قانونگذاریها بود. دینامیزم رژیم اسلامی در حال پیچیده تر شدن بود و جناح بندیهای دوران بعد لیبرالهای اسلامی باعث می شد که رژیم مرتب دچار تنشهای درونی باشد و وزنه خمینی هنوز برای "متعادل کردن" و بازی دموکراسی درون حکومتی بکار گرفته می شد. رفسنجانی در اون دوران بتدریج به "شخص دوم رژیم تبدیل شذ". او بود که معاملات نظامی پشت پرده برای خرید اسلحه را پیش می برد و سیاستهای داخلی و خارجی را هنوز پشت پرده رتق و فتق می کرد.

فاز سوم: (آغاز دوران سیاستهای خصوصی سازی)"رفسنجانی سردار سازندگی"

فاز سوم ، بعد از مرگ خمینی آغاز می شود که رژیم دچار عدم تعادلی موقت بود . خمینی که مرد اون وزنه متعادل کننده بین جناحی که بتواند تنش های گرایشات درونی رژیم را متعادل نگه دارد ناپدید شد و از دید من رفسنجانی جای خمینی نشست. کار او سازماندهی عمومی گرایشات درون رژیم بود.
به جهت استراتژیک پایان جنگ ، رژیم را در مقابل یک سوال مهم قرار داد . رژیم جنگی دیگر نمی توانست از جنگ برای ماندن و توسعه پوپولیزمش استفاده کند. سیاستهای حمایت دولتی که قبل از دهه 80 میلادی توسط بانگ جهانی تبلیغ می شد ، پایان یافته بود و کشتیبان سرمایه جهانی نوای متفاوتی ساز کرده بود بنام "خصوصی سازی"! رفسنجانی در این مقطع از صندلی مجلس بیرون پرید و تبدیل شد به "رئیس جمهور "! و بلافاصله "سردار سازندگی و امیر کبیر ایران"!
در این دوران رفسنجانی نهادهای سیاسی –اقتصادی حکومتی را توسعه داد و حزب و گرایش خودش را درون حاکمیت محکم کرد و نهادهای وابسته حکومت او تلاش کردند که سرمایه های باد آورده بخش دولتی را به جیب بزنند . یک مرکزیت سرمایه داری با مهره های دولتی و سپاه پاسداران بودجود امد .وزارت اطلاعات و اطرافیانش هم این مرکزیت را توسعه دادند و رژیم اسلامی بتدریج از "حکومت مستصعفین " به حکومت سرمایه داران دولتی تبدیل شد.یک لایه جدید اجتماعی اطراف خود تولید کرد که قرار بود به "طبقه متوسط خودی" حامی رژیم توسعه یابد. بواقع هم رفسنجانی در این چرخش استراتژیک رژیم از حکومت توتالیتر مدعی مستضعفین به حکومت سرمایه داری دولتی نقش بسیار مهمی بازی کرد.
از سوی دیگر در همین دوره بود که رفسنجانی توانست خامنه ای را یکشبه به مقام رهبری ولایت فقیه برساند و اون وقفه کوتاه مدت قدرت مرکزی را با ابزار خامنه ای پر کند. این برهه رفسنجانی بواقع مرد اول حکومت اسلامی بود و خامنه ای هنوز جناح بندی خودش را نساخته بود.
حضور رفسنجانی در این دوره از دید من فراز او بود و از جهاتی فراز قدرت رژیم اسلامی که بحران پایان جنگ را با کشتار سال 67 طی کرد و وارد دوران جدیدی در حیات ننگین خود شد.
علاوه بر نقش رفسنجانی در بالا کشیدن خامنه ای و سازماندهی دولت حامی سیاستهای بانک جهانی، رفسنجانی نقش دیگری هم ایفا کرد و اونهم محدود کردن سپاه پاسداران در حوزه اطلاعاتی بود و جلو بردن وزارت اطلاعات بعنوان ابزار کنترل بخش مرکزی رژیم و نهاد اقتصادی مهم که در جنگهای بعدی درون جناحی قابل استفاده باشد.

فاز چهارم:"پایان ریاست جمهوری رفسنجانی"

پایان دوران ریاست جمهوری رفسنجانی بواقع عروج جناحهای جدیدی در رژیم اسلامی است. از سوئی لیبرال اسلامیها، از سوئی "خط امامیها" و بتدریج از سوئی گرایشات حجتیه ای ، هرکدام رژیم را بسوئی می کشیدند. خامنه ای توان شخصیتی خمینی را نداشت و نمی توانست عملکرد خمینی را در سازماندهی "تعادل درون رژیمی " ایفا کند.از سوئی دیگر، جناح رفسنجانی هم به قطب بندیهای جدید کشیده می شد و مرتب تلفات می داد. اینجا آغاز سقوط رفسنجانی در کشاکش جناح بندیهای رژیم است . رژیم در حال خانه تکانی جدیدی بود و تعدد گرایشات نو ، قطب بندیهای جدید بحران ایجاد می کرد.
این مرحله هست که رفسنجانی به سکوی جدیدی می خزد که نامش "مجمع تشخیص مصلحت نظام " است.این مکانیزم را رژیم ساخت برای سازماندهی تعادل در زمانی که یک فرد و اتوریته مثل خمینی دیگر وجود ندارد. این مرجع استراتژیک است که پشت پرده ولایت فقیه در حال زوال قرار گرفت و احتمالا بعد از مرگ خامنه ای از دینامیزهای اصلی کنترل "دموکراسی درون حکومتی" تبدیل خواهد شد.
در این فاز هنوز رفسنجانی را کلیت جناح های رژیم "احترام دارند" هنوز "یار امام و فرزند امام" نامیده می شود و هنوز خامنه ای در کنارش هست.

فاز پنجم: بحران اول ناشی از خصوصی سازی و عروج خاتمی

عروج خاتمی اولین فاز بحرانهای رژیم اسلامی در دوران صلح بود. دوران "رونق کوتاه مدت رژیم به عروج اعتراضات اجتماعی انجامید و جناح هائی از رژیم که بیشتر به گرایشات "خط امامی" تعلق داشتند در یک اتحاد متزلزل با بخشی از گرایشات متمایل به رفسنجانی ، مهره خاتمی را جلوی جامعه گذاشتند و عامل شکست ناطق نوری شدند . جناح ناطق نوری را بیشتر گرایشات حجتیه ای و سنتی تر حکومت حمایت می کردند که بتدریح داشتند درون دفتر خامنه ای جا باز می کردند.
عروج خاتمی را خامنه ای پذیرفت و بتدریج بطور مشروط حمایت کرد چون جنبش اعتراضی مردم قدرمند بود و رژیم مجبور بود از مهره خاتمی برای عبور از دوره بحرانیش استفاده کند.
در این مقطع رفسنجانی نقش مهره متعادل کننده بین جناحی را در پشت صحنه بازی می کرد و خامنه ای ادای خمینی را جلوی دوربینها در می آورد و سیاست حمایت از "رئیس جمهور منتخب" و کنترل جناح های حکومتی را دنبال می کرد.رژیم با استفاده از مهره خاتمی و حامیان "خط امام" و لیبرال اسلامیهای دورو برش نزدیک به 8 سال وقت خرید و به بازسازی خود ادامه داد.

فاز ششم: "آغاز سقوط رفسنجانی" و تبدیل شدن رفسنجانی به بخشی از "اپوزسیون درون حکومتی"

گرایشات حجتیه ای و سنتی درون رژیم اسلامی در انتهای حکومت خاتمی بتدریج اتحادی با گرایشات حامی خامنه ای ساختند و قطب جدید اینها مهره احمدی نژاد را جلوی پیشخوان رژیم قرار داد. این مهره با حمایت خامنه ای به ریاست جمهوری رژیم رسید و رژیم اسلامی بین گرایشات میانه راست و گرایشات سنتی به انتخاب دوم رسید. چرا؟ چون مسیری که گرایشات میانه راست انتخاب کرده بودند عامل "شل کردن تسمه ها" و افزایش فضا برای جنبشهای اعتراضی مردم بود.رژیم اسلامی در کلیت خود به این نتیجه رسید که نمی تواند از خط های قرمز خود عبور کند چون همان به سرش می آید که سر گورباچف آمد!
نمی شود از "اصلاحات" دم زد و رژیم پوسیده عقب مانده و پلیسی را نگه داشت.دیر یا زود این سد شکسته خواهد شد.لذا رژیم و در مرکزش باند خامنه ای ترجیح داد بحای مهره موسوی و اصلاحات ، اینبار از مهره عقب مانده احمدی نژاد استفاده کند.
رفسنجانی در این مقطع دیگر پرو قیچیش بیشتر چیده شد.توسط جناح احمدی نژاد که ملغمه ای از گرایشات حجتیه ای و بخشهائی از گرایشات سنتی میانه بود به شکل علنی مورد تهاجم قرار گرفت چرا که این جناح ها هم از دزدیها سهم می خواستند و امپراتوری رفسنجانی و باند "حزب سازندگی" جا را برایشان تنگ کرده بود.
رفسنجانی در این مقطع بیشتر و بیشتر به حاشیه کشیده شد.حاشیه زده شدن او به حاشیه رفتن گرایشی از رژیم بود که به اندازه ای از دزدیها فربه شده بود که اگر در صحنه می ماند تنفر مردم را بیشتر تحریک می کرد. این همان مقطعی بود که رفسنجانی حتی در انتخابات تهران هم نتوانست رای بیاورد و نیروهای خودی رژیم او را بایکوت کردند.
اینجا رفسنجانی بیشتر به گرایش "اپوزسیون درون حکومتی" تبدیل می شد. در پشت صحنه به انتقاد از حامنه ای مشغول بود و دوران تهدید ها بر علیه او و فرزندانش که دیگر بیرون از مرزهای ایران به سرمایه داران بین المللی تبدیل می شدند آغاز شده بود.
جناح خامنه ای در اتحاد به گرایشات حجتیه ای رفسنجانی را مرتب از طریق تهدید فرزندانش به زندان تهدید می کرد و این "یار امام" تبدیل شده بود به حامی "فتنه 88"(3)

فاز آخر: پایان رفسنجانی پایان دوره ای از تحولات رژیم اسلامی:

رفسنجانی در فاز آخر زندگیش سمبل "چوب دو سر طلا" بود.هم مورد تنفر جامعه به سبب نقش طولانیش در سرکوب و شکل دادن رژیم اسلامی و هم مورد تنفر جناح های حاکم رژیم اسلامی. گندی بود روی صورت زشت و رو به مرگ رژیمی که با او آغاز شد و تکامل یافت و با سقوط او دارد وارد فازهای نهائی خود می شود.
اهمیت رفسنجانی در ایجاد تعادل بین جناحی و حفظ دموکراسی درون رژیمی جایگزینی ندارد. رژیم بیشتر به سمت تضادها درون خود و تضادها با مردم کشیده می شود.رژیم اسلامی با مرگ رفسنجانی منتظر مرگ خامنه ای مانده. در پشت پرده تکاپوها برای جایگزینی نظام بدون تمرکز ولایت فقیه ادامه دارد.
اگر رفسنجانی توانست دوران مرگ خمینی را با جایگزینی ولایت فقیه خامنه ای پر کند اینبار مهره ای مثل او نخواهد بود تا دوران گذار مرگ خامنه ای را مدیریت کند.
رژیم اسلامی با مرگ خامنه ای به دوران نهائی خود وارد خواهد شد.دوران ولایت فقیه با رهبری "ولی مقتدر" پایان می یابد چرا که بین جناح های حکومتی مهره جوش دهنده فردی دیگر کار آ نیست. پیش بینی سعید امامی درست بود که در سال 67 گفت که مهمترین چالش این رژیم انتقال از فاز ولایت فقیه به فاز رهبری جمعی است. این دوره از دید من ایستگاه اخر رژیم اسلامی است و نبود رفسنجانی را از این دیدگاه باید دید .
جنبش سرنگونی رژیم اسلامی را چپ و کمونیزم باید به جنبش پایان سرمایه داری گره بزند.مشارکت مستقیم مردم در سرنوشت خویش را بجای بنجل دموکراسی تبلیغ کند.جامعه را فرابخواند که بجای خوش کردن به مرگ این و اون رهبر رژیم به نیروی سازماندهی و مبارزه خود امید بندد. آینده جامعه ایران به این همت و سازماندهی وابسته است.
ظهور و سقوط رفسنجانی تابلوی کامل تحولات ژرف در این رژیم است.هیچ شخصیتی مثل او آن تحولات را نمایندگی نمی کند.


منابع بیشتر:

(1) گز را با گز میشکنند , در باره علل "ستایش از دیکتاتور(ایرج فرزاد)"

http://www.azadi-b.com/G/2017/01/post_213.html
(2) کاخ سفید درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را به ملت ایران تسلیت گفت
http://www.irna.ir/fa/News/82381211/
http://ir.voanews.com/a/us-white-house-rafsanjani-death/3669279.html
(3)سخنرانی حسن عباسی در "افشای هاشمی رفسنجانی و تقشش در "فتنه 88"
https://www.facebook.com/robabeh.mazlumi/videos/pcb.10154899369253550/1238986689519235/?type=3&theater
(4)عزاداران هاشمی رفسنجانی(اسماعیل هوشیار)
http://www.tipf.info/azadarane,hashmi,rafsanjini.htm

 

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد