مقاله

 

 

تاریخ انتشار :02.06.2018


اندک سخنی بر افطاریان حسنک !

حمید محبی



آورده‌اند، فریدونی که هرگز فریدون نبود و حسن بود، خوانی از ماحصل یغما، بگسترانید.
جارچیان در اقصا نقاط بلاد، جار زدند که بیایید و بخورید و ببرید.
ایاب و ذهاب با خودتان.
اطعمه را همانجا تناول میکنید.
اشربه را همانجا به شُرب میرسانید.
بردنی‌ها به قدر ِمقدارتان با شما حساب خواهند شد.
بسیاری نرفتند.
اندکی رفتند.
اندکی که تلاش شد تا بنمایانند که بسیارند.
حسن بسیاری را ندارد.
همان بسیاری که تن به فروش نمیدهند. همان بسیاری که خِرَد به فروش نمیدهند. همان بسیاری که نان به دادن شرف نمیخرند.
حسن اندکی را دارد.


از آنها کسانند که از صدقه‌ی سر ِ دولت، آباد میشوند و دولتشان همواره و در هر حاکمیتی آباد است. آنها برای آباد ماندن به دولتها رأی میدهند هر چند که آن دولت غارتگر و جنایتکار باشد. رأی میدهند و پای رأی‌شان می‌ایستند تا دولت هم آبادشان کند و” دولت ابادی “ بمانند.
از آنها کسانند که یاری‌ رسان و نصیر حاکمان‌اند. نه می‌بینند و نه می‌اندیشند که حاکمان کیانند و چه میکنند. گاهی هم چشمها را گل میگیردند و درب اندیشه را میبندند. منفعت نصیر ماندن بیشتر از دیدن و اندیشیدن است. اینها در طایفه‌ی “نصیریان” فرو میروند.
از آنها کسانند که نظام حاکم را می‌پذیرند. کاری ندارند که نظام چیست. برایشان به هیچ تقدیر مهم نیست که نظام چه میکند. آنها به نظام، انتظام دارند. پس سربه راه، سر به زیر و “انتظامی” هستند و باقی میماند.
از آنها کسانند که از مشایخ‌اند. از شیخ به شیوخ و سپس به مشایخ رسیده‌اند. اینها را با شیخ الفتی و به شیخ ارادتی است وصف نشدنی که گاهی خود در وصف آن عاجز میمانند. اینها “مشایخی”‌ اند و یار شیخان.
از آنها کسانند که در حاکمیت شیخ نیستند. در بلاد کفر و الحاد زیست میکنند. با این وجود حس سامعه‌شان به سمت حاکمیت است. هر چه حاکمیت بگوید، به گوش جان میشنوند و حکم حکومت را با دقت و فراست به سمع خود میرسانند و میشوند “سمیعی” .
این یکی اینبار نتوانست از ظاهر خوان محظوظ شود.


و باقی قافله که در پشت شیخ حسن روانند.
بی آنکه راوی آورده باشد میدانیم که بخشی از مردم ما مسلمانند. بخشی مسلمانان خوبی هستند. آنها هر آنچه نیکی است را به مسلمانی خود نسبت میدهند و بر این باورند که باید از پلیدی، جنایت و چپاول به دور ماند. خود را آلوده‌ی هیچ نابکاری نمیکنند. اعتقادی دارند که گمان میکنند با انسانیت‌شان هم سو است.
آنها روزه میگیرند و افطار میکنند. سخنی با آنان و افطارشان نیست.
مهم اینست که درستکارند.
درود بر درستیشان.
سخن با خوان حسنی است که هرگز فریدون نبود. کلید سازی بود مزور و جعلی و با کلید فریبی به صدارت عظما رسید. همان که در عین نهایت جسمانی بودن خود را روحانی می‌نامد.


خوان گسترانیده شده‌ی او،
دو رو دارد.
دو لایه دارد.
دو بخش دارد.
آن بالایی سفره‌ی افطار است.
ما را با سفره‌ی افطار کاری نیست. با خوردن آنها کاری نیست. با نوشیدن آنها کاری نیست.
یأکلوُن و یَشربون و یَسِرفُون
بخورند و بیاشامند و اسراف کنند.
در روایات و در افواه آورده‌اند که شماری از افطار کنندگان و افطار خورندگان ِ خوان شیخ حسن، نه مسلمان‌اند و نه روزه گیر.
پس به چه سبب به مهمانی افطار رفته‌اند؟
انها برای لایه، رو، و بخش دوم خوان رفته‌اند.
آن دومی را من و شما نمی‌بینیم.
آن دومی را شیخ حسن می‌بیند و آنها خودشان.
آنها رفته‌اند که دستی در آن دومی داشته باشند.
در آنجا بخورند، بیاشامند و چرایی را به چرا بفروشند.
در اینجا اندک سخنی با آن دومی است.
آن دومی که دیگر سفره‌ی افطار نیست.
سفره‌ی چپاول و غارت کودکان، زنان و مردان است.
ما با افطار کاری نداریم.
با آن سفره‌ی دومی کار داریم.
سفره‌ای که پای آن می‌نشینند و از قِبَل آن به نان و نوایی میرسند.
سفره‌ای که پای آن می‌نشینند و ارادت و تسلیمشان را نشان میدهند.
سفره‌ای که راه به سفره‌هایی دیگر باز میکند.
سفره‌ی که خوردن و نوشیدن از آن مهم نیست.
نشستن پای آن مهم است.


سفره‌ای که اهانت است به رنچ دیدگان، تجاوز شدگان، شکنجه شدگان و اعدام شدگان.
سفره‌ای که أکل و شُرب آن چیز دیگریست.
سفره‌‌ای که اطعمه و اشربه‌ی آن پلیدیست.
سفره‌ای که پای آن می‌نشینند تا به مردم بگویند، در سیاهترین دوره‌ی تاریخیتان، ما با شما نیستیم.
با آخوندهایی هستیم که روزگار را بر شما سیاه و خونتان را در شیشه کرده‌اند.
و در سویی دیگر،
اندک سخنی که به گمان من هر هنرمند آزاده آنرا اینچنین به شیخ حسن میگوید.
اندک سخنی که به گمان من باید همه‌ی هنرمندان آزاده بگویند.
سخنی که پیشتر ، هنرمندان آزاده گفته‌اند.
این گمان من است.
اندک سخن را از شعر ” پرویز خانلری” بخوانیم:

من نیَم در خور ِ این مهمانی
گند و مردار تو را ارزانی
گر بر اوج فلکم باید مرد
عمر در گند بسر نتوان برد

بهداد محبی
01-06-2018
––––––––––––––––––
پانوشت :
بجای سفره‌ی حضرات، فرتور سفره‌ی هموطنانمان را گذاشتم.

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد