تاریخ انتشار :10.05.2018
جدال کرکسها
حمید محبی
لقمهی بزرگی بنام ایران با بوی نفتِ درآمدهایش طعمهی خوبی برای
کرکسهاست.
در جنگلها، بوی موجود زنده به شامهی درندگان خوب آشناست.
در دریاها، بوی خون را کوسهها خوب میشناسند.
در دشتها، بوی لاشهی مرده زودتر از هر چیز به بویایی کرکسها
میرسد.
در سیاست داستان تفاوت دارد.
کرکسهای سیاسی شامهی دیگری دارند.
بوی نفت، بوی سرمایهها، بوی آبهای گرم، بوی هژمونی استراتژیک و
بوهایی اینچنین حس بویایی آنها را بخوبی بخود جلب میکند. شامهی
آنها را تحریک میکند.
درندگان و کرکسها در طبیعت رو راستاند. همان را که میخواهند نشان
میدهند.
هیچ درندهای در طبیعت به بهانهی بهشت و آزادی، کسی را نمیدرد. او
برای سیرکردن شکم است که میکُشد.
هیچ کرکسی در طبیعت به بهانهی دمکراسی و صلح، طعمهای را پاره
نمیکند. او خوراک خود را میطلبد.
کرکسهای سیاسی اینچنین نیستند. آنها آنچه میخواهند را به صراحت
نمیگویند. آنها خواستهی خود را در بستهای تحویل میدهند.
بستهای پیچیده شده در لفافههایی از دروغ.
بستهای پیچیده شده در لفافههایی گاه زیبا.
بستهای که اگر بازش کنید خواهید فهمید محتوای آن ربطی به شکل
ندارد.
شکل برای فریب است و محتوا برای کشتن، بردن و خوردن.
اینچنین است که:
امروزه کشتار مردم نامهای دیگری دارد.
امروزه چپاول داراییهای مردم نامهای دیگری دارد.
امروزه بدست آوردن هژمونی در منطقه نام دیگری دارد.
امروزه گندهلاتها کراوات میزنند.
امروزه جنایتکاران لباس نمایندگان ماوراءالطبیعه میپوشند.
همانطور که آلودهترین پدوفیلها، خود را کشیش کاتولیک مینامند.
همانطور که کثیف ترین آدمهای جسمانی، خود را روحانی مینامند.
همانطور که جنایتکاران بینالمللی خود را خواهان جمهوری مینامند.
همانطور که دیگر نمیتوان به گفتههای کسی اعتماد کرد.
همانطور که پس از شنیدن سخنان هر کس باید آبشخور او را رَد گرفت.
سالهاست،
سالهاست که فضای سیاسی ایران عرصهی درگیری کرکسها شده است.
کرکسهای غالب.
کرکسهای مغلوب.
کرکسهای در قدرت.
کرکسهای در جدال برای کسب قدرت.
کرکسهای دارای سهم بیشتر.
کرکسهای در تلاش برای سهم بیشتر.
“خرده کرکس” هم داریم.
“خرده کرکس” جریانی است که خود را به دم کرکسهای بزرگتر پیوند
میزند.
اگر کرکسها به نوایی برسند، از صدقهی سر آنها، خرده ـ کرکسها
هم به آب و نان و دلاری خواهند رسید.
“پادو کرکس” هم داریم.
“پادو کرکس” جریانی است که برای کرکسهای بزرگتر پادویی میکند تا
شاید آنها به نوایی برسند. اگر کرکس بزرگ به نوایی رسید، او هم مزد
پادویی را دریافت خواهد کرد. آبی و نانی و دلاری به هر بهایی.
“خادم کرکس” هم داریم.
“خادم کرکس” جریانی است که همواره خدمتگزار نیروی حاکم است. او از
صدقهی سر نیروی حاکم به نان و آب و دلاری رسیده است.
بنابراین تمان تلاش خود را بکار میگیرد تا کرکسهای حاکم سقط
نشوند.
به پیشینهی آخوندها که جانوری بنام خامنهای را جلو انداختهاند،
بنگرید.
سدهها دروغ ، خرافه، جعلیات، تحمیق مردم، مفتخوری، جنایت، چپاول و
افتخاراتی از این دست.
به پیشینهی کمپانیهای سرمایهدار ِ سلاح ساز ِ آمریکایی که لمپنی
به نمام ترامپ را برای سخنگویی به میدان فرستادهاند، بنگرید.
سالها در همین مدت کوتاه کمتر از یک سدهی برتری نظامی، کشتار مردم
برای هژمونی و غارت در ویتنام، کره، عراق، لیبی، سوریه و افتخاراتی
از این دست.
به پیشینهی آن دیگران بنگرید که در جناح، در جبهه و شریک عمل
میکنند.
روسیه برای کسب منافع، هژمونی و تلاش برای دست یافتن به آبهای گرم.
فرانسه برای کسب منافع و شریک شدن در غارت با آمریکا.
انگلستان برای چپاول به تنهایی و امروزه که دیگر یکه تاز نیست برای
شریک شدن با جنگ افروزان آمریکایی.
اسد برای دریافت پول و نیرو برای حفظ حاکمیت.
این صف ادامه دارد و در ادامهی خود به خرده ریزها میرسد.
در آنسوی عرصه.
در آنسو مردمی که نیروی بنیادین، صاحبان اصلی و سوژهای هستند که
میتواند قهرمان داستان باشد.
از آنها بخشی گمان میکنند که کرکس پرندهی زیبایی است.
بخشی گمان میکنند که از کرکسها بوی آزادی و رهایی و خوشبختی خواهد
رسید.
شاید ندانید که داستان سابقهی تاریخی دارد.
نام هما را شنیدهاید؟
همان همای سعادت ؟
در میتولوژی ما جایگاه ویژهای دارد.
هما در افسانههای ما پرندهی بخت و اقبال است.
شاید بدانید یا ندانید که همای سعادت هم نوعی کرکس است.
کرکسی که او هم لاشخور است اما مغز استخوان را ترجیح میدهد.
آوردهاند که سایهاش بر سر هر کس بیفتد، او را به سعادت و خوشبختی
خواهد رساند.
نیاوردهاند که همای سعادت نوعی از همان کرکس است و سایهاش جز
لاشهخواری چیزی به ارمغان نخواهد آورد.
شاید دیگرانی که نام هما را بر خود و یا کسی دیگر میگذارند، ندانند
که هما چه جانداری است.
و امروز،
جدال کرکسها ادامه دارد.
و امروز سکوت آنها که باید فریاد باشند هم، همچنان ادامه دارد.
من همواره همانطور که به جدال کرکسها مینگرم، چشمی هم بر سوژههای
اصلی صحنهی سیاست دارم.
هنوز ساکتاند.
فرزندانشان قتلعام شده اند.
دختران انقلابشان به میدان آمدهاند.
جانهایشان را گرفتهاند.
مالهایشان را بردهاند.
آزادیشان را خوردهاند.
اما هنوز ساکتاند.
آیا فریادی از آنها شنیده خواهد شد که بگوید:
کرکسها گورتان را گم کنید!
آیا فریادی از آنها شنیده خواهد شد که بگوید:
کرکسها ایران باقیماندهی یک کشته شدهی مرده نیست که بدور آن
گردآمدهاید.
ایران زنده است و همهی شما را خواهد تاراند.
همه شما را خواهد راند تا به لانههای تاریخیتان برگردید.
آیا شنیده خواهد شد؟
در انتظار آن فریاد ماندهایم.
سالهاست که ماندهایم.
شما هم ماندهاید؟
بهداد محبی
09-05-2018
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|