مقاله

 

 

تاریخ انتشار :28.02.2016

كدام انتخابات؟ كدام بد؟ كدام بدتر؟



تاريخ علم شناخت رويدادهاي گذشته است چرا كه آگاهي از گذشته مي تواند چراغ راه آينده باشد؛ متاسفانه فراموش كردن گذشته از بزرگترين مشخصات فرهنگي ماست كه به دور تسلسلي پوچ انجاميده است.

مدافعان شركت در نمايش انتخاباتي رژيم ايران با تكيه بر همان استدلال هايي مردم را به شركت فرا مي خوانند كه نزديك به پنجاه سال است "انتخاب بين بد و بدتر" را "مشاركت در سرنوشت خود" معرفي مي كنند. از تجربه ي تاريخي اصلاحات -كه در اختيار گرفتن دو قوه ي مقننه و اجرايي به هيچ تغيير بنياديني منجر نشد و تمكين به احكام حكومتي رهبر به برگزاري يكي از بدترين انتخابات تاريخ انجاميد و رقابت درون جناحي و تعدد "كانديداهاي اصلاح طلب" و همچنين نفرت مردم از رفسنجاني به قدرت رسيدن پوپوليسم احمدي نژادي منجر شد- هم كه بگذريم، نگاهي به سوابق كساني كه امروزه لباس اصلاح طلبي و ميانه رويي برتن كرده و خود را منجي مردم معرفي مي كنند به سادگي مي تواند نشان دهد شركت در اين انتخابات چه نتايجي در پي خواهد داشت.

هاشمي رفسنجاني را همه از موثرترين و بهترين سياست مداران پس از انقلاب ٥٧ مي شناسند اما كمتر كسي روزهايي را به ياد دارد كه او را "اكبرشاه" صدا مي زدند؛ دوره ي حكومتش بر دولت و مشت آهنين سردار سازندگي را، مدرنيزاسيون آمرانه و رضاخاني اش را، قتل هاي زنجيره اي، سركوب اعتراضات مردم به فاصله ي طبقاتي، مخالفت مداومش را با اصلاح طلبان و حملات مداوم اصلاح طلبان به او، عاليجناب سرخ پوش و... همه را كسي ديگر به ياد ندارد. فراموش كرده ايم كه چگونه خامنه اي را بر تخت رهبري نشاند چرا كه تصور مي كرد به دليل جواني و جايگاه متزلزلش در ميان روحانيون و... خواهد توانست او را كنترل كند؛ اما خامنه اي با تشكيل دستگاهي عريض و طويل و دولتي موازي در بيت رهبري بازي را تغيير داد و كم كم تمامي مخالفان را يكي يكي حذف كرده و دست هاشمي را هم از اغلب اهرم هاي قدرت كوتاه كرد.

"اكبرشاه" ناگهان قباي سبز پوشيد و دموكرات شد و حامي مردم؛ جنبش سبز با "نامه ي بدون سلام او " وبه فرمان همسرش و دعوت به "ريختن در خيابان" آغاز شده بود و جنگ قدرت به زورآزمايي خياباني تبديل شده بود؛ هاشمي آزادي خواه شد و از حقوق مردم در نماز جمعه گفت و فرزندانش به زندان افتادند و... حالا "اكبرشاه" مي كوشد با ليست "خبرگان مردم!" و به همراه جنايتكاران مشهوري چون ريشهري -كه با وجود فراموشكاري تاريخي ما باز هم تصور نمي كنم كسي از گذشته اش بي اطلاع باشد- و دري نجف آبادي -وزير اطلاعاتش و از آمران قتل هاي زنجيري اي و قتل بسياري از مخالفان و روشنفكران در داخل و خارج از كشور-، رازيني -قاضي بدنام و از مسئولين كشتار ٦٧ و كسي كه معتقد است "خلخالي دقت كافي را در حذف مخالفان نداشته!"- و... در مجلس خبرگان مردم را نمايندگي كند و حكومت را اصلاح كند!

گذشته از همه ي اين حرف ها استدلال "انتخاب بين بد و بدتر" زماني قابل قبول است كه عدم داشتن پشتوانه ي مردمي "بدتر" را از گردونه حذف كند، در حالي كه قدرت در دست نهادهاي انتصابي است و هيچ تفاوتي نمي كند كسي مثل جنتي عضو خبرگان شود يا نه، چرا كه او صلاحيت تك تك اعضاء اين مجلس -رقيبانش را!- بررسي كرده و به آنها اجازه ي حضور داده است و در آينده نيز چه عضو مجلس خبرگان باشد يا نباشد از موثرترين مهره هاي سيستم است. آش آنقدر شور شده كه گاه مباحثه در اين زمينه كاملا بي نتيجه به نظر مي رسد اما لحظه اي تمامي نكات بالا را در نظر بگيريد و پيش از بحث بر سر مشاركت در انتخابات از خود بپرسيد: كدام انتخابات؟ بعد ليست "بدتر" را مرور كنيد و فكر كنيد آيا حتي كساني مانند مصباح يزدي كه ظاهرا منصبي دولتي ندارند، براي بدتر كردن شرايط نيازمند پيروزي در انتخابات هستند؟

ماني
 

Sharnameh

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد