مقاله

 

 

تاریخ انتشار :25.10.2018

 ممد قصاب، و ما

علی ناظر



اینکه ممد قصاب دستور سلاخی جمال را داده و یا اینکه موقع تکه تکه کردن او، رویش را برگردانده که نبیند به ما مربوط نمی شود.

اینکه جمال خاشقجی، از خودی های نظام مرتجع عربستان سعودی بوده، و فعلا در خارج از مرزها زندگی می کرده، و نزدیکترین نمونه آن شخصیتهایی همچون محسن سازگارا و اکبر گنجی و امثالهم هستند که تا مدتها با جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران آمد و شد و بگو بخند داشته اند، هم به ما مربوط نمی شود.

ولی وقتیکه یک ژورنالیست، هرچند با سوابقی از جنس خاشقجی و با اندیشه هایی نه چندان پیشرو، به خاطر ابراز نظر و بیان اندیشه مورد تهاجم و شکنجه و قتلی فجیع قرار می گیرد، حتی اگر از جنس اکبر گنجی و محسن سازگارا و یا مرتجع تر از آنها هم باشد، به ما مربوط می شود، چرا که (مثلا) ما از آزادی اندیشه و بیان و چه و چه و از جمله رکن اصلی یک نظام دموکرات، یعنی مطبوعات آزاد، دفاع می کنیم.

حال اگر، به دلیلی، نمی دانم چه، (مثلا) سیاسی، بدهکاری و وابستگی مالی، و یا بدتر از آن به دلیل خودفروختگی، در برابر این جنایت از جنس داعش و اسلام سیاسی مرتجع، سکوت کرده و در انتظار این باشیم که این موج از روی سرمان بگذرد تا دوباره بر سر سفره جانیان بنشینیم، باید عرض کنم که یا معنای دموکراسی و آزادی مطبوعات را درست نفهمیده ایم، یا فکر می کنیم که مردم ستمدیده ایران نمی فهمند، و یا اینکه برایمان مهم نیست که اصولا مردم در باره ما چه فکر می کنند. بهر روی، و در یک کلام باید خلاصه کرد که سیاسی کاری در حد متعفنی نزول کرده است.

اینکه ترامپ می گوید نمی توان علیه عربستان موضعی جدی و سخت گرفت چرا که میلیاردها دلار اسلحه از ما می خرند، قابل درک است. هرچه نباشد او نماینده سیستم ظالم و ستمگر و سرکوبگر است و نه بخشی از یک خلق ستمدیده.
حرفم را کمی روشنتر بزنم.
از زمانیکه این قصه عجیب و غریب سر زبانها افتاد تا به همین امروز که بالاخره عربستان اعتراف کرد که در سلاخی خاشقجی دست داشته - البته و بقول وزیر خارجه عادل الجبیری، بخاطر یک اشتباه مهلک، بدن او را با اره تکه تکه کرده اند - حتی یک نهاد اپوزیسیون ایرانی موضع نگرفته است. مهم نیست این اپوزیسیون شاهی است یا جمهوریخواه، مهم نیست تعدادشان سه نفر است یا سه هزارنفر، مهم اینست که همه سکوت اختیار کرده اند تا به تریش قبای ممد قصاب برنخورد، و یا بخاطر دلایلی دیگر. راستش را بگویم، نمی فهمم چرا؟ آخر چرا ما نباید بتوانیم علیه یک جنایت (که ضمنا تمامی پروتکل های دیپلماتیک را هم نادیده گرفته) که به سلاخی یک ژورنالیست منتهی شده، موضع بگیریم؟ مگر ما به این حضرات بدهکاریم؟
اشکال سکوت در قبال این قبیل جنایات، در اینست که یک سنّت را رسم می کنیم.
فکر می کردم بعد از جنایت علیه شاپور بختیار و کاظم رجوی، محمد حسین نقدی، عبدالرحمن قاسملو، و جنایاتی که در اشرف و لیبرتی شد و امکان دارد در آلبانی رخ دهد، درس عبرت گرفته و به این نتیجه گیری رسیده ایم که باید تمام قد در برابر شانتاژ علیه اپوزیسیون بایستیم و نگذاریم دولت های جانی و مرتجع به سادگی از زیر مسوولیت پذیری فرار کنند.
گویی اشتباه می کردم.
گویی گذشت زمان به ما فراموشی داده، و باید دوباره پلیس فرانسه به محل سکونت مجاهدین در پاریس حمله کرده و مجاهد خلق مریم رجوی را دست بند زده به بازداشتگاه ببرد، تا صدایمان علیه این قبیل اجحافات در بیاید. تکرار کنم که روی سخن من، فقط به مجاهدین و شورای ملی مقاومت نیست، بلکه به آقای رضا پهلوی و نیروهای چپ سرنگون طلب هم است.

بیاییم، کمی مسائل را فراتر از داد و ستدهای سیاسی و یا تحلیلهای آکادمیک سیاسی ببینیم. بیاییم روی اصول تمرکز کرده و جنایت علیه مطبوعات (آنهم در این ابعاد که همه گیر شده) را بر مبنای اصل و اصول خود، محکوم کنیم. باور کنید یا نه، فاشیسم رو به رشد است، طولی نخواهد کشید که آتش آن موجودیت ما را هم بسوزاند.

شاد باشید

21 اکتبر 2018

AZADI BAYAN

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد