تاریخ انتشار :07.03.2024
من ساناز هستم
فرشته نزاکتی
بدن سرکوبشده، بدنی که به انزوا و تنهایی محکوم شده،
سرانجام برمیآشوبد. رقص در برخی مواقع بیانگر آشوب تن برای بیرون
آمدن از انزواست. ساناز قربانی موفق شده است به آرزویش تحقق دهد و
از انزوا بیرون بیاید.
از اشعار مولاناست که میگوید: رقصی چنان میانهی میدانم آرزوست.
آرزوی مولانا آرزوی بسیارانیست. ساناز قربانی از بیست سالگی،
همزمان با تحصیل تئاتر به رقص روی آورده است. او که اکنون در
فرانسه زندگی میکند، راهی بس دراز، در یک مسیر پرپیچ و خم را طی
کرده است تا بتواند به آرزوی خود تحقق ببخشد. با او گفتوگو
کردهایم:
ساناز در مصاحبه با زمانه میگوید:
در تمرینات بدن علاقهام به رقص را درک کردم. در کلاسهای زیرزمینی
باله شرکت میکردم و استادی که به دلایل امنیتی نام او را نمیگویم
باعث آشنایی من با رقص معاصر شد. به رقص روی آوردم چون فکر میکردم
اگر این هنر را با مردم به اشتراک بگذارم، به سهم خودم در زنده نگه
داشتن رقص کوشش کردهام.
ساناز میگوید با وجود ممنوعیت رقص در ایران، رقصندگان از طریق
اینستاگرامهای شخصی یا در برخی مواقع هم سینه به سینه یکدیگر را
در جریان کلاسها و امکاناتی که وجود دارد قرار میدهند. با
اینحال رقص در ایران در فضاهای بسته و معمولاً در انزوا اتفاق
میافتد. او برای همین تصمیم به مهاجرت گرفت: ابتدا ترکیه، سپس
بازگشت به ایران، سفر به ایتالیا، دریافت پذیرش از یک مدرسه رقص در
فرانسه و مهاجرت به این کشور. ساناز میگوید:
زندگی یک ضربآهنگ طبیعی دارد که با رقص میتوان آن را بیان کرد.
رقص یک جریان بینهایت است و تنانگی ابزار آن که همیشه هم در دسترس
است. هیچ چیز باشکوهتر، زمینیتر و در همان حال معنویتر از رقص
نیست. یک زن، زنانگیاش را با رقص پیدا میکند و به محک میگذارد و
به یک معنا او زنانگیاش را میرقصد.
zamane
به بهانه روز جهانی زن
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|