مقاله

 

 

تاریخ انتشار :08.01.2019


نفت تمام شد.

حمید محبی



تمام شد.
دیگر نیست.
فرض کنید نفت تمام شد.
در اینجا، هم اصل محال، محال نیست و هم فرض محال، محال نیست.
اصل را میگذاریم برای بعد و برای دقایقی یا ساعتی به فرض میپردازیم.
این فرض یک شاخص است.
این فرض یکی از بهترین شاخص‌هاست.
ملاک است.
شاید بهترین ملاک.
برای دانستن و نشان دادن قصد و نیّت آدمها.
هم آدم ها و هم گروه‌ها، سازمانها، احزاب و بقیه‌ای که نامشان را هر چه دوست دارند، بگذارند.
برای سینه‌چاکان حاکمیت بر وطن.
برای دوستداران ایرانی که میخواهند بر آن حکم برانند.
برای ایران دوستانی که ایران را با خودشان میخواهند.
برای پیش دستان آزادی مردم که دوست دارند پیشگام باشند.
برای مسابقه‌ دهندگان و سبقت گیرندگان.
بیشتر آنها مسلمان هم هستند.
شاید در کتابشان خوانده‌اند که:

وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ*
و دنباله‌ی داستان با خوردنیها، آشامیدنیها، شرابها و نوجوانان شاداب با همان توصیفات که آورده است.
میتوانید خودتان بخوانید.
بخشی از این کباده‌ کشان حاکمیت، بسیار ذیعلاقه‌اند که همان یا همین زیر ساختهای خرافات دینی و مذهبی رایچ در کشور، همچنان باقی بمانند و آن جنابان باز هم از همان خرابه‌ی ساخته شده، برای پیشبرد کارشان بهره برداری کنند.
زیرا بنای مخروبه در خلال سده‌ها، ساخته شده است. کافیست صاحب کنونی آنرا بیرون برانند و خود بر جای او بنشینند.
کنونی‌ها نیز، خود چنین کردند.
قبلی را بیرون راندند و بر جای او نشستند.
بدیهی است،
با آنان که جانشان، زندگیشان و هر چه داشتند را برای رهایی مردمشان گذاشتند سخنی ندارم.
با آنان که هنوز هم چنین میکنند سخنی ندارم.
آنها چیزی نمیخواهند.
آنها چیزی درخواست نمیکنند.
درخواستی ندارند.
اگر هم داشته باشند در حد یک زندگی ساده است.
در حد هر انسان عادی و بی ادعا.
در حد حق تمام انسانها.
مانند بیشتر مردمان ایران، اگر داشته باشند، که ندارند.
پس روی سخن با کیست؟
با هر آنکس که چسبنده‌ی گاهی نچسب جانشینی تئوکراسی آخوندی را بر خود می‌چسباند.
با هر آنکس که لقب گاهی آویزان نشدنی اپوزیسیون را بر گردن خود آویخته است.
همانها که میخواهند جای آخوندها را بگیرند.
و
زیاد مهم نیست که چگونه.
با ارتش بیگانه،
با همدستی ِ‌سپاه جنایتکار پاسداران.
با بمباران خارجی.
با تحریم.
با زد و بند.
با قیام مردم.
با اعتصاب عمومی.
با شورش.
با هر چیز.
اهمیت چندانی برای شیوه‌ی کار قائل نیستند.
تنها میخواهند جای آخوندها را بگیرند.
هر طور شده.
آنهم چه گرفتنی.
برنامه‌ی قابل عرضی هم ندارند.
به گمان من دارند و نمیگویند.
دارند و نمیتوانند بگویند.
دارند و گفتنی نیست.
از همانها که افتد و دانی.
اما پروپاگاندا دارند.
با پروپاگانداچی‌هایش.
برنامه‌ی تبلیغاتی دارند.
با تبلیغات‌چی‌هایش.
برنامه‌های تبیلغاتی‌شان عبارتند از مشتی شعار که مردم عادی، بهتر از آن را میدهند.
فی‌المثل آزاد بودن حجاب، در حاکمیت فرضی آنها.
چه خوب اما،
اگر آخوندها بروند حجاب اجباری هم خود بخود رفته است.
شما چه چیز را میخواهید آزاد کنید؟
شما چکاره‌اید که پوشش مردم را آزاد کنید یا نکنید؟
نکند….؟؟؟؟
بگذریم.
هر چه میخواهند، خود را بنامند.
چون ادعای فداکاری خود، برای ایران و مردم آنرا دارند.
چون القاء میکنند که برای آزادی ایران و ایرانی، خودشان، خواب و خوراک ندارند.
چون ادعا دارند که بهترین‌ها را با خود خواهند آورد.
آنان را ملاک میزنیم.
لحظه‌ای آنان را ملاک میزنیم.
گمان کنید که نفت تمام شده است.
یعنی پول نفت نیست.
بردار و بخور نیست.
بردار و به بهانه‌های گوناگون در انبانهای خود ذخیره کن، نیست.
بردار و در بانکهای خارجی در پس ِ خود انداز کن نیست.
نیست.
آنچه هست فقر است و مشکلات معیشتی.
آنچه هست نابسامانی است و مشکلات اقتصادی.
آنچه هست فساد است و ناهنجاریهای فرهنگی.
آنچه هست انبوهی از مشکلات است که فهرست آنرا میتوانند، خود تهیه کنند.
همه چیز هست،
اما فروش نفت و پول نفت نیست.
نگویید نمیشود.
کشورهای دیگری هم بودند که پس از جنگ جهانی دوم، ویرانه‌ای از آنها بجا مانده بود اما خود را ساختند.
رهبرانی هم بوده‌اند که کشورشان را از قعر به اوج رساندند و خود هیچ برنداشتند و نداشتند.
بگذارید نگوییم رهبر.
در سرزمین ما آنگاه که به کسی میگویید رهبر، گمان میکند با دیگران تفاوت ژنتیکی دارد.
گمان میکند ویژه است و حقوق ویژه دارد.
گمان میکند خداست.
میرود بالا،
خود را به یک چسبیدنی میچسباند،
یارگیری میکند،
او و یاران یکدیگر را محکم کاری میکنند،
سپس، دیگر پایین نخواهد آمد.
نخواهد آمد مگر بتوانید او را به پایین بکشید.
اگر توانستید.
پاسخ چیست؟
کدام‌هاشان حاضرند، بی چیزی برای خود، بی خوردن و بردن، بار ِمشکلات کشور را بدوش بگیرند؟
کدام‌هاشان حاضرند فداکاری کنند یا اندکی فدا بکار آورند؟
کدام؟
کسی داوطلب است؟
بدون نفت.
شما میشناسید؟
اگر پول نفت نباشد
و
تنها مشکلات باشند
و
تلاشی برای ساختن آنچه از آخوندها بجا خواهد ماند،
تا ببینیم چند مرده و چند زنه حلاج است*.

بهداد محبی
06-01-2019

ـــــــــــــــــــــــــ
این یک مَثَل است اما،
منظور از حلاج، پنبه زن نیست که در مثل‌های عامیانه آنرا بدین معنی میگیرند.
منظور از حلاج، منصور حلاج نیست که پدر آنکه میگویم، بود و شغل پنبه زنی داشت.
منظور حسین بن منصور حلاج است یعنی حسین فرزند منصور حلاج و عمّال خلفای عباسی او را بر دار کردند.

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد