مقاله

 

 

تاریخ انتشار : 29.12.2017

«نرمش قهرمانانه»، مناری بی چاه

علی ناظر



ضرب المثلی است که می گوید «اول چاه را بکّن، بعد منار را به دزد». این شده کار جمهوری اسلامی و «نرمش قهرمانانه»اش.
حدود دوهفته پیش (13 دسامبر 2017) در یادداشت کوتاه «روحانی، «رژیم غاصب» را به رسمیت شناخت» پرسیدم «آیا «امضا»ی روحانی پای این بیانیه، «چراغ سبز» است به مخالفان برجام و موافقان تحریم در آمریکا و اروپا، و یا «آتش زیر خاکستر»یست که دامان نظام را به آتش خواهد کشاند؟»، و در «به رسمیت شناختن «رژیم غاصب» با تحفظ» اضافه کردم که «متاسفانه از چشم و قلم بسیاری از «اپوزیسیون سرنگونی طلب» افتاده است، و هنوز هم به اهمیت این نکته توجه نمی شود.» (15 دسامبر 2017).


«نرمش قهرمانانه» جمهوری اسلامی که بخشی از یک راهبرد کلّیت نظام است، این روز ها بر سر یک دوراهی قرار گرفته است. اگر به این راهبرد ادامه دهد، خواسته و یا ناخواسته مجبور می شود اسرائیل را به رسمیت بشناسد، با عربستان بر سر یمن و بحرین به توافق برسد، و در نتیجه وارد پروژه های برجام 2 و 3، و چوب حراج زدن به توانمندی موشکی، جزایر سه گانه، و تنگه هرمز شده، و کریدور «شیعی مدیترانه» را با نظرخواهی از چین و روسیه و اسرائیل، بازتعریف کند.


هر آدم عاقلی می داند که اینهمه چرخش، آنهم در عرض دو یا سه سال آینده، کمر ایدئولوژیک نظام اسلامی را شکسته، و «بحران فروپاشی»، وارد فاز عملیاتی می شود. اما، تعریف جمهوری اسلامی از «نرمش قهرمانانه» چیز دیگریست - راهبردی که نه سیخ بسوزد و نه کباب است.


قرار بر این نبود که موضعگیری روحانی در استانبول و به رسمیت شناختن «اسرائیل»، در سایت دیدگاه و دیگر رسانه های مردمی، «بیرق» شده، و در عرض یکروز جمهوری اسلامی را مجبور به بازی کارت «تحفظ» کرده و دستگاه دیپلماسی جواد ظریف را به غلط کردن علنی بیندازد. «اشتباه علنی» استانبول چشم ها را باز کرد و «نرمش قهرمانانه» به زیر سوال رفت. جمهوری اسلامی به «گَل و گشاد» بودن نرمش قهرمانانه پی برد و سعی کرد با ماله کشی، همه را ساکت کند تا موضوع بیشتر از این درز نکرده و آبروی نداشته بیشتر از این ریخته نشود.
اما، در عالم دیپلماسی، وقتی بیش از «کوپن»ات رجز بخوانی و یا بخواهی بیشتر از «توان»ات «نرمش» نشان دهی، بدون شک، از آنطرف بام خواهی افتاد. اینبار روهینگیا یقه دستگاه دیپلماسی را چسبید و ول نکرد تا اینکه بهرام قاسمی مجبور به موضعگیری شد.


نه چندان دور، 19 سپتامبر 2017، رئیس دولت «تدبیر و امید» در مصاحبه با کریستینا امانپور – سی ان ان – به عنوان نخستین شخصیت «مسلمان» در خاورمیانه در مورد وضعیت مسلمانان روهینگیا در میانمار، گفت که باید همه کشورهای جهان و نه فقط مسلمانان «در برابر ارتش میانمار و دولت میانمار بایستند و ایستادگی کنند و از طرف دیگر به مردم آواره‌ای که الان به کشور بنگلادش وارد می‌شوند کمک کنند» و افزود که «ما هم در زمینه کمک به مردم آواره و هم در زمینه فشار به دولت میانمار اقدام خواهیم کرد.»


اما پس از گذشت فقط سه ماه (24 دسامبر 2017)، وقتی قطعنامه ای در سازمان ملل متحد «از دولت میانمار می‌خواهد که به خشونت‌ها علیه مسلمانان روهینگیا پایان دهد و دبیر کل سازمان ملل را به تعیین فرستاده‌ای ویژه برای میانمار موظف می‌کند»؛ به ناگاه، دستگاه جواد ظریف، دچار تناقض می شود. اگر در این رأی گیری شرکت کرده، و به بررسی قطعنامه ای که توسط عربستان و در کمیته سوم ملل متحد مطرح شده، ورود کند، جواب «دلواپسان» را چه بدهد . و اگر به رأی گیری ورود نکند با تعجب و شگفت جهان دیپلماسی روبرو خواهد شد. به راستی که «نرمش قهرمانانه» پوست می کنّد، و دولت «تحمیق و فریب» را افشا می کند.


با این وجود، جمهوری اسلامی، پس از دو روز تأخیر رأی مثبت خود را ارسال می کند و بهرام قاسمی این تأخیر را چنین توضیح می دهد «سیاست اصولی ایران مخالفت با طرح وضعیت های کشوری در کمیته سوم مجمع بوده است. لذا همواره به جز در قطعنامه‌های مربوط به فلسطین که طی دستور کار دیگری بحث می‌شود و ایران همواره به آنها رای مثبت داده است، به قطعنامه‌های مربوط به وضعیت حقوق بشر در کشورها رای منفی داده شده است........ به دلیل اهمیت دفاع از حقوق مسلمانان میانمار، در نهایت ملاحظات کلان سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر ملاحظات کارشناسی ترجیح داده شده و رأی مثبت ایران به سازمان ملل ارسال شده است.»


داستان اما به اینجا خاتمه پیدا نمی کند.


آن بخش از نظام اسلامی که نه دل خوشی از حسن روحانی دارد، و نه از «نرمش قهرمانانه»، و هم اینکه «به رسمیت شناختن» اسرائیل مثل استخوان در گلویشان گیر کرده، با فریاد های مرگ بر آمریکا و اسرائیل در صحن مجلس، با 198 رأی مثبت و یک رأی ممتنع از 226 وکیل حاضر طرحی را تصویب می کنند و دولت «مکلف» می شود «از قدس شریف به عنوان پایتخت همیشگی فلسطین حمایت کند.»
گویی نمی دانند، «به رسمیت شناختن اسرائیل» و یا تن دادن به پیشقراولی عربستان در مطرح کردن ظلمی که بر مسلمانان روا می رود، مشکل اصلی نیست. بهرام قاسمی می تواند «این» مشکل را با کلاه شرعی –«تخفظ» و یا «ملاحظات کلان» - لاپوشانی کند. اما «این» مشکل نیست.
«مشکل» نداشتن تعریف جدید برای «نرمش قهرمانانه» در معادلات جدید «دیپلماسی» است. نداشتن چاه برای مناریست که دستگاه دیپلماسی از فرهنگنامه سیاسی دزدیده است.
اگر بخواهد چهار نعل جلو بیفتد و به نصایح «کارشناسان» (بخوانید سپاه) گوش دهد، چاره ای ندارد به جز آماده سازی خود برای جنگی فرسایشی، اما در چنان حالتی روزنامه های داخلی سرتیتر می زنند که «بوی جنگ می آید، متین باید بود».
از سوی دیگر، بهای «متین بودن»، شکستن خیلی از «تابو»هاست. آیا جمهوری اسلامی توان «تابو شکنی» دارد؟ به این سوال، چهار سال پیش (25 ژانویه 2014)، در سلسله مقالات «از خواستن تا توانستن» پرداخته ام (1، 2، 3، 4).
 

6 دی 1396
27 دسامبر 2017

 

_________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد